مجله گردشگری

پربازدیدترین‌ها
لینک های مفید

ملانصرالدین و داستان خنده دار گوسفند!

Picture of به قلم زود نیوز
به قلم زود نیوز
سرفصل‌های مقاله


روزی قاطر از بازار گوسفندی خرید. برای دزدی طناب گوسفندی را از گردن او بیرون کرد و گوسفند را به دوستش داد. طنابی به گردنش بست و چهار دست و پا به دنبال مولو رفت. جوان


داستان ملانصرالدین / گوسفند

دزد رو به مولی کرد و گفت من با مادرم بدرفتاری کردم و او به من فحش داد من گوسفند شدم اما چون مرد خوبی داشتم به حالت اول برگشتم مادرم را شکنجه نکن روز بعد که مولا از بازار فاتح خرید می کرد، آنجا گوسفندانش را دید. به حرف او گوش داد و گفت: پسر احمق، چرا مادرت را ناراحت کردی که دوباره به تو فحش بدهی و گوسفند شوی؟ 😄


داستان ملانصرالدین / گوسفند


بیشتر بخوانید  سبیل هایش را چرب کرد
ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید.
ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید.
نظرتون رو بنویسید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *