Lean Reading Series 5 Series


نوشته های ناب خواندنی سری 1

***نوشتن واضح و خوانا***

در

همه در کاروانسرا نشستند و خاطرات خود را از زیارت خالصانه امام رضا (ع) تعریف کردند و پیرمرد نابینا حیدرقلی به سخنانشان گوش داد. درماندگی گفتگو رنگ و بوی شوخی به خود گرفت و عده ای از اعضای کاروان تصمیم گرفتند سر هژدر گلی را تکان دهند. یکی از جوانان رو به هژدر گلی کرد و پرسید: واقعاً! حیدرقلی اوراقت کجاست؟
حیدرقلی با تعجب پرسید: کدام کاغذ؟ جوان گفت برگ سبز از جهنم در امان است! از امام رضا (ع) نگرفتی؟ همه آن را گرفتیم.
حیدر قلی که خیلی گیج شده بود گفت: نه نگرفتم.
آنگاه جوان شروع کرد به سرزنش شما که چرا امام رضا (ع) برگ سبزی به شما نداده است، زیارتتان را نپذیرفته اید. همه خندیدند، اما پیرمرد دلش شکست و اشک ریخت. او تصمیم گرفت که دوباره به مشهد برگردد و از آن آقا پاسداری بگیرد. هنوز یک دقیقه نگذشته بود که با لبخند برگشت و با صدای بلند گفت: من هم بردم! سپس با دست برگ سبزی برداشت که روی آن نوشته شده بود: این پناه نامه از آتش جهنم است; به نام پسر رسول خدا.
همه مات و مبهوت بودند.
حیدرقلی ادامه داد: بعد از چند قدم صدای آقایی را شنیدم که گفت: حیدرقلی! نمیخواد بیای مشهد! من خودم برات برگ سبز آوردم
آره! ملاک برتری انسانها، دل پاک و تقوای آنان است; هیچ چیز دیگر.

***نوشتن واضح و خوانا***

مردی به زنش گفت: «نمیدانم امروز چه كار خوبی انجام داد ك كه هنگ فرشته به نزدم آمد و گفت ك ه !! ﻚ ﻚ
و او گفت: “من در قرن شانزدهم با شما خواهم بود.
مرد رفت یش مادرش و برای برایف كردن كردن،
مرد المدرش به نزاد آدر رفت
قدرت خداوند چیست؟ ﻡ ردﺭﻡـ
شما را راه اندازی کنید تا بتوانید در حال اجرا اجرا کنید، می توانید ببینید: “آرزو دارم که مادرم بچهام د د د د د وارهای د د د وارهای د وارهای وارهای و
قدر خوبه ما هم کمی فکر کنیم
و

بیشتر بخوانید  محمود فکری سرمربی استقلال شد

***نوشتن واضح و خوانا***

نادر ابراهیمی در کتاب عشق خاموش می گوید:
قلب “
مسافرخانه آن مردم نیست
بگذارید دو سه ساعت یا دو روز بمانند
و بعد برو….
“قلب”
لانه گنجشک نیست
در بهار بسازید
و در پاییز
بگذار باد با خود حمل کند…
“قلب”
راستش نمی دونم چی…
اما من این را می دانم
اینجا فقط مکانی برای افراد بسیار خوب است، ….
“قلب”
چاه خسته کننده نیست
که در حال بد،
یک سنگریزه پرتاب کنید
برای شنیدن صدای سقوطش..!
“قلب”
آینه ای است که می شکند،
شکافته می شود
و تمامیتش در حال فروپاشی است…
“قلب”
قاصدکی است که اگر پرهایش را بچینی،
دیگر به آسمان بلند نمی شود، ..
“قلب”
باری است که در نگاه اول آرامشش به هم می خورد،…
“قلب”
اگر بتواند کسی را دوست داشته باشد،
کالا و
حتی زخم های روی زبانش
نقش دیوار را بازی می کند، ..
اکنون،
چه دلت بمونه…!
من فقط این را می دانم؛
“قلب”
به اندازه حضور خداست…
من مقدس تر از قلبم
نمی دانم …..
قلب شما همیشه آنجاست
پر از عشق

***نوشتن واضح و خوانا***

گردآوری: مجله اینترنتی دلگرم


دیدگاهتان را بنویسید