شوهرم تا صبح شیرم را می خورد شوهرم روی سینه ام می خوابد و واژنم درد می کند
خاطره امشب از: اله
سلام به سایت های عزیز من یک الهه هستم و قبل از کرونا ازدواج کردم. در شب عروسی، من و همسرم (که اسمش اتابکه است) 880 مهمان داشتیم و تا ساعت 4 صبح رقصیدیم و پا به پا گذاشتیم. بعد از تشییع جنازه به خانه آمد و ما اصلا با هم رابطه نداشتیم.
اتفاقاً در اتاقی که بودیم (خونه پدرشوهرم بودیم) قفل میکردیم و مثل دو اسب آبی روی هم میافتیم :))) اتابک آنقدر تند و سخت کار میکرد که بعد از نیم ساعت ساعت دیگه حتی گریه نمیکردم بیهوش شدم: ))) وقتی دیدم مادرشوهرم داره بهم آب قند میده نفهمیدم کی به هوش اومدم!