اعتراف پوریا شکیبایی | در حین بازی نقش حبیب در برف بی‌صدا می‌بارد، افسردگی گرفتم


وی در زیر عکسش با پوریا آذربایجانی نوشت:

stars
پیشنهاد ستاره

برای پوریا آذربایجانی:

نمی‌دانم چرا تا به حال این حرف‌ها را نزده‌ام اما اهمیت ندارد فعلا زند‌ه‌ام و پس دیر نیست.

هرچه حبیب تاریک‌تر می‌شد رنج من برای ادامه دادنش و پا به پا رفتن با او سخت‌تر می‌شد، به جایی رسید که وسط کار افسردگی گرفتم و توان بازی و دیالوگ گویی از من رفت اما تو با صبوری و آن گه‌گاهی آغوش‌های میانْ پلانی من و شرایطم را تحمل کردی تا از آن سیه‌چاله بیرون آمدم. تو به من اطمینان کردی و پای انتخابت ایستادی

من و حبیب تنها بودیم و تو همیشه پشت آن مانیتور دردهایمان را دیدی و فهمیدی

درک شدن از سمت تو بود که باعث شد من در کشتی با حبیب پیروز شوم

حال فرسنگ‌ها از من دوری، نمی‌دانم دیگر این عمر قد بدهد که دوباره بیایی، روبروی من بایستی و بگویی “از اونجا وارد می‌شی، اینجا دیالوگاتو می‌گی، از اینجا خارج می‌شی” و چه زیبا بود هدایت تو و گمگشتگی من.

بیشتر بخوانید  مراجعه کنید | غافلگیری جهانبخش در گیلان؛ لژیونر فوتبال والیبال شد!

دیدگاهتان را بنویسید