بیوگرافی آنتوان چخوف:چخوف در سال 1860 در خانواده های فقیر روسیه به دنیا آمد. پدرش کدبانو بود. او در سال 1884 از دانشگاه مسکو فارغ التحصیل شد و در رشته پزشکی فارغ التحصیل شد و مدتی به طبابت پرداخت، اما با استعداد و علاقه به نویسندگی حرفه خود را رها کرد و به حرفه نویسندگی ادامه داد.
بیوگرافی آنتوان چخوف
در سال 1891، پس از انتشار وضعیت تبعید در جزیره ساخالین در کتابی به نام ساخالین، مأموران دولت تزاری او را به دادگاه بردند، بنابراین او مجبور شد تا سال 1898 در املاک پدرش در نزدیکی مسکو بماند. در همان زمان، در حالی که دهقانان را به طور رایگان درمان می کند، کتاب هایی در مورد زندگی غم انگیز مردم عادی می نویسد. در سال 1897، او احساس کرد که به بیماری مهلک سل مبتلا شده است.آنتوان چخوف به پیشنهاد یکی از دوستان و اصرار پدرش ابتدا به جزیره کریمه و سپس به اروپای مرکزی سفر کرد. اما به جای تفریح و استراحت، بیشتر کار می کند.
آنتوان چخوف او قبل از سفر با بازیگری از تئاتر مسکو به نام اولگا ازدواج کرد. او در سال 1900 به کشورش بازگشت و مورد استقبال مردم قرار گرفت. هنگامی که ماکسیم گورکی به دستور دولت تزاری از عضویت در آکادمی محروم شد، چخوف نیز در اعتراض به دستور تزار از آکادمی استعفا داد و در آن همه اساتید دولت را محکوم کرد. آنتوان چخوف در سال 1904 در بادن وایلر آلمان به بیماری سل مبتلا شد، بیماری که تمام عمر از آن رنج می برد. به دنیا گفت.
آنتوان چخوف او همچنین با بزرگان زمان خود آشنا شد و دوستی عمیقی بین او و ماکسیم گورکی و تولستوی وجود داشت. او با شوخ طبعی و ساده انگاری خود ابتدا خواننده را به خنده می انداخت و سپس او را به فکر خوب و گاه گریه می انداخت و به طور غیرمستقیم نقص های اجتماعی و فجایع انسانی را به خواننده معرفی می کرد. (طنز سیاه)
آنتوان چخوف او یک دموکرات و یک آگنوستیک بود. پیشرفت فرهنگ و فناوری و علم و تمدن را انکار نکرد. چخوف نمی دانست چگونه زندگی را مدرن کند، اما به طور عینی نیاز به آن را احساس می کرد. او آینده خوبی را برای جامعه بشری پیش بینی کرد.
ویژگی های ادبی
::جلوه ها آنتوان چخوف مملو از افراد، رویدادها و انواع مختلف و خاص است که برای ما چندان ناملموس نیست. همه افراد در کنار ما حضور دارند، چه کسانی که در داستان حضور دارند و چه کسانی که از تعبیر و تعریف آنها راضی هستند.
::آنتوان چخوف او سعی داشت مرد شکاک قرن نوزدهم را با همه شرایط فکری و زمانی اش در قالب مبارزه قوی و ضعیف به تصویر بکشد. از یک سو انسان هایی که به دنبال معنا یا تغییر و دگرگونی هستند و از سوی دیگر هر آنچه در مقابلشان است را می پذیرند و آن چیزی نیست که متعلق به مردم زمان چخوف باشد. قبل از او و تا به امروز، کسانی هستند که به دنبال تغییر در زندگی نیستند، اما گاهی می ایستند، سؤال می کنند و سپس به راه خود ادامه می دهند.
::آنتوان چخوف او معتقد است انسانهای متغیر و متحول که انعطافپذیر هستند، جذابتر از افراد خشک، تغییرناپذیر و تک به تک هستند که مدام اعمال و گفتههای ثابت را تکرار میکنند.
::در کارها آنتوان چخوف نقطه اوج و گروه به معنای معمول وجود ندارد و روند دراماتیکی که در کلاسیک های تئاتر مشهود است. نامرئی است
::آنتوان چخوف برخلاف تولستوی اخلاقگرا، داستایوفسکی روانشناس و تورگنیف سنتگرا به مهمترین جنبه اجتماعی جامعه خود روی آوردند: مبارزه بین سنت و مدرنیسم، شکافهای تلخ طبقاتی، رویاهای سرکوب شده و مردم روزمره. آدمهای داستانهای او افرادی هستند که رمانتیسم را بالا میبرند و از کسالت احمقانه رنج میبرند. این پوسیدگی و سقوط درونی مرد روسی در موقعیت های فوق العاده طنز روایت شده است. طنز او با رنگ و لعاب خاکستری اش در نهایت به موقعیت هایی تبدیل می شود که مخاطب در حین خواندن آن به وحشت و درماندگی هولناک پی می برد.
::آنتوان چخوف بیشتر آثار او منعکس کننده زندگی خانواده های روسی است. او انسان دوستی است که در آثارش سعی دارد پوچی و پوچی زندگی را به هموطنان نشان دهد.
::مربوط به آنتوان چخوف این وظیفه نویسنده است که حقیقت را بگوید، و این به خواننده بستگی دارد که تصمیم بگیرد در مورد آن حقایق چه کند.
::سبک آنتوان چخوف او در کتاب استپ (بیابان و صحرا) که در سال 1888 منتشر شد، امپرسیونیست است. داستان پسری به نام جگوروسکا است که به شهر سفر می کند و می خواهد به مدرسه برود. پسر در کاروانی سفر می کند که بخشی از کاروانی است که عدل های پنبه را حمل می کند و از استپ عبور می کند. روح اصلی داستان، داستان پسر پسر وستپ است و چخوف توانسته مانند کسانی که از آن می گذرند، صحنه و استپی را ترسیم کند. کشوری که زندگی میکند و رنج میکشد و مثل مردم غمگین است، شکایت میکند یا لذت میبرد و میخندد. همه این تصاویر به احساس استپی بودن یاگوروشکا اشاره دارد.
::در نمایشنامه مرغ دریایی (1896)، کنستانتین، پسر یک هنرپیشه معروف، قصد دارد نویسنده شود تا به افتخار برسد و بتواند با همسایه خود نینا ازدواج کند. او می خواهد یکی از نوشته هایش را روی صحنه دهکده ارائه دهد. اما مادر نویسنده به گونه ای اجرا را به هم می زند که مرد جوان چاره ای جز سکوت ندارد. این شکست باعث شد نینا از کنستانتین دور شود. بالاخره عزت و جلال می جوید. نینا به همراه تریگوریج، نویسنده معروف به مسکو می رود، درماندگی کنستانتین را نادیده می گیرد و با ناراحتی خود را می کشد.
آنتوان چخوف همچنین افرادی را نشان می دهد که آرزوهای نامتناسب با توانایی های خود دارند و در دنیایی از رویاها و خیالات زندگی می کنند. آنها مانند مرغ های دریایی آزادانه بر فراز دریاچه پرواز می کنند و در نهایت توسط ماهیگیران صید می شوند. موفقیت این نمایش در آن روزها باعث شد تا تئاتر هنری مسکو نشان مرغ دریایی داشته باشد.
::بیشتر شخصیت های دوئل (1897) موجودات ضعیفی هستند. آنها به دنبال ایده آل هایی هستند که می دانند دور از دسترس آنهاست و برده عادات آنها شده اند. لائسکی به اندازه آبلوموف یک مهمانی تنبل است. پس از یک دوئل ناموفق با مردی که از او متنفر است، تغییرات روانی زیادی رخ می دهد. احساس مرگ در او عشق به کار و زندگی را برمی انگیزد.
آثار آنتوان چخوف
از آثار آنتوان چخوف«نشان روزگار»، «خاطرات دختر»، «چاق و لاغر»، «اطلاعات»، «مرگ کارمند»، «متلون»، «مجکیها»، «قصه غمگین»، «مردی در گنده» «بدبختی»، «بدبختی» حمایت، «لیبرال»، «نماینده مجلس»، «حقیقت ناب»، «حوزه فرهنگی»، «چگونه زن قانونی پیدا کردم»، «مرد جوان»، «معمای طبیعت»، جنگ بر بدن، داستان خسته کننده، رویاها، «در تبعید»، «وانکا»، «آرزوی خواب»، «اتاق شماره 6»، «حادثه جالب»، «اردک دریایی»، «مرد ناشناس» “خاطرات یک استاد”، “دایی وانیا”، “جلیقه تیغ”، “مشاور ویژه”، “خواب آلود”، “غم”، “جنایتکار”، “دشت”، “خانه با طبقه”، “تیفوس به نام آن “بیست و پنج روبل.”
گردآوری: مجله اینترنتی دلگرم