انشا با موضوع پدر
در این قسمت روزانه 5 انشا بسیار زیبا با موضوع پدر آماده کرده ایم که بیانگر مهربانی و سخت کوشی پدر است. و در قسمت های قبل انشا در مورد یک مادر من انشا در مورد یک برادر انشا در مورد پدرتان را قرار داده و دعوت می کنیم.
انشا کوتاه و زیبا با موضوع پدر
پدر خوب و مهربانم زحماتی که برای من کشیدی را هرگز فراموش نمی کنم. روزهایی را به خاطر می آورم که خسته از کار روزمره به خانه می آمدی و فرصت دیگری برای من داشتی و به من لبخند می زدی، بغلم می کردی و حالم را می پرسیدی و من تمام روز را برایت توضیح می دادم و تو با حوصله به آنها گوش می دادی. .
پدرم از تو ممنونم که مثل کوه پشت سرم هستی و در سختی ها و مشکلات از من حمایت می کنی و مرا به خاطر اشتباهاتم سرزنش نمی کنی و به من فرصت می دهی. بابا معذرت میخوام که بعضی وقتا از همه چیز گله میکنم و فکر میکنم شما منو درک نمیکنید و حرفهای گاه و بیگاه من رو تحمل میکنید و ابروهاتون رو بالا نمیبرید و بعد میفهمم که چقدر ناسپاس بودم. .
دوست دارم کمتر بتوانید کار کنید و بیشتر با ما باشید، اما می دانم که برای ما در خانه کمتر است و برای اینکه زندگی را برای خانواده راحت کنید، باید اینطور کار کنید. تو بهترین پدر دنیا هستی، این جمله را هر روز به تو می گویم. تو که تمام زندگیت را وقف ما کردی و برای خوشبختی ما از کوشش دریغ نکردی و همه مشکلات را تحمل کردی تا بر ما آسان شود.
***
انشا در مورد پدر واقعی یک نوجوان
پدر خوب و مهربانم زحماتی که برای من کشیدی را هرگز فراموش نمی کنم. روزهایی را به خاطر می آورم که خسته از کار روزمره به خانه می آمدی و فرصتی دیگر برایم داشتی و به من لبخند زدی، بغلم کردی و حالم را پرسیدی و من تمام روز را برایت توضیح دادم، صبورانه صحبت کردی گوش دادی.
پدرم، از تو سپاسگزارم که در گرفتاری ها و مشکلاتم مانند کوهی پشت سر من بودی، از من حمایت کردی، به خاطر اشتباهاتم مرا سرزنش نکردی و به من فرصت دادی تا خود را نجات دهم.
بابا معذرت میخوام که بعضی وقتا از همه چی گله میکنم و فکر میکنم شما منو نمیفهمید و انتقادات گاه و بیگاه من رو تحمل میکنید و ابرو بر نمیدارید و بعد میفهمم چقدر ناسپاس بودم.
دوست دارم بتونی کمتر کار کنی و بیشتر کنارمون باشی ولی میدونم هر چی تو خونه کمتر باشی ما لیاقتمون بیشتره و برای اینکه خانواده ات زندگی راحت داشته باشی باید اینجوری کار کنی .
هر روز به تو می گویم: «تو بهترین پدر دنیا هستی». تو که تمام زندگیت را وقف ما کردی و برای خوشبختی ما از تلاش دریغ نکردی و تمام مشکلات را تحمل کردی تا راحت باشیم.
کاش می توانستم بگویم چقدر دوستت دارم و ای کاش خجالت نمی کشیدم دستت را ببوسم.
مقاله ای ادبی در مورد یک پدر
وقتی خاطراتم را مرور میکنم و دوران کودکیام را ورق میزنم، علاوه بر عشق و محبت بیدریغ مادرم، همیشه کسی هست که آرامش را در لحظه لحظه زندگیام به ارمغان میآورد، کسی که قلبی به وسعت عشق و وسعت دارد. دریا .
پدر…. او قهرمانی است که هرگز مدالی بر گردن نداشت، کوهی استوار که همیشه در کنارم بود و در سختی های زندگی قرصی در زندگی ام بود.
مرد فداکاری که تمام عمرش را بی دلیل مجاهدت کرد، موهایش سفید شد و دستانش پرپشت و پرپشت شد، اما از گله و شکایت ابایی نداشت، از گفتن چیزی که بوی رحمت می داد، ابایی نداشت، از امتحانش ابایی نداشت. برای یک لحظه …
وقتی بچه بودم وقتی مریض شدم پدرم هیچ وقت کنارم نبود، یادم می آید که مادرم چقدر غمگین بود، یادم می آید که مثل یک پروانه دور من پرواز می کرد و من تو را دیدم که یک شب کنار من می خوابی… اما پدرم هرگز آنجا نبوده است!
پدر! آن روزها تو را «نیستی» توصیف می کردم، چون همیشه وقتی می خوابیدم می آمدی و وقتی بیدار نمی شدم وقتی می رفتی، همیشه در سکوت به تو می گفتم و همیشه مدیون تو بودم! “بابا، چرا هرگز؟!”
اما امروز فهمیدم این همه غیبت یعنی چه!
تو کار کردی و باعث شدی در رفاه بزرگ شوم، هرگز آرزوی داشتن آنچه را که دوست داشتم نداشته باشم، با دوستان جشن تولد بگیرم… عرق ریختی تا راحت باشم و بدون هیچ ترس و نگرانی درس بخوانی و شاگرد اول شوی!
آنقدر کار کردی و زحمت کشیدی که کمرت خم شد و دستانت میلرزید، چشمانت تنگ شد و قدم هایت آهسته شد، من فدای کمر خمیده ات و دستان لرزانت که همه فدای راحتی من بودند.
من قربانی بزرگ مرد زندگیم خواهم شد که از همان چند لحظه ای که در خانه بود زیباترین خاطرات زندگی ام را ترسیم کرد.
دوستت دارم پدر خوبم!
***
انشا در مورد پدر
برخی از نام ها انواع مختلفی ندارند. آنها حتی معانی مختلفی ندارند. آنها یکی هستند و فقط می توان آنها را به روشی مشترک و منحصر به فرد مشاهده کرد. هر جا که هستند، در هر شکل و فرم، با هر رنگ پوست، در هر شغل. آنها به یک نام خوانده می شوند. پدر!
پدر اسم نیست حداقل برای من، دیدن پدرم، علاوه بر کارهایی که در خانه سرمایه گذاری می کند، و رفتار مهربانانه او در خانه، بسیار مهم است. و همچنین وجود خودش که گرما و آرامش را تداعی می کند. برای پدرانی که ساکت و بی چشم بودند خانواده زحمت می کشند، دیگر چه معنایی می توان یافت؟
کدام جمله مناسب پدری است که غم و اندوه او و شادی هایش خانواده اوست؟ جمله ای که تمام خوبی های او را در بر می گیرد؟ جمله ای که پایان تمام کلماتی است که می توانی بگویی!
من فکر می کنم خدا پدر را آفرید تا او را در سخت ترین روزها بیافریند زندگی بدون قید و شرط شانه های او را به فرزندان خود بدهید. شانه هایی که به اعتقاد من فرشته ها دارند دوست دارند. زیرا از روی عشق خلق شده است.
چه خوب است که همه بچه ها حتی بزرگسالان از نعمت یک پدر خوب برخوردار شوند. پدری که آنها را دوست دارد و انتظار ندارد به خاطر این عشق لبخند او را ببینیم.
می خواهم روزی که پدر شدم دستانم را بالا ببرم آسمان می گیرم و از خدا می خواهم که پدر هیچ وقت نسبت به فرزندش ناسپاس نباشد. هرگز… هرگز پدری طعم بی وفایی زمان را نمی چشد. دستش باز است و روز گشاد. از خداوند من می خواهم همه پدرها همیشه شاد باشند.
***
یک انشا فوق العاده با موضوع یک پدر در حال مبارزه
معرفی
وقتی چشمانم را به دنیا باز کردم، قلب کوچکم مهربانی لبخند و نگاهی سرشار از صداقت و دلتنگی را حس کرد. روزگاری را دیدم که با لبخندم لبخندی زیبا بر چهره ی خستگیت نشست و دنیای تو سبز شد و از گریه های من لرزید و طوفان شد. از همان لحظه متوجه شدم که تنها با این نگاه عاشقانه احساس آرامش و شادی خواهم کرد. این چند خط را بر اساس تمام ناگفته های این سال ها می نویسم.
متن انشا
صبح قبل از آفتاب بیدار می شود و از خانه خارج می شود و وقتی برمی گردد مدت زیادی می خوابد. او اکثراً خیلی خسته است، آنقدر خسته که از ما می خواهد فقط 10 دقیقه به او فرصت بدهیم و برای بستن چشمانش سر و صدا نکنیم. بیشتر اوقات با وجود خستگی ما را دنبال می کند. در مهمانی ها، مجالس، جشن ها و مصیبت های غیر خدایی. گاهی آنقدر سرش شلوغ می شود که امکان گله ای درد در پا و کمرش وجود ندارد و در نهایت با همان چند مسکن سرش می آید!
گاهی در طوفان های زندگی، اضطراب و نگرانی را در اعماق چشمانش می بینم که بلافاصله لبخندی گرم جای آن را می گیرد و جلال همیشگی مردانه اش را باز می گرداند. من تا به حال ندیده ام او گله مند باشد، همیشه شاکر و راضی خداست.
او از موفقیت ما خوشحال می شود که انگار تمام دنیا به او داده شده است. گاهی اوقات شب برای همه خانواده، خانواده، دوستان و همسایگانش دعا می کند. فرزندان او تمام زندگی او هستند، زیرا او چیزی از زندگی نمی خواهد. فقط اگر نان حلال سر سفره باشد و بدن سالم باشد; همین که بچه هایش شاد و خوش باشند، در حالی که همه با هم هستیم، خدا را شکر، همین برایش کافی است.
این داستان زندگی یک پدر است، داستان زندگی بسیاری از پدران در کشور من. کسانی که گاهی حضور مهربانشان را آنقدر فراموش می کنیم که به خاطر چنین گنج هایی فراموش می کنیم که ثروتمندترین مردم روی زمین هستیم!نتیجه
پدر عزیزم مطمئناً نمی توان محبت های آنی را جبران کرد، اما با نوشتن این چند خط می خواستم بدانی که به اندازه تمام رنج های این سال ها، برای همه خستگی ها و کابوس ها، قدردان و دوستت دارم. و تمام نگرانی های پدرانه ات از خداوند متعال به خاطر داشته های گرانبهایی چون شما بی نهایت سپاسگزارم و امیدوارم عمر طولانی و سایه مهارت همیشه بر سر ما باشد.
***
انشا در مورد شکرگزاری و احترام به پدر
پدر را نمی توان با کلمات توصیف کرد زیرا زبان قادر به توصیف موقعیت پدر نیست. پدر نماد صبر و سخت کوشی است، کسی که در لحظات سخت زندگی مانند کوه در کنار پسرش می ایستد و از رویاها و رویاهایی که برای موفقیت داشت گذشت. پدر ترکیبی زیبا از عشق، محبت و شفقت با صبر، سخت کوشی و قدرت است.
او شیر مردی است که همیشه و در هر موقعیتی فقط می خواهد خنده فرزندانش را ببیند و برای اینکه فرزندش زیبا بپوشد و ظاهری زیبا داشته باشد و هیچ نقصی در زندگی احساس نکند نیازهای خود را فراموش کرده و جان خود را فدا کرده است. لحظه به لحظه با خودسوزی و خودسوزی.گذشته. پدر یعنی عشق به خانواده برای انجام کاری.
صبح که غروب می شود، از خانه خارج شوید و شب با نگاهی خسته اما بشاش، لبخندی بر لب و دستانی که روی تاول ها و جای زخم ها باقی مانده اند، به خانه برگردید. خدا را به خاطر حضور پدرم که تسلی دهنده و تکیه گاه قوی من است سپاسگزارم. دوران کودکی من پر از خاطرات خوشی است که پدرم برایم ساخت، خاطراتی که در ذهن و قلبم نقش بسته است.
پدر من قهرمان من است و او همیشه قهرمان زندگی من خواهد بود زیرا او کسی بود که هرگز اجازه نداد چیزی را در قلبم از دست بدهم ، او بود که با صبر و حوصله به من چیزهای زیادی یاد داد ، او کسی بود که همیشه برای من بود. علیرغم خستگی روزانه و مشغله کاری من، وقت داشت و با تمام وجود به حرف های من گوش می داد. پدر من …. همانقدر که برای فرزندانت کار می کنی، من تو را دوست دارم و دستان تو را دوست دارم.
من پدرم را خیلی دوست دارم زیرا او بسیار مهربان است و از بدو تولد همیشه در کنار مادرش از من مراقبت کرده و هر آنچه را که نیاز داشتم به من داده است. پدرها صبح خیلی زود تا پاسی از شب کار می کنند و سعی می کنند نیازهای فرزندانشان را برآورده کنند تا بتوانند یاد بگیرند و در جامعه موفق باشند.
دست پدر زخمی است و از سختی کار نیش می زند، اما هرگز گلایه نمی کند و همیشه با مهربانی و محبت با کودک رفتار می کند. وقتی پدرم مرا در آغوش می گیرد، احساس می کنم از هیچ چیز نمی ترسم و می توانم با پدرم هر کاری انجام دهم. پدرم روزها کار می کند و فقط شب ها در خانه است.
اما چند ساعتی که به خانه می آید خنده، شادی و بازی را به همراه دارد و با اینکه خیلی خسته است به من کمک می کند درس ها و تمرین هایم را مرور کنم. من پدرم را که به او می گویم «بابا» دوست دارم و دعا می کنم همیشه سالم باشد و سعی کنم خوب درس بخوانم و همیشه در کنار من خوشحال باشد و به من افتخار کند.
***
انشا زیبای ادبی در مورد پدر واقعی یک نوجوان
پدر را نمی توان با کلمات توصیف کرد زیرا زبان قادر به توصیف موقعیت پدر نیست. پدر مظهر صبر و سخت کوشی است، فردی که در لحظات سخت زندگی همچون کوهی در کنار پسرش می ایستد و از رویاها و آرزوهایش برای موفقیت گذشت.
پدر تلفیقی زیبا از عشق و محبت و دلسوزی با صبر و تلاش و قدرت است، احساس نکنید که نیازهای خود را فراموش کرده و لحظه به لحظه عمر خود را فداکارانه و ایثار کرده است.
پدر یعنی «عشق به خانواده» برای انجام کاری. برگرد
خدا را به خاطر حضور پدرم که تسلی دهنده و پشتیبان قوی من است شکر می کنم. دوران کودکی من پر از خاطرات خوشی است که پدرم برایم ساخت، خاطراتی که در ذهن و دلم نقش می بندد و طوفان حوادث و جریان زندگی هرگز اثرش را از بین نمی برد.
پدرم قهرمان من است و او همیشه قهرمان زندگی من خواهد بود زیرا او کسی بود که هرگز اجازه نداد چیزی را از دست بدهم ، او بود که با صبر و حوصله به من چیزهای زیادی یاد داد ، او کسی بود که همیشه با وجود خستگی روزانه است. و برنامه فشرده، همیشه وقت داشتم و با تمام وجودم به حرف هایم گوش می دادم.
پدر من …. چقدر ناامیدانه و عاشقانه برای فرزندانت کار می کنی، دوستت دارم و دستانت را دوست دارم.