به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری موج، صدرالدین محمد بن ابراهیم کوام شیرازی مثل معروف ملاصدرا وی در نهم جمادی الاولاء 980 در شیراز به دنیا آمد تا روزی روزگاری به افتخار صدر المطلحین باشد.
پدرش میرزا ابراهیم بن یحیی قوامی شیرازی از دلالان استان فارس بود که در بازار شهرت و اعتماد داشت. او با انتخاب معلمان و اساتید خوب و مجرب سعی در تربیت تنها فرزند خود داشت و در آموزش علوم متعارف زمان به او کوتاهی نمی کرد.
ملاصدرا در 6 سالگی به همراه پدرش نزد شاه محمد خدابنده به قزوین پایتخت عهد صفوی رفت و دوران نوجوانی و جوانی خود را در آنجا گذراند. و سیاحان ایستادند، سنگ بنای شخصیت علمی و اخلاقی او در حوزه علمیه قزوین بود که در آنجا با شیخ بهایی و میرداماد آشنا شد و پس از انتقال پایتخت به اصفهان به همراه اساتید خود به اصفهان هجرت کرد.
صدرالملتحین مرد خردمندی بود که به دلیل جنایت آزادی روح و اندیشه مجبور به روی گردانی از پایتخت و ساکنان آن شد. وی در مقدمه کتاب «اسفار» دلایل انزجار خود از مردم جاهل و خردمند زمان خود و گوشه گیری و عرفان خود را در کهک (روستای دورافتاده در سی کیلومتری شهر کوم) بیان کرده است. پس از بازگشت به شیراز، آوازه صدرا شیرازی فراگیر شد و طالبان حکمت از نواحی اطراف به درک فیض شتافتند.
خود او در مقدمه اسفار می گوید: «… کم کم آنچه در خود ذخیره کردم چون آبشاری خروشان فرود آمد و چون دریای پر موج در نظر سالک و زائر قرار گرفت. ملاصدرا پس از فراگیری علم نزد اساتید خود برای تدریس به قم رفت و پس از آن به دستور شاه عباس دوم به شیراز بازگشت و در آنجا به تدریس پرداخت.
در زمان حیات ملاصدرا، یعنی در اواخر قرن دهم و اوایل قرن یازدهم هجری قمری، کلام و فلسفه از علوم رایج و رایج آن زمان بود. علت اصلی گسترش این علم نسبت به سایر علوم زمانه مانند فقه، ادبیات عرب، ریاضیات، نجوم، طب و… و همچنین هنرهای رایج آن زمان مانند خوشنویسی، معماری و کتیبه نویسی است. را می توان به شرایط اجتماعی آن زمان نسبت داد که حاکم سیاسی کشور به دنبال آن بود. استقلال و استقرار و مرکزیت حکومت در آن زمان، امنیت و آزادی خاصی را حکم می کرد که موجب شکوفایی استعدادها و گسترش هنر و علم شد.
با اینکه از مکتب اشراک بهره می برد، هیچ گاه به عقاید آنان انطباق نداد و با اینکه شاگرد مکتب مشاء شد، هرگز به این شیوه دلبسته نشد. ملاصدرا، مؤسس مکتب فلسفی حکمت متعالیه این کتاب به عنوان سومین مکتب مهم فلسفی جهان اسلام حاوی عمیق ترین پاسخ ها به پرسش های فلسفی است. ملاصدرا علاوه بر مسیری که در عرفان داشت، یکی از موفق ترین فیلسوفان به شمار می رود که با گذر از مراحل مختلف، گنجی گرانبها را کشف کرد تا قلعه معرفتی بسازد که از انوار جاویدان حقیقت می درخشد.
از دیدگاه او، تفاوت اساسی حکمت متعالیه با سایر مکاتب فلسفی، رویکرد عرفانی آن است. خواجه نصیر در وصف اشارات، حکمت متعالیه را حکمت متعالیه می نامد که از یک سو بحث و نظر و از سوی دیگر کشف و ذوق را در هم می آمیزد.
ملاصدرا در آثار مختلف خود به تبیین مبانی حکمت متعالیه پرداخته است که مهم ترین و جامع ترین آنها اسفار است. ساختار کتاب های حکمت متعالیه با ساختار آثار مشا و اسراک تفاوت اساسی دارد. بر خلاف ماشا، ریاضی و فیزیک مورد بحث نیست. او مبحث نفس را از فطرت جدا کرد و به معنای خاص مباحث کلامی را با هم ترکیب کرد. جریان مباحث در اسفار به گونه ای است که گویی همه مجلدات آن مقدمه دو جلد اخیر است.
مهم ترین مبانی حکمت متعالیه را می توان بداهه مفهوم وجود، تفریط وجود بر ذات، اصالت وجود، وحدت آفرینش وجود، تقسیم وجود به ربطی و مستقل، امکان فقر و حرکت ضروری
وی در خصوص ابداعات صدرالمطالحین شیرازی مضامین اصالت وجود، امکان فقر، حرکت ذاتی، حقیقت بسیط همه چیز، اتحاد عاقل و معقول، ظاهر جسمانی و بقای معنوی را ذکر کرد. روح. و همچنین معاد جسمانی.
صدرالمطالحین یکی از پرکارترین نویسندگان فلسفه اسلامی است و نوشته هایش ظریف و سرشار از فصاحت است.
نوشتههای سعدالمطالعین دارای ویژگیهای جامعیت، قضاوت منصفانه بین آراء مختلف، استفاده از عقل، ذوق و وحی در رفع ابهامات، محیط آرای گذشته و در نهایت سادهنویسی و ممتنع است.
ملاصدر می نویسد:
«وقتی دیدم عصر با من دشمنی می کند و به پرورش قلدر و جهل مشغول است و شعله های جهل و هذیان روز به روز قوی تر می شود و بدبختی و نامردی فراگیرتر می شود، مجبور شدم از کودکان روی برگردانم. دنیا و کناره گیری از نبرد و من خود را در گوشه ای از دنیای افتادگی و رکود و ناسپاسی پنهان کردم و در انزوای گمنامی و شکستگی پنهان شدم. به آرزوهایم پایان دادم و با دل شکسته از انجام تعهدات دست کشیدم و انتقام کوتاهی های گذشته ام را در پیشگاه خداوند بزرگ گرفتم. نه درس خواندم و نه کتاب نوشتم. زیرا اظهار نظر و برخورداری از علوم و فنون، معرفی درس و رفع اشکال و شبهات و …. مستلزم تهذیب نفس و اندیشه، پاکسازی خیال از هرج و مرج، ثبات اوضاع و آرامش از کسالت و ملال است و با این همه رنج و ملالتی که گوش و چشم می شنود. می بیند که چگونه چنین اوقات فراغتی امکان پذیر است. مجبور شدم از بودن با مردم دست بردارم و از بودن با آنها ناامید شدم تا اینکه دشمنی و بچه های آن زمان برایم آسان شد و نسبت به انکارها و اعترافات و ناموس و توهین آنها بی تفاوت شدم. آنگاه فطرت خود را به سوى امر حق گردانيدم، با تمام وجود در بارگاه مطهرش به دعا و زارى برخاستم و مدتى دراز را اين گونه گذراندم، سرانجام به سبب مجاهدت طولانى و فراوانى رياضت، نور الهی در روح من شروع به درخشیدن کرد و قلبم شهودم آتش گرفت. نور ملکوت بر او تابیده شد و اسرار پنهان قدرت بر او آشکار شد و پس از آن اسرارى را که در گذشته نمى دانستم کشف کردم و اسرارى را که از راه برهان نیافتم بر من آشکار شد. همه اسرار الهی، حقایق الهی، سپرده ها. من عرشی و راز صمذی را به کمک عقل و برهان شناختم، از طریق شهود برایم روشنتر بود. در آنجا ذهنم آرام گرفت و آرام گرفت و نسیم ملایمی از حق صبح و شام و شب و روز بر او وزید و چنان به حق نزدیک شد که همیشه با آن دعا می کرد.
وی شاگردان زیادی داشت که از آنها می توان به ملاسن فیض کاشانی و ملا عبدالرزاق لاهیجی اشاره کرد.
صدر المطلحین آثار زیادی منتشر کرد که به برخی از آنها اشاره می شود:
- الحکمه العرشیه
- الحکمة المطلیة فی الاسفار العکلیة الاربعه.
- الماء المشرقیه فی الفنون اللوجیه
- آغاز و رستاخیز
- احساسات
- المشیر الحییه فی اسرار العلوم الکمالییه
- الشواهد الربابیه فی المناهیج السلوکیه
- تصور و تایید
- اهمیت الکلبیه در شناخت روبیه
- اسرار آیات و نور البینات
- آهنگ های فوق العاده
- ظاهر دنیا
- اکسیر خردمندان در معرفت حق و حقیقت.
- اعجاز النعمین
- کسر نام جاهلیت در جواب علی صوفیه
- مفاتیح الغائب
- متشابهات قرآن
- تفسیر قرآن
- شرح اصول کافی
- رساله ای در سه اصل
حکیم وارسته در طول عمر 71 ساله خود هفت بار پیاده به حج مشرف شد و با زیارت کعبه روح خود را تطهیر کرد و در پایان به این راه رفت و در آغاز سفر هفتم یا در راه. پس از آن سفر تا سال 1050 هجری قمری در شهر بصره، پیکر شهیدش را وداع گفت و در جوار حق قرار گرفت و در آنجا به خاک سپرده شد.