داستان و معنی ضرب المثل شتر دیدی ندیدی چیست؟
ضرب المثل شتر دیدی ندیدی در چه مواقعی استفاده می شود؟این ضرب المثل قصد دارد به افراد بفهماند تا هر چیزی را که دیده اند، نباید بازگو کرده و به سایر افراد بگویند.
معنی ضرب المثل شتر دیدی ندیدی یعنی چه
این حکایت کنایه از این دارد که اگر در جایی چیزی را دیدی و یا از رازی با خبر شدی که افشای آن باعث آسیب رسیدن به خود و دیگران می شود هرگز آن را افشا نکن. به عبارت دیگر معنای کلی این ضرب المثل یعنی راز داری و سکوت کردن برای جلوگیری از ایجاد مشکل و دردسر.
از آن روزی که ما را آفریدی
به غیر از معصیت چیزی ندیدی
خداوندا به حق هشت و چارت
ز ما بگذر شتر دیدی ندیدی
سروده ای از بابا طاهر
ضرب المثل شتر دیدی ندیدی در چه مواقعی استفاده می شود؟ شتر حیوانی بزرگ و بلند قد می باشد و می توان به راحتی آن را از دور دید به همین خاطر وقتی برای حفظ اسرار از دیگران کمک می خواهیم، این کنایه را به آنها می گوییم. در برخی موارد این کنایه می تواند نشانه ترس و تهدید نیز باشد.
داستان و حکایت شتر دیدی ندیدی
داستان ضرب المثل شتر دیدی ندیدی به دو صورت بیان شده است که یکی از آن ها مربوط به زمان سعدی و دیگری درباره یک پسرک باهوش و ذکاوت می باشد که هر دو آن را در ادامه می خوانیم.
۱. داستان پسرک باهوش و شتر
مردی در صحرا به دنبال شتر خود می گشت تا اینکه به پسر باهوشی برخورد کرد. درباره شترش از او پرسید. پسر گفت: آیا شترت یک چشم داشت؟ مرد گفت: بله. پسر پرسید: یک طرف بار آن شیرین بود و طرف دیگر ترش؟ مرد گفت: بله. حالا بگو شتر کجاست؟ پسر گفت من شتر ندیدم.
مرد ناراحت شد و فکر کرد شاید این پسر با شترش بدی کرده و پسر را نزد قاضی برد و ماجرا را برای قاضی توضیح داد. قاضی از پسر پرسید: اگر شتر را ندیدی چگونه ویژگی های آن را می دانی؟ پسر گفت: در راه، اثر پای شتری را روی زمین دیدم که فقط سبزی یک طرفش را می خورد. فهمیدم شاید شتر یک چشم کور داشته باشد.
بعد دیدم که یک طرف جاده پشه ها بیشتر شده و طرف دیگر مگس ها و چون مگس ها شیرینی دوست دارند، به این نتیجه رسیدم که یک طرف شتر بار شیرینی بوده است و طرف دیگر بار ترش. قاضی از هوش پسر خوشش آمد و گفت: درست است که تو بی گناهی اما محتاط باش و از این پس شتر دیدی ندیدی!
۲. داستان سعدی و شتر گم شده
سعدی از کشوری به کشور دیگر می رفت. خسته و تشنه در بیابان راه می رفت که رد پای شتری را دید. او به امید یافتن مکانی مناسب برای استراحت، ردپای شتر را دنبال کرد. سعدی به چمنزاری سبز رسید، اما اثری از شتری نبود ولی علف های سمت چپ علفزار خورده شده بود. سعدی فکر کرد و با خود اندیشید که شاید چشم راست این شتر کور است و علف سمت راست را نمی بیند.
او همچنان ردپای شتر را دنبال می کرد که ناگهان جای بدن شتر و کفش های زنانه رها شده ای را روی زمین دید. با خود گفت، شتر در این مکان استراحت کرده و مسافرش باید زن باشد. در راه دید که مقداری شیره انگور روی زمین ریخته و مگس ها دور او جمع شده اند. با دیدن این منظره متوجه شد که بار این شتر احتمالاً شیره انگور بوده و احتمالا یک از ظرف های شیره انگور سوراخ بوده است.
ناگاه مردی ترسان و ناراحت نزد سعدی آمد و به او گفت: با شتر خود در این صحرا در حال سفر بودم، اما لحظه ای غفلت کردم و گم شد. شتر مرا ندیدی؟ سعدی از مرد پرسید: آیا شترت شیره انگور می برد؟ آیا چشم راست او نابینا و یک زن با او است؟ مرد خوشحال شد و گفت بله. تمام نشانه هایی که می گویید از ویژگی های شتر من است و همسرم با آن شتر است. آیا زن و شتر من با شما هستند؟ سعدی پاسخ داد: من شترت را ندیدم.
مرد که از جواب های ضد و نقیض سعدی عصبانی شده بود، با سعدی دعوا کرد و گفت اگر زن و شترم را به من برنگردانی، آنقدر تو را کتک می زنم که نمی توانی بروی. سعدی که واقعاً شتر را ندیده بود به او گفت که نه شتر را دیدهام و نه همسرت را و فقط از علائمی که در جاده می بینم ویژگی های شتر را می فهمم. اما مرد حرف او را باور نکرد و شروع به کتک زدن او کرد. در همین حال مرد شتر و همسرش را دید که از دور به او نزدیک می شوند. مرد از سعدی معذرت خواهی کرد، سعدی زیر لب زمزمه کرد:
سعدیا چند خوری چوب شتر داران را
تو شتر دیدی؟ نه جا پاشم ندیدم!
داستان و تاریخچه ضرب المثل شتر دیدی ندیدی
روزی از روزها مردی شتر خود را گم کرده بود و در صحرا دنبالش میگشت. پس از گذشت مدتی، فرد با پسرک باهوشی روبرو شد و از او پرسید که ای پسر از شتر من خبری داری؟ پسرک گفت: آیا یکی از چشمان شتر کور بود؟ مرد با خوشحالی اینکه پسرک از شترش خبری دارد گفت: بله. پسر باز پرسید: آیا باری که به او بسته بودی یک طرفش شیرین و طرف دیگرش ترش بود؟ مرد گفت: آری، حال که از شترم خبر داری بگو کجاست؟
پسرک گفت: من شتری ندیدم که از او خبری داشته باشم. مرد از گفته پسرک ناراحت و خشمگین شد و با خود گفت: شاید این پسر بلایی سر شتر من آورده باشد؛ پس او را نزد قاضی برد و از قاضی خواست تا این داستان را قضاوت کند. قاضی پس از کمی تفکر از پسرک پرسید: ای پسر، تو که از همه ماجرا آگاهی، پس چطور میگویی که او را ندیده و خبری ازش نداری؟ پسرک کل ماجرا را برای قاضی تعریف کرد.
ماجرا از این قرار بود که پسرک روی خاک اثری از پای یک شتر را دیده بود که تنها سبزههای یک طرف جاده را خورده و به سبزههای طرف دیگر کاری نداشته بود. پس آگاه شده که شتر دارای یک چشم بوده است. سپس دیده که در یک طرف جاده مگس زیادی و در طرف دیگر پشه زیادی وجود دارد. چون میدانست که مگس به شیرینی و پشه به ترشی علاقمند است، نتیجه گرفته بود که یک طرف بار شتر شیرینی و طرف دیگر ترشی بوده است.
در نتیجه توانست تا پاسخ سوالات مرد را بدهد. قاضی که از هوش پسرک خوشش آمده بود گفت: یادت باشد درست است که تو گناهی در ماجرا نداری ولی بدان که زبان سرخ، سر سبز میدهد بر باد؛ پس شتر دیدی ندیدی.
گسترش و بازآفرینی شتر دیدی ندیدی
این ضرب المثل قصد دارد به افراد بفهماند تا هر چیزی را که دیده اند، نباید بازگو کرده و به سایر افراد بگویند. در این صورت برایشان مشکل پیش خواهد آمد و این مسئله میتواند دردسر بزرگی به وجود بیاورد. پس بهتر است تا گاهی اوقات به جای فاش کردن راز فردی، آن را در نزد خود نگه دارید تا از مشکلات دور بمانید.
رازداری یکی از خصوصیات و صفات خوبی به شمار میرود که تنها میزان اندکی از مردم از آن برخوردارند و برخی افراد این ویژگی را ندارند. این ضرب المثل جزو ضرب المثل های پرکاربردی است که در زندگی اکثریت ما مورد استفاده قرار میگیرد.
ممکن است شما از راز افرادی آگاه شوید که باید بتوانید از این گونه راز محافظت کرده و آن را نزد کسی بازگو نکنید. در این صورت هیچ کدام از شما دچار مشکلی نخواهید شد. در صورتی که شما رازدار نبوده و راز افراد را فاش کنید، احتمال بروز مشکل برای شما و افراد وجود دارد که در این صورت گرفتار خواهید شد.
ضرب المثل شتر دیدی ندیدی به انگلیسی
شتر دیدی ندیدی! در انگلیسی به صورت Mum’s the word بیان می شود. در زبان انگلیسی از این حکایت خیلی استفاده می شود و ریشه آن به نمایش نامه «هنری ششم: قسمت دوم» اثر ویلیام شکسپیر باز می گردد. کلمه “Mum” در انگلیسی میانه به معنای “سکوت” است و احتمالاً از کلمه “mummer” گرفته شده است.