چین و چروک صورتت حاصل پیری نیست، جای خالی نوازش دستان من است. . .
مادرم !
دست . .
گاهی اوقات این همیشه به معنای در آغوش گرفتن نیست. این فقط امنیت است. . .
فقط!!
مثل “دست پدر”
زیباترین متن ها برای والدین
میدونی بزرگترین درد دنیا چیه؟
همونی که تا دیروز درد تو بود
تنها ماندن درد دارد
او یک فرد “مادر” است.
خدا ازت مراقبت کرد . .
مادر یعنی: معرفت، بخشش، عشق. . .
یعنی هر چقدر هم که روزهایت سخت باشد، من تخت خواب تو هستم. . .
دلم برای حضورت تنگ شده “پدر” ای کاش تصویرت نفس می کشید. . .
“تقدیم به همه پدرانی که در بین ما نیستند، دلمان برای گرمی دستانشان تنگ شده است”
اکنون که این مقاله را خواندید، این کار را بدون دلیل انجام دهید:
1- اگر مادرتان جلوی شماست، او را ببوسید
2- اگر با شما نیست به او زنگ بزنید، حالش را بپرسید و ببوسید
3- اگر مجبور شدید آشتی کنید
4- اگر از دست شما عصبانی است، دل او را به دست آورید
5- اگر زنده نیست عکسش را ببوس، عصبانی نشو. . .
تکیه ای است که زیر پایش آسمانی نیست. . .
اما او همیشه به خاطر پدر بودن مجبور است سرپا بایستد و با وجود همه مشکلات به شما لبخند زد تا روحیه شما را تقویت کند. . .
که اگر بدانی چه کسی کشتی زندگی را از میان امواج سهمگین زمان به ساحل آرام رویاهایت رساند شما “پدر” خود را می پرستید. . .
خداوند مادر را به معنای ایثار آفرید.
درود بر همه آنها . .
پیشتمی حاجی شهر تاول
دست های پدر هم همینطور!
وقتی بزرگتر شدم تازه فهمیدم پدرم با دستش نماز می خواند!
درود بر همه پدران. . .
کاش راه رفتن را یاد نمی گرفتم تا برای همیشه دستانت را بگیرم. . .
یادم می آید وقتی بچه بودم گاهی من و برادرم پنهانی پدرمان را تماشا می کردیم که ساعت ها وقت صرف جمع آوری زباله های کوچک روی فرش می کرد.
من و برادرم از این موضوع خندیدیم چون گفتیم هر دو جارو داریم و جاروبرقی.
چند روز پیش که قبض را داشتم به این فکر می کردم که چگونه مشکلاتم را حل کنم که متوجه شدم زباله های زیادی را از روی فرش جلوی خود جمع کرده ام. . .
گاهی دلم برای مادرم تنگ می شود. . .
وقتی به اتاقم می آیم و در دنیای مجازی غوطه ور می شوم، او تنها نشسته و مشغول تماشای تلویزیون است. . .
چه نسل بی عاطفه ای شدیم.
به سلامتی پدری که در سنین پیری با این همه درد و بیماری وقتی می بیند هیچکس حرفش را باور نمی کند با خودش می گوید “من سالمم خوبم” و سعی می کند مثل یک انسان سالم رفتار کند. با کمر خمیده و پاهای لنگ.
تا زمانی که ماندگار هستند از آنها قدردانی کنید. زمان خیلی زود “دیر” می شود!!!
چند سالته مامان 🙁
اما لبخند شما مثل همیشه است، لبخند بزنید زیرا خنده شما زیباست. . .
در خانه باز شد، کودکی شاداب به سمت در دوید، مرد دوباره دست خالی به خانه آمد. کودک به چشمان خجالت زده پدرش نگاه کرد. بعد دست های پدر را گرفت تا دیگر خالی نباشد. . .
درود بر پدری که نمی خواهد خانواده اش را شرمنده کند
به سلامتی آن بچه ای که نمی خواهد شرم پدرش را ببیند. . .
ما ادعای عشق داریم
و ما فراموش کردیم
رنگ چشمان مادرمان!
داشتم با پدرم کارنامه میکردم که گفتم: بابا، املای آن دوست، عشق، عشق و چهار حرف است. . .
اتفاقاً دو حرف اول من بیرون آمد، یعنی. ب و الف
یک بار پدرم گفت: فهمیدم عزیزم من پدر می شوم. . .
با وجود اینکه میدانستم پدر میشود، به او گفتم نه، این اشتباه است. . .
گفت ببین اگر بنویسی پدرم عمودی می شود. . .
اشک تو چشمام حلقه زد و گفتم بابا میدونم اشکالی نداره ولی . .
در اینجا متن چهار حرف است. . .
اما حرفی برای گفتن نداری . . !!!
–
پسرم تو بزرگ شدی / لالایی های من را فراموش نکن
چند داستان برایت تعریف کنم/تا دوباره بخوابمت؟
چقدر نوازتت کنم/ تا باور کنی
این دو دست من است / در آن روزهای تنهایی
وقتی مامان داستان هایت را تعریف می کند / جلوی تو خم شده است
اگر صورتم چروک شد / آبروی تو می برد
لالایی من را فراموش نکن / لالایی من را فراموش نکن
بگذارید برای شما داستانی تعریف کنم / دوباره بخوابید
بگذارید برای شما داستانی تعریف کنم / دوباره بخوابید
او که در اوج خستگی بود / لبخند بر لبانش
شب که به خانه آمدی / بر دوش او سوار شدی
لالایی من را فراموش نکن / لالایی من را فراموش نکن
بگذارید برای شما داستانی تعریف کنم / دوباره بخوابید
بگذارید برای شما داستانی تعریف کنم / دوباره بخوابید
لالا لالا گلکام / لالایی جانم
نگران رویاهایشان نباش / ای توله ناز من
لالا لالا گلکام / لالایی پسرم
نگذار چشمان گریان تو را ببینم / گریه نکن عشقم
لالایی من را فراموش نکن / لالایی من را فراموش نکن
بگذارید برای شما داستانی تعریف کنم / دوباره بخوابید
بگذارید برای شما داستانی تعریف کنم / دوباره بخوابید
مامان اگه دلش پر باشه غم دنیاست
تو حافظ جان او هستی / وقتی غمگین است