از درام «متولد ماه مهر» احمدرضا درویش (1378)، تا فیلم توقیفی «بهرنگ ارغوان» ابراهیم حاتمیکیا (1383) و حتی کمدی «مارموز» کمال تبریزی (1397) فضای سیاسی دانشگاههای ایران همواره با تقابل دو گروه چپ و راست (اصلاحطلب و اصولگرا) نشان داده میشد؛ اما اگر امروز در سال 1402 و در آغاز دهه پنجم انقلاب، قرار باشد این فضا (متعهدانه به حقیقت جاری)، در تصویر روایت شود؛ آیا میتوان به همین سادگی عقاید سیاسی نسل جدید را به دو گروه و دو گرایش تقلیل داد؟ آیا شعار «اصلاحطلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» فقط یک شعار سیاسی تاریخ مصرفدار بود یا پشت آن فلسفهای سیاسی-اجتماعی است که پرده از تغییر نگرش یک نسل جدید و جوان برمیدارد؟ آیا «نسل زی» چهارچوب اندیشه سیاسی موجود را میپذیرد یا «نقشی نو» در تاریخ اندیشه سیاسی درمیاندازد؟ برای پاسخ به این سوال ابتدا هویت اعضای نسل زی را بررسی کردیم. بعد به مرور نقشآفرینی این نسل در دو بزنگاه مهم سیاسی انتخابات ریاستجمهوری فرانسه و ایالت متحده پرداختیم (مفروض آن است که نسل زی به دور از مرزبندی حکومتها، رفتاری جهانی دارند و مطالعه آنها در یک مرز به شناخت آنان در مرزهای دیگر میپردازد. فرضیه آن است که گرایش فکری این نسل را در انتخابات میتوان تماشا کرد). در نهایت با اشاره به اولین مواجهه سیستم حکمرانی ایران با نسل زی، به طرح مسالهای پرداختیم که کدام جریان و اندیشه توان جذب این نسل را خواهد داشت؟
بومیان فناوری
وقتی در مورد «نسل زی» صحبت میکنیم نمیتوانیم مساله تاثیر فناوری و تکنولوژیهای جدید را بر آنان نادیده بگیریم؛ چراکه اساساً این نسل، بومی فناوری محسوب میشود و با آن بزرگ شده است. اصلاً مهمترین نقطه تمایز و تفاوتش با دیگر نسلهای پیشین در همین است. این نسل از وقتی چشم باز کرده در معرض اینترنت، شبکههای اجتماعی، اپلیکیشنها و تلفنهای هوشمند قرار گرفته است. در حالی که نسلهای پیشین یا اصلاً با آن مواجه نبودند یا در بهترین حالت در سنین جوانی تازه با آن آشنا شدند. بنابراین مبتنی بر این ویژگی باید با این نسل برخورد کنیم و در تحلیلهایمان همواره مهمترین نقطه تمایز آنان با دیگر نسلها را در یاد داشته باشیم.
بر همین اساس رفتارهای سیاسی، اجتماعی و گرایشهای فرهنگی آنان را هم باید تحت تاثیر این فناوریها در نظر بگیریم. یکی از مهمترین تاثیراتی که شبکههای اجتماعی بر جوامع گذاشتند، ایجاد نوعی تکثر رسانهای است. برخلاف گذشته که افراد در معرض دو یا سه رسانه قرار میگرفتند امروز با تعدد روزافزون رسانه مواجه هستیم. نسلهای پیش مخاطب رسانههایی بودند که صاحبان قدرت و ثروت پشت آن قرار داشتند و اهداف مشخصی را هم دنبال میکردند. بهطور کلی راهاندازی رسانه و مدیریتش هم کار سختی بود. بنابراین، بر اساس این شرایط، فرد درون یک جامعه در معرض تعداد محدودی از رسانهها، برنامهها و سیاستها قرار میگرفت. اما امروز با توسعه شبکه اجتماعی این انحصار شکسته شده است. در حال حاضر که هرکسی برای خود یک صفحه اجتماعی دارد؛ به راحتی میتواند عقایدش را از طریق اکانتهای توئیتر، یوتیوب، اینستاگرام و تلگرام بیان کند و آن عقاید را ترویج دهد. پس افراد روزانه در معرض اطلاعات متفاوت و متمایزی قرار میگیرند که مداوم باورهایشان را تغییر میدهد، اندیشههای کهنه را نو میکند و در دل اندیشههای جدید نکات تازهتر میآفریند. از طرف دیگر همه کاربران شبکههای اجتماعی سعی میکنند در میان محتواهایی که در معرض آن هستند، انتخابگری کنند. امر انتخاب خود باعث زایش افکار جدید میشود. انسان انتخابگر تحلیلگر خواهد شد و انسان تحلیلگر به اندیشههای جدید گرایش بیشتری پیدا میکند. «زی» نسل انتخابگری است که تابوهای انتخابشوندگی را در هم شکسته و میشکند.
عموماً افراد نسلهای دیگر ترجیح میدهند در معرض محتوایی باشند که چالشهای کمتری برایشان ایجاد کرده و افکار فعلیشان در تضاد کمتری با سایر ایدههای حاکم بر جامعه باشد. شاید بر اساس همین خصلت تا پیش از این، تحولات در حوزه اندیشههای سیاسی و اقتصادی با سرعت کمتری صورت میگرفت؛ اما «نسل زی» از تضادها و مقابله با آن استقبال میکند. حالا ما در کنار این نسل در دنیایی زندگی میکنیم که روزانه حجم زیادی محتوای متفاوت، متکثر و متعارض تولید و منتشر میشود. در حالی که شاید برخی از بزرگسالان، سنتیها، کهنهاندیشان و… همچنان مخاطب یا سرمایهگذار رسانههای قدیمی هستند، «نسل زی» و حامیانشان نه فقط منابع رسانهای را خود تعیین میکنند که اکثراً خودشان در قامت اکانتهایشان به یک رسانه بدل شدهاند. میاندیشند، مناظره میکنند، لایک و دیسلایک (اصطلاحی که برای حمایت یا نارضایتی در فضای مجازی استفاده میشود) میکنند، فنپیجها یا دیسپیج به راه میاندازند و با هشتگهایی له یا علیه گروه و اندیشهای «میتینگ» سیاسی-اجتماعی آنلاین به راه میاندازند. آیا با این بستر میتوان انتظار داشت همچنان جوانان در چهارچوب اندیشههای سنتی چپ یا راست باقی بمانند؟
بهرغم این نکته که افراد سعی میکنند تعارضات در حوزه اندیشه را کاهش دهند، فراموش نکنیم که آنان امروز میتوانند از میان دادههای موجود آزادانه انتخاب کنند. یعنی برخلاف چند دهه پیش که مجبور بودند از میان رسانههای محدود و موجود یکی را انتخاب کنند؛ الان میتوانند از میان تمامی رسانههای قابل دسترس انتخاب کنند. این «تفاوت در دسترسی به منابع» در مقایسه نسل زی با نسلهای گذشته موضوع بسیار مهمی است.
جوانان امروزی میتوانند طرفدار دیدگاههایی باشند که شاید رسانههای رسمی و صاحبان قدرت هیچوقت مطرحشان نکنند. «نسل زی» که در عصر جدید رشد کرده، متاثر از فضایی است که هیچ دادهای دور از دسترسش نخواهد بود. این نسل امکان انتخاب دارد و داوطلبانه میتواند خود را در معرض دیدگاههای جدید و متفاوت قرار دهد؛ شرایطی که یا نسلهای پیشین نداشتند یا باید با تلاش و مجاهدت به دست میآوردند. دکتر موسی غنینژاد در خاطراتش گفته است: «آن اوایل که به دانشگاه آمده بودم، گرایشهای چپ داشتم و برای همین دانشگاه را قبول نداشتم و درس هم نمیخواندم. آن زمان در کتابخانه دانشگاه تهران به دنبال کتابهای مارکس میگشتم، اما پیدا نمیکردم. مسوولان کتابخانه همیشه میگفتند که کتابهای مارکس را کسی قرض گرفته است. من بارها مراجعه کردم، اما بعد متوجه شدم که این کتابها را به کسی نمیدهند.» غنینژاد بعد از پایان دوره کارشناسی در سال ۵۵ برای تحصیل در حوزه اقتصاد به فرانسه رفت. او در دانشگاه سوربن اقتصاد خواند و در این دوره بود که از مکتب مارکسیسم رویگردان شد. او در این رابطه میگوید: «وقتی به فرانسه رفتم و کتابهای متفکران چپ را به فرانسوی و انگلیسی خواندم، از چپها ناامید شدم. من با خواندن متنهای مارکسیستی با اقتصاد بازار آزاد آشنا شدم» (فردای اقتصاد). حالا کدام کتاب، از کدام نویسنده، از کدام مکتب فکری دور از دسترس مخاطب است؟ کدام نسل زدی وجود دارد که بخواهد به اندیشهای دسترسی داشته باشد اما با محدودیت روبهرو شود؟ حتی نسل زیهای ایرانی هم با وجود کتابهای چاپی سانسورشده، فیلترنیگ و ممانعتهای قانونی به دلیل قوانین کپیرایت جهانی به تمامی منابع دست اول دسترسی دارند و برای آشنایی با «مارکس» یا «هایک» نیاز به سفر به فرانسه ندارند.
جهان آزاد «اطلاعات» و «انتخاب»، یعنی مجموع موضوعاتی که تا اینجای گزارش ذکر شده، نشانهای بر گذار از دوقطبی بودن جامعه خواهد بود. برای نسل زی سنگ محک اصالت یک اندیشه، چپگرا یا راستگرا بودن آن نیست. همواره در نمودار اندیشهورزی گرایشهای متفاوت اما با محوریت چپ و راست وجود داشت. طرفداران اندیشه سیاسی در نسل زی هم محدود به دو گروه نیستند؛ آنان مانند پازلی شدهاند که هر قطعه آن با دیگری متفاوت است. تصویر ساختهشده از اندیشه در نسل جدید یک تصویر یکپارچه نیست، بلکه پازلی با شکلها و نمودهای متعدد و مختلف است. این تکثر در رصد کاربران شبکههای اجتماعی قابل تماشاست. کاربران ایرانی هم امروز نظرات مختلفی میدهند و هم دیگر تحت تاثیر دو گفتمان رقیب قدیمی نیستند و حتی جلوی همانها هم میایستند. نسل اندیشهورز جدید تحت تاثیر موضوعات متفاوتی هستند که لزوماً همسو و سازگار با سیاستهای رسمی و حتی اپوزیسیون آن هم نیست. نسل زی حتی در مقابل اپوزیسیون هم میایستد. سال گذشته پس از حوادث ناشی از درگذشت مهسا امینی، شبکه بیبیسی فارسی که شبکه منتقد و اپوزیسیون حاکمیت شناخته میشود؛ از چند کاربر نسل زدی فعال در فضای مجازی دعوت کرد تا درباره وقایع ایران نظر دهند؛ آنچه این گفتوگوی چندنفره با مجری این شبکه را جذاب کرده بود؛ همسویی آنان در مخالفت با گفتمان رسمی حاکمیت ایران نبود بلکه آنان همان شبکه را که سالها پیش برای برخی اندیشههای سیاسی که صدایشان در فضای رسمی کمتر شنیده میشد، تریبون محسوب میشد هم زیر سوال بردند و کاربرد چنین شبکهای را در راستای خواستههای «نسل زی» هیچ خواندند.
با ذکر تمامی این موارد، اصلاً دور از ذهن نیست که «نسل زی» دیگر لزوماً آن خوانش رسمی را از دو گرایش چپ و راست سیاسی یا اقتصادی انتخاب نکنند. یا جذب گرایشهای افراطیتر میشوند یا در نقطهچینهای میانه، ترکیب یا ملغمهای از آنها را انتخاب میکنند؛ چراکه منابع اطلاعاتی که از آن کسب خبر میکنند و آگاهیشان را شکل میدهند بیشتر و متکثر شده است. ما شاهد شکلگیری نسلی هستیم که صرفاً تحت تاثیر اندیشههای چپ یا راست نیست. حتی اگر متاثر از اندیشههایی است، این تاثیر را از گرایش خاصی از اندیشه چپ یا را ست گرفته که قبلاً در این جامعه فرصتی برای بروز و ظهور نداشته است. به عنوان جمعبندی این بخش باید گفت نسل زد و جوانان تحت تاثیر تکثر فناوری، دیدگاههای مختلف و متکثری پیدا کردهاند که مناسبات گذشته را زیر سوال میبرد.
شورشیان اندیشه
اندیشهورزی در جوانان همواره با تحرک و شورش همسو بود؛ پیشتر محافظهکاری جایی محکم در میان آنان نداشت و مقاومت و مبارزه با این قشر همخوانتر بود. حالا تغییر این رویه در تمام جوامع قابل تماشاست. استراتژیستهای سیاسی این روند نوظهور را طی دو سال گذشته (اوج حضور سیاسی نسل زی تا به امروز) با علاقه شدید تماشا کردهاند. تجزیه و تحلیل «گزارش ملی مطالعه انتخابات استرالیا» از انتخابات 2022 به چند اصل مهم اشاره دارد: 1-جوانان در حال حاضر کمتر به امری مانند ائتلاف رای میدهند. 2- افراد مسن کمتر احتمال دارد که وفاداری خود را از چپ به راست تغییر دهند، همانطور که در طول دههها اتفاق افتاده است. 3- آرای نسل زی به احزاب سبزها و احزاب تکموضوعی، مانند حزب عدالت حیوانات و قانونیسازی حشیش و موضوعاتی شبیه به آن اختصاص دارد.
در همین راستا یک مطالعه از اندیشکده جرج واشنگتن اعلام کرده نسل زی بیش از دیگر نسلها متمایل به راست میانه است. این گزارش میگوید: «نسل زی، در بین نسلهای پس از جنگ اولین رایدهندهای است که به ائتلاف علاقهای ندارد. حتی با نزدیک شدن به 30سالگی، حمایت آنها از ائتلافها افزایش نمییابد. نویسنده گزارش، متیو تیلور میگوید نسل زی که پس از سال 1996 به دنیا آمد، ترجیح قابل توجهی برای سیاست چپ نشان میدهد اما منظور این نسل از چپگرایی آن چیزی است که از حزب سبز فهم میکنند.
مارک مککریندل، جمعیتشناس، میگوید مراحل مهم زندگی اجتماعی نسل زی -آیینهایی که ما آن را با گذار به بزرگسالی مرتبط میدانیم (مانند مشارکت سیاسی)- به تاخیر افتاده است، زیرا جوانان برای مدت طولانیتر تحصیل میکنند، مدت بیشتری در خانواده میمانند، و پدر و مادر شدن و خرید خانه را به دلایل مالی به تاخیر میاندازند. آنها با وجود اینکه دستمزدشان بالا رفته است، احساس ضرر اقتصادی دارند. آنها توانایی خرید خانه را ندارند، بنابراین اجارههای زیادی میپردازند. آنها با این واقعیت زندگی میکنند که با وجود اینکه مدرک دانشگاهی دارند و دستمزد بسیار خوبی میگیرند، هنوز به حق خود نرسیدهاند اما این حق را از ائتلافهای سیاسی طلب نمیکنند. ائتلافها را وقت تلف کردن میدانند پس شورش میکنند. بنابراین انتقال سیاسی، تغییر در جهانبینی، به تعویق افتاده است.
ناسازگاری در مورد تغییرات آبوهوا، عدم دلسوزی نسبت به پناهندگان و دریافتکنندگان رفاه، جنگهای فرهنگی بیپایان، بیتفاوتی نسبت به زنان از نظر فرانک بونگیوورنو، مورخ دانشگاه ملی استرالیا، آن چیزهایی است که واکنشهای قهری و جدی نسل زی را برمیانگیزد.
بلومبرگ در گزارشی ادعا میکند برای بخش قابل توجهی از جوانان واضح است که رای دادن به سبزها به جنبهای از هویت آنها تبدیل شده است. اما این بدان معنا نیست که محافظهکاران مترقی که بازار اقتصادی گرمی برای نسل زیها تدارک دیدند از نظر آنان دور بمانند.
در تایید این نظر، میتوان به گزارش نیویورکتایمز اشاره کرد که در گزارشی به این موضوع پرداخته: برای چندین دهه، گرایش به چپ جوانان به عنوان قانون آهنین سیاست در نظر گرفته میشد. وینستون چرچیل گفته است: اگر مردم در 40سالگی محافظهکار نباشند، سر ندارند، اما اگر در 20سالگی لیبرال نباشند، قلب ندارند. از جان اف کندی، بیل کلینتون، و تونی بلر گرفته تا باراک اوباما و جاسیندا آردرن، رهبران چپ بهطور منظم حرفههای سیاسی را بر اساس نوید پیشرفت جوانگرایی بنا کرده و پیروز شدهاند.
این الگو آنقدر از نظر فرهنگی ریشه دوانده است که تا حد زیادی بدیهی تلقی میشود. اما نتایج انتخابات در بسیاری از دموکراسیهای غربی شروع به نشان دادن پویایی بسیار متفاوتی کرده است. در دور اول آخرین انتخابات ریاستجمهوری فرانسه، امانوئل مکرون تنها به پیروزی اندکی (85 /27 درصد) بر مارین لوپن پوپولیست راستگرا (15 /23 درصد) دست یافت. موفقیت او نهچندان مبتنی بر شور و شوق جوانان، که بر احتیاط و هشدار آنان سوار بود. مطالعات پس از انتخابات نشان میدهد که مکرون تنها نظر یک گروه سنی را به راحتی به خود جلب کرد: رایدهندگان 65ساله و بالاتر. لوپن در بین 25 تا 49 سال از او بهتر عمل کرد. در حالی که نامزد چپ افراطی، ژان لوک ملانشون، اندکی بیش از یکسوم آرای جوانان را به دست آورد، لوپن و دیگر نامزد راست افراطی، اریک زمور، در مجموع از حمایت بیسابقه 22درصدی اولیها برخوردار شدند. در آن زمان، در میان رایدهندگان 25 تا 34ساله، حمایت راست افراطی به بیش از 35 درصد افزایش یافت.
علت اینکه در گزارش حاضر به چنین موضوعی اشاره شده آن است که بارها از سوی رسانههای جهانی اعلام شده سرنوشت انتخابات در فرانسه را نسل زیها رقم زدند؛ درست است که از این نظر آنها بسیار شبیه هزارهها هستند اما از نظر رویکرد به دو جناح اصلی رفتاری غیرقابل پیشبینی نشان دادند.
دونالد ترامپ درباره این نسل میگوید: آنها متنوعترین و تحصیلکردهترین و غیرقابل پیشبینیترین نسل در تاریخ آمریکا هستند. برای درک حرف ترامپ ابتدا باید سایر گروههای آمریکایی را که سهم خود را از آسیبها و هرجومرجهای سیاست خارجی و داخلی آمریکا دیدهاند، کنار بگذاریم. این نسل از این نظر منحصربهفرد است که خاطره جمعی از آمریکا برای متحد شدن ندارد. آنها نه از 11 سپتامبر، نه از حمله به عراق و نه از حمله به افغانستان خاطرهای ندارند. بنابراین این چیزی است که این نسل را از تمام نسلهای بزرگ قبل از خود متمایز میکند.
نکته مهم دیگر آن است که آنها پس از رکود بزرگ و ویرانی که بر بسیاری از خانوادههای آمریکایی وارد شد (80 درصد خانوادهها 20 درصد از ثروت خود را در طول رکود بزرگ از دست دادند) وارد دوران جوانی شدند. همچنین اولین خاطرات آنها از مدرسه اغلب پنهان شدن زیر یک میز برای حوادث تیراندازی در مدرسه بوده است. از سوی دیگر ادامهدار شدن بحثهای نژادپرستانه نیز این نسل را که جهانی میاندیشد، در آمریکا به شورش واداشت و هنگامی که آنها 18ساله شدند و حق رای گرفتند، علیه اوباما و بعد علیه ترامپ ایستادند و معادلات را تغییر دادند. در آخرین دور از انتخابات آمریکا بیش از دوسوم جوانان، یعنی 70 درصد از جوانان بالای 18 سال به دموکراتها رای دادند. این واقعه نمونه دیگری از قدرت سیاسی نسل زی است؛ 70 میلیون جوان آمریکایی که بین سالهای 1997 تا 2012 (11 تا 25ساله) متولد شدهاند. از سال 2018، اعضای نسل زی به لحاظ سیاسی در مورد موضوعاتی مانند کنترل اسلحه، محیط زیست، بهداشت، آموزش و عدالت نژادی نظر دادند و بر این اساس در انتخابات شرکت کردهاند.
هنوز خیلی زود است که با قطعیت بگوییم دیدگاههای این نسل جدید چگونه تکامل خواهد یافت. اکثر آنها هنوز به سن رای دادن نرسیدهاند و دیدگاه آنها میتواند بهطور قابل توجهی با تغییر شرایط ملی، رویدادهای جهانی یا نوآوریهای فناوری تغییر کند. با این حال، دو نظرسنجی جدید مرکز تحقیقات پیو، یکی از نوجوانان 13 تا 17ساله ایالاتمتحده و دیگری از بزرگسالان 18ساله و بالاتر، سرنخهای قانعکنندهای در مورد اینکه آنها ممکن است به کجا بروند و چگونه دیدگاههای آنها میتواند بر چشمانداز سیاسی کشورها تاثیر بگذارد، ارائه میدهد.
در گزارش اخیر مرکز تحقیقات Pew تاکید شده است تنها از هر 10 نسل زدی سه نفر (30 درصد) روشی را که دونالد ترامپ به عنوان رئیسجمهور انجام میداد، تایید میکنند. وقتی صحبت از دیدگاههای نژادی به میان میآید، دو نسل جوان بیشتر از نسلهای قدیمیتر میگویند که امروزه در ایالاتمتحده با سیاهپوستان کمتر از سفیدپوستان منصفانه رفتار میشود. آنها بسیار بیشتر از بزرگترهای خود زانو زدن بازیکنان NFL هنگام سرود ملی را به عنوان نشانه اعتراض تایید میکنند. اکثریت میگویند که افزایش تنوع نژادی و قومیتی در ایالاتمتحده چیز خوبی برای جامعه است، در حالی که نسلهای قدیمی کمتر در این مورد متقاعد شدهاند. همچنین آنها نسبت به همتایان مسنتر خود دیدگاه مثبتی نسبت به ازدواج بیننژادی و همجنسگرا دارند. تقریباً یکسوم نسل زدیها از ضمایر خنثای جنسیت استفاده میکنند.
در حالی که آنها جوان هستند و دیدگاههای سیاسیشان ممکن است بهطور کامل شکل نگرفته باشد، نشانههایی وجود دارد که در نسل زی به عنوان جمهوریخواه شناخته شده یا به حزب جمهوریخواه متمایل میشوند؛ اما مشکلات کلیدی آنها در حوزه اندیشه با جمهوریخواهان مسنتر -حتی هزارهها- باعث میشود که قطعیت در این حوزه نیز از بین برود. همین شکافهای نسلی در میان دموکراتها هم آشکار است. علاوه بر این، جوانها در دیدگاههای خود در مورد نقش دولت و علل تغییرات آبوهوایی متفاوت میاندیشند. نسل زدیهای جمهوریخواه بسیار بیشتر از جمهوریخواهان در نسلهای قدیمیتر میگویند که دولت باید برای حل مشکلات بیشتر تلاش کند. آنها نسبت به همتایان قدیمی خود کمتر احتمال دارد که گرم شدن زمین را به الگوهای طبیعی نسبت دهند و نقش دولت را در آن نادیده بگیرند. وقتی صحبت از دیدگاهها در مورد مسائل سیاسی و فضای سیاسی کنونی میشود، نسلهای جوان همواره دیدگاههای لیبرالتری نسبت به نسلهای قدیمیتر در سالهای اخیر داشتهاند. امروزه، اعضای نسل زی درباره موضوعات آبوهوایی نسبت به نسلهای قدیمیتر لیبرالتر هستند. اشتیاق گسترده در نسلهای هزاره به بعد برای ورود بیشتر زنان به سیاست قابل چشمپوشی نیست. اکثریت آمریکاییها، حضور فزاینده زنان برای مناصب دولتی را مهم میدانند اما 61 درصد از نسل زدیها به این علت در انتخابات گذشته شرکت کردند.
نسل زی ایرانی
بزرگترین متولدین «دهه 80» و «دهه 90» اکنون در آستانه 25سالگی قرار دارند. همانطور که گفته شد اظهارنظر در مورد وجوه سیاسی-اقتصادی زندگی آنها زود است. اما حالا با مرور برخی از ابعاد هویتی نسل زی در جهان و شناخت بعضی از ابعاد اجتماعی این نسل در ایران، راه برای درک احتمالات رفتاری آنان در حوزههای سیاسی-اقتصادی باز میشود. مرکز مطالعات فرهنگی جهاد دانشگاهی در گزارشی به تفکیک این ابعاد در ایران پرداخت. «دهه هشتادیها» تنهاتر هستند. «بُعد خانوار»، به معنای متوسط تعداد افرادی که در یک خانواده زندگی میکنند، در دهههای ۱۳۸۰ و ۱۳۹۰ به شدت کاهش پیدا کرده و بر اساس آخرین سرشماری عمومی نفوس و مسکن ایران در سال ۱۳۹۵، به حدود 5 /3 کاهش پیدا کرده است. به این ترتیب، اکنون هر خانوار ایرانی بهطور متوسط 5 /3 عضو دارد (یعنی بیش از سه عضو و کمتر از چهار عضو) و بر همین اساس، متولدین دهههای اخیر، احتمال بالاتری برای «تکفرزند بودن» دارند.
خیلیها میگویند ایرانیهای بالغ، «دهه نودیها» را از اساس نمیشناسند (این موضوع پس از وقایع شهریور 1401 بارها تکرار شد). نسلی که حالا در مدارس مدرن درس میخوانند، برخلاف دو نسل پیش از خود که در دورانی از آرامش اقتصادی به دنیا آمدند، دههای سراسر آشوب را از سر گذراندند که شاید خودشان متوجه آن نبودهاند، اما زندگیهایشان را بیشک تحت تاثیر قرار داده است. «دهه نودیها»یی که این روزها در سن تحصیل هستند، تجربهای متفاوت از «درس» و «مدرسه» دارند: آنها ممکن است مدرسه را بیشتر با «شاد» و «تبلت» معادل بدانند تا با صف بستن در صبحهای سرد پاییزی. علاوه بر این، در دههای که رشد اقتصادی کشور در مجموع به صفر میل میکند، مشکل بتوان باور کرد بچهها هم از استرسهای مبتنی بر آشوب اقتصادی به دور بوده باشند. دادههای دیگری هم هستند که نشان میدهند متولدین این نسل، تمایل کمتری به مصرف نوشیدنیهای الکلی دارند، اما مصرف مواد مخدر و محرک در میان آنها افزایش پیدا کرده است.
بر اساس دادههای آماری مختلف، سن بلوغ دختران در متولدین این نسل در مقایسه با نسلهای پیشین، کاهش پیدا کرده و همزمان، آگاهی آنان نسبت به بیماریهای جسمی و روانیشان افزایش پیدا کرده است. دادههای دیگری هم هستند که نشان میدهند متولدین «نسل زی»، دامنه توجه کمتر و تواناییهای کلامی پایینتری دارند و به همین دلیل، نمرات آنها در مدارس در مقایسه با نسلهای پیشین پایینتر است. بر اساس دادههای گزارشهای پیشین که در هفتهنامه تجارت فردا درباره بازار کار نسل زی کار شد، میدانیم که از نظر مالی بیش از متولدین سایر نسلها از همهگیری کرونا ضربه خورده و احتمال تکرار شرایطی شبیه به بحران مالی ۲۰۰۸ برای اعضای این نسل وجود دارد.
اولین مواجهه
یکی از مشخصترین بزنگاههای بروز و ظهور این نسل برای دیگر افراد جامعه بهخصوص نیروی انتظامی حدود شش سال پیش در تجمع آنها در مجتمع تجاری کوروش در تهران رخ داد. در این ماجرا، بر اساس یک اعلام قرار اینترنتی، حدود دو هزار نفر در مجتمع کوروش تجمع کردند و این در حالی بود که برخلاف تجمعات پیشین در سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۹۲، این تجمع به هیچ وجه رنگ و بوی سیاسی نداشت. در واقع، حتی برعکس، به نظر میرسید تجمعکنندگان اساساً «سیاستگریز» هم هستند. مجتمع کوروش با مداخله حراست مجموعه و نیز نیروی انتظامی به سرعت تعطیل شد و تجمع به خیابانهای اطراف کشیده شد. با این همه، تمام آنچه از این رخداد در شبکههای اجتماعی دستبهدست میشد، نه شعارهای سیاسی، که خنده و رقصهای خیابانی بود.
به دنبال ناآرامیهای اجتماعی در دیماه سال ۱۳۹۶، وزارت کشور پژوهشی انجام داد که از طریق سایت این وزارتخانه قابل دسترسی بود و البته، عبدالرضا رحمانیفضلی، وزیر کشور نیز در گفتوگویی با روزنامه ایران (ارگان رسمی دولت)، به تشریح خروجی این پژوهش پرداخت. وزیر کشور در آن مصاحبه گفته بود که به غیر از نارضایتیهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، برای نخستین بار یک عامل جدید هم به عوامل نارضایتی افزوده شده و آن «شکاف عمیق نسلی» در ایران است. به گفته رحمانیفضلی، نسلی که حالا به سن کنشگری سیاسی رسیده و از طریق اینترنت، دسترسی بیحدوحصری هم به جهان و اطراف خود دارد، متفاوت عمل خواهد کرد (نقل به مضمون).
امانالله قراییمقدم، جامعهشناس، در گفتوگو با «فرارو» در مورد «نسل Z» و تاثیر آن بر فضای سیاست و اجتماع ایران، گفت: فشار ناشی از حضور نسلهای جدید در سیاست را سالهاست که تجربه میکنیم و به نظر من این موضوع از سال ۱۳۸۸ تا به امروز شدت بیشتری هم گرفته است. او ادامه داد: نسل جدید، فضای کاریزماتیک، مقدسمآبانه و فرهگرایانه در سیاست را نمیپذیرد و به قول جان دیویدسون، شاعر اسکاتلندی، جوانان فریاد میزنند که هیچ عملی، هیچ اندیشهای، هیچ رسمی و هیچ حرمتی وجود ندارد که نشود از آن تخطی کرد. جوانان نسل جدید، رادیکالتر از جوانان نسلهای پیشین هستند و اکنون که فضای مجازی هم به شکاف میاننسلی دامن زده، سرعت تغییرات به هیچ وجه با گذشته قابل مقایسه نیست. به عنوان نمونه، شاید هزار سال پیش، تغییرات اجتماعی در هر چندصد سال یکبار به وقوع میپیوستند، اما اکنون در کمتر از هر ۱۰ سال، تغییرات نسلی و تغییرات حوزه عمومی مرتبط با آن را به راحتی میتوان مشاهده کرد.
نسل جدید اصلاحجو (رفرمیست) است و به دلیل آنچه در جامعهشناسی به آن «شتاب متغیر تندشونده» میگوییم، این نسل، به قول ماکس وبر، از چهرههای کاریزماتیک عبور کرده و به نوعی «تعقلگرایی» در حوزه سیاست رسیده است. به همین دلیل، عبور از ارزشهای نسلهای پیشین و جهتگیری به سمت ارزشهای جدید، جهتگیری سیاسی نسل جدید را هم مشخصتر میکند.
در طول تاریخ، همیشه نسلهای جدید بر باورهای نسلهای پیش از خود شوریدهاند. هر شورش و سرپیچی از باور پیشین به شکلگیری یک اندیشه نو یا تکمیلی انجامیده است. حالا فکر کنید که جوامع سنتی مثل ایران که در نفی و تقبیح آنارشیستها کوشیده بود امروز با کریپتو-آنارشیسم (crypto-anarchy) (تحققی از آنارشیسم در فضای مجازی) روبهرو شده است. کریپتو-آنارشیستها برای فرار از پیگرد و آزار هنگام ارسال و دریافت اطلاعات از شبکههای کامپیوتری در تلاش برای حفاظت از حریم شخصی و آزادی سیاسی خود از نرمافزار رمزنگاری بهره میبرند. سیستم حکمرانی برای مقابله با این موضوع و موضوعات دیگر فضای اینترنت را به روی کاربران میبندد، محدود میکند و قوانین مجرمانهای برایش وضع میکند. همین تنگنا راه را برای تکثر فناوری، دانش و تکنولوژی میبندد و نارضایتی اجتماعی ایجاد میکند. این تنها یک مثال از سردرگمی زیست سیاسی در شرایط فعلی است.
نسل زی، نسلی است که علاوه بر دسترسی به تمامی ایسمها، به دلیل زیست در جهان آنلاین با چنین ساختارهای جدیدی نیز روبهرو است. از یکسو در عالم واقع به دنبال حق و حقیقت است و از سوی دیگر در فضای مجازی در تلاش برای حفظ هویت و منافعش. بیدلیل نیست که احزاب سنتی دیگر با ائتلاف بین اعضا (حتی اگر در گذشته چایی خوردن آن دو گروه با هم از عجایب روزگار بود) هم نمیتوانند نسل زدیها را جذب خود کنند. بیدلیل نیست که یک خواننده رپ از ستاد انتخاباتی سردرمیآورد اما حتی همین اقدام به اصطلاح ساختارشکنانه هم برای جوانان جذاب نیست. بیدلیل نیست که تغییر پوشش یک مجری خانم از چادر به پوششی نزدیک به دختران امروزی در فضای مجازی به عنوان یک اقدام انتخاباتی مورد تمسخر قرار میگیرد. گروه، حزب و اندیشهای که از آزادی، عدالت اجتماعی، بهبود شرایط اقتصادی و… سخن میگوید رای نسل هزارهها را داشت اما نسل زد به دنبال دسترسی به اینترنت آزاد، بازار آزاد اقتصادی، نه فقط بهبود بلکه برابری با استانداردهای بینالمللی در آموزش و بهداشت، درمان، محیط زیست، جنسیت و… است. آن اندیشهای امروز توان زیست در افکار این نسل را دارد که توان تحقق این امور را دارا باشد. هر آنچه اندیشه و اندیشهورز عینیتر و جهانیتر باشد طرفداران نسل زد بیشتری خواهد داشت.
محمد رهبری / پژوهشگر علوم سیاسی
صدف صمیمی / نویسنده نشریه