مجله گردشگری

پربازدیدترین‌ها
لینک های مفید

اسامی پسرانه که با حرف د (دال) شروع میشوند

Picture of به قلم زود نیوز
به قلم زود نیوز
سرفصل‌های مقاله


ردیف اسم معنی 1 دیاکو سرزمین و نام اولین پادشاه ایران و قوم ماد 2 دمور از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی در سپاه افراسیاب 3 دماوند دارای دمه و بخار، نام کوهی از سلسله جبال البرز در شمال شرقی تهران 4 دینیار یار و یاور و مددکار دین. 5 دهقان (معرب از فارسی دهگان)، کشاورز، مالکِ ده؛ (به مجاز) ایرانی؛ زرتشتی؛ هر یک از دانایان و راویان تاریخ و اساطیر ایران، بزرگ و حاکم ولایت 6 دشمه از شخصیت‌های شاهنامه 7 دلیر شجاع، دارای جرأت و جسارت؛ گستاخ، بی پروا 8 دَستان آهنگ و لحن، داستان، قصه، افسانه؛ لقب زال پدر رستم. 9 داور حَکَم؛ قاضی؛ (به مجاز) خداوند، پادشاه، حاکم. 10 دامون دشت و صحرا؛ از حکمای قدیم یونان و از فیثاغورثیان. 11 دلاور شجاع و جنگجو؛ گستاخ 12 داو هر یک از اشخاصی که طرفین دعوا برای حل اختلافات به طریقه غیررسمی انتخاب می‌کنند، قاضی، خداوند 13 دانیار دارنده‌ی دانش و آگاهی؛ آگاه 14 دانشیار کسی که دانش یاراوست، آنکه دانش یاری‌اش نماید. 15 دانوش نام شخصی در داستان وامق و عذرا 16 دانشور دانش + ور (پسوند دارندگی)، دارای علم و دانش، دانشمند. 17 دانش علم، مجموعه‌ی اطلاعات یا آگاهیها درباره‌ی یک پدیده که از طریق آموختن، تجربه یا مطالعه به دست می‌آید. 18 داریو (تلفظ: dāryu) (= داریوش)، داریوش 19 دارمان از شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران خسروپرویز پادشاه ساسانی 20 داران دنیا و آخرت 21 دارا برخوردار از چیزی یا در اختیار دارنده‌ی چیزی، صاحب، مالک، ثروتمند؛ (به مجاز) خداوند 22 دادور دادگر؛ (به مجاز) قاضی؛ از نامهای خداوند. 23 دادمهر عدالت دوست؛ نام چند تن از امیر زادگان و شاهزادگان در تاریخ 24 دادفروز فروزنده عدل و داد، عادل 25 دادفرخ مرکب از داد (عدل) + فرخ (فرخنده، مبارک)، نام یکی از قاضیان در زمان ساسانیان 26 دادفر (تلفظ: dād far)، دارای فر و شکوه و عظمت از حیث دادگری و عدل 27 دادبه (تلفظ: dād beh)، دارنده بهترین داد (عدل، داوری، دادگری) 28 دادبرزین داداراز شخصیتهای شاهنامه، نام یکی از سرداران بهرام گور پادشاه ساسانی 29 داتیس (تلفظ: dātis)، سرداری از مردم ماد و از سرداران داریوش هخامنشی 30 داتام (تلفظ: dātām) آفریننده و مخلوق، نام یکی از فرماندهان پارسی کاپادوکیه 31 دادآفرید از داد آفریده شده، از نامهای خداوند، نام یکی از سرودهای موسیقی 32 دادار خالق و آفریدگار، آفریننده، از نامهای خداوند، عادل 33 داراب دارنده؛ در شاهنامه نام شاه ایران از سلسله‌ی کیانی، نام شهرستانی در جنوب شرقی استان فارس 34 دادفرین نام یکی از سرداران زمان اسکندر مقدونی 35 دادهرمز داده هرمز، خداداد، نام موبدی در زمان ساسانیان 36 دارنوش نام یکی از وزیران بخت نصر 37 داریا (تلفظ: dāriyā) در پارسی باستان یعنی دارنده، دارا 38 داریاو نام یکی از شهریاران پارس در زمان سلوکیها 39 دارینوش دارنده حیات، زنده، نام یکی از پادشاهان کیانی، ظاهراً محرف داریوش است. 40 داریوش دارا، دارنده‌ی نیکی (بهی)؛ نام سه تن از شاهان ایرانی از سلسله‌ی هخامنشی. 41 داشاب هدیه، داد و دهش و چیزی به مردم دادن 42 داشاد هدیه، عطا و بخششی که پارسیان روز عید به مردم می‌داده‌اند. 43 دامور آواز نرم و لطیف 44 دانا دارای عقل و تجربه، خردمند، عاقل، دارای علم و آگاهی، عالم، علیم.


بیشتر بخوانید  لیمیت سوئیچ چیست و چه کاربردی دارد ؟
ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید.
ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید.
نظرتون رو بنویسید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *