کدام دست رهبر مشکل دارد | کدام دست رهبر آسیب دیده | دست رهبر در حال نوشتن | کدام دست خامنه یی | آیا رهبر فوت کرده
به گزارش گروه مذهبی و سیاسی خبرگزاری ایران چطور نیوز، حوادث تلخ تابستان سال ۱۳۶۰ در ۶ تیرماه با ترور آیتالله خامنهای در مسجد ابوذر آغاز شد و با حادثه تلخ هفتم تیر و شهادت شهید بهشتی و ۷۲ نفر از همراهانش در دفتر حزب جمهوری اسلامی ایران و شهادت رئیسجمهور و نخستوزیر شهید رجایی و شهید باهنر در ۸ شهریور به اوج خود رسید. آن روزها منافقان از هر وسیلهای برای آسیب زدن به انقلابی که کمتر از سه سال از عمرش میگذشت، استفاده میکردند. تابستان سال ۱۳۶۰، تابستان پرحادثه تاریخی کشورمان بود.
تعداد زیادی از مردم روز شنبه ۳۰ خرداد به مسجد ابوذر آمدند. ازدحام زیادی شده و قرار بود حضرت آیتالله خامنهای بعد از نماز ظهر سخنرانی کنند. امام جماعت مسجد ابوذر درباره اتفاقات روز ۳۰ خرداد سال ۶۰ میگوید: «آن روز ساعتها به انتظار ایشان ماندیم، اما نیامدند. خبر رسید به دلیل جلسه مهمی در مجلس شورای اسلامی، ایشان نتوانستهاند برای سخنرانی به مسجد ابوذر بیایند. نمازگزارانی که از ساعتها قبل برای شنیدن سخنرانی حضرت آیتالله خامنهای در مسجد جمع شده بودند یک به یک مسجد را ترک کردند، اما هیچکس از این موضوع ناراحت نشد، چرا که همگی میدانستند دستور جلسه مجلس استیضاح بنیصدر است.»
حالا ماجرا را از زبان شاهد عینی دیگری میخوانیم که آن روز مسؤولیت ضبط سخنرانی را بر عهده داشته است. محمدرضا دلخوانی که آن روزها مسؤولیت ضبط سخنرانیهای اعضای حزب جمهوری را بر عهده داشته است، میگوید: «صبح روز ۶ تیر سال ۶۰ وقتی به محل کارم رسیدم به من اطلاع دادند آیتالله خامنهای در مسجد ابوذر سخنرانی دارند و باید برای ضبط برنامه به این مسجد بروم. قبل از نماز ظهر به مسجد رسیدم. مسجد پر از جمعیت بود. ضبط صوت پیشرفتهای را با خودم بردم و قبل از نماز وسایل را آماده کردم تا موقع سخنرانی همه چیز برای ضبط آماده باشد. نماز به امامت ایشان برگزار شد و بین دو نماز ظهر و عصر ایشان سخنرانیشان را شروع کردند. بعد از برنامه سخنرانی، پاسخ به سؤالات شروع شد. من هم ضبط صوت را کنار خودم نگه داشته بودم و از طریق میکروفونی که روی تریبون بود، سخنرانی را ضبط میکردم. محل استقرارم شمال شبستان بود و رو به جمعیت. جوانی جلو آمد و ضبط صوت کوچک مشکی را با خونسردی روی تریبون گذاشت. کسی هم تعجب نکرد، چون آن وقتها بیشتر مردم عادت داشتند با خود ضبط صوت ببرند و سخنرانیها را ضبط کنند. ضبط را سمت چپ آقا گذاشت و به داخل جمعیت برگشت. برنامه همچنان ادامه داشت و بعد از چند دقیقه ناگهان صدای انفجار از سمت محراب مسجد و تریبون به گوش رسید. هراسان از جا بلند شدم. نشانی از تخریب نبود، اما آقا بیحرکت روی زمین افتاده بودند و مردم وحشتزده به اینسو و آنسو میدویدند تا از مسجد خارج شوند.
من و چند نفر از پاسداران به سمت آقا دویدیم. بمب داخل ضبط صوت جاسازی شده بود و تنها چاشنی بمب منفجر شده و بمب اصلی عمل نکرده بود، اما ترکشهای چاشنی انفجاری به گردن و کتف راست آقا آسیب شدیدی وارد کرده بود. ایشان را روی دست بلند کردیم و بدون تعلل به خودرویی در بیرون از مسجد رساندیم. سریع به داخل مسجد برگشتم. یکی از ترکشها به میکروفن برخورد کرده بود.
حجتالاسلام مطلبی میگوید: «بعد از حادثه ۶ تیر ۶۰، در سازمان تبلیغات به خدمت مقام معظم رهبری رسیدم. آقای جنتی افراد شرکتکننده در جلسه را معرفی میکرد. زمانی که نوبت به معرفی بنده رسید، سرم را پایین انداختم و خجالت کشیدم. رهبر معظم انقلاب بعد از شنیدن عنوان مسجد ابوذر فرمودند «مسجد خودمان» و ادامه دادند «در اولین فرصت برای برنامهای به مسجد ابوذر میآیم» که در انتخابات ریاست جمهوری بدون هماهنگی به مسجد ابوذر آمدند. اگر مقام معظم رهبری در ۶ تیر ۶۰ در مسجد ابوذر مجروح نمیشدند قطعاً در جلسه حزب جمهوری در ۷ تیر شرکت میکردند و به شهادت میرسیدند و این اراده و مشیت الهی بود که ایشان با مجروحیت در مسجد ابوذر مدتی را در بیمارستان بستری شوند تا از این گونه خطرها مصون بمانند. با انفجار ضبط بمبگذاری شده جای برخورد ترکشهایش بر دیوار مسجد ابوذر تا مدتها باقی بود و ما هم چند سالی آنها را نگه داشتیم تا یاد و خاطره این حادثه زنده نگهداشته شود؛ اما متأسفانه توجهی به این امر نشد و در بازسازیهای جدید مسجد این اثر از میان رفت.»
پایان خبر / ایران چطور نیوز