این ضرب المثل در مواردی به کار می رود که شخصی قصد تأمین مالی از هر دو طرف را داشته باشد به این معنی که قصد او یک طرف است و به دلیل طمع و دلایل دیگر راه دیگری می خواهد خواه معقول باشد یا غیرمنطقی. خواسته ها، اما نه تنها در این صورت نیت او محقق نمی شود، بلکه منافع اولیه را نیز از دست می دهد.
از گندم و خرمای بغداد افتاد
ابن زیاد دستور حکومت ری را به نام «عمر بن سعد بن ابی وقاص» صادر کرد و او را با چهار هزار سرباز گماشت تا پس از سرکوب دیلمیان به فرمانروایی آن سامان (بهشت) برود.
عمر سعد یا به قول روضه خان ابن سعد شروع به آماده شدن برای سفر کرد و حمام عین را به عنوان اردوگاهی برای رفتن به ایران بنا کرد، چنانکه پدرش که پس از فتح قادسی بر تاج و تخت تیسفون (مدائنه) تکیه زده بود. بود و شیر مردم کوهستان، بر تخت فرمانروای شهر ری که در آن زمان یکی از شهرهای مهم ایران به شمار می رفت بنشینم و نان برشته و خوشمزه بخورم. گندم سفید و منبر ری که بهترین غله خاورمیانه در آن عصر و زمان بود!
از آنجا که به قول معروف «رجعت دهر بر اساس احکام خودسرانه نیست» واقعه کربلا رخ داد و ابن زیاد به او دستور داد که ابتدا با حسین بن علی به جنگ برود و پس از اتمام کار، سپس به ایران برای تصاحب دولت ری باید برود.
از آنجایی که «ابن اثیر» مورخ قرن ششم هجری در این امر به خوبی عمل کرد، برای جلوگیری از تهمت، ترجمه ای از سخنان وی را نقل می کنیم:
«… چون قضیه حسین به این جا رسید، ابن زیاد عمر بن سعد را صدا کرد و گفت: برو برای حسین بجنگ، اگر از دست او آزاد شدیم، به جای حال خود می روی.» عمر بن سعد عذرخواهی کرد.ابن. زیاد گفت به شرطی قبول می کنم که دستور ری را به ما برگردانی.
چون این را شنید گفت: یک روز به من فرصت مطالعه و مشورت بدهید. وقتی عمرساد وارد سرزمین کربلا شد، روزی حسین بن علی به او پیغام داد که حرفی برای گفتن دارم و بهتر است امشب مرا ملاقات کنی. عمر سعد دستور را به جا آورد و با پسر و غلامش دور از چشم سپاهیان به زیارت حسین رفت.
حسین به او گفت: می دانی من پسر کی هستم. این فکر نادرست را کنار بگذارید و راهی را انتخاب کنید که خیر دنیا و آخرت را تضمین می کند. از گمراهان جدا شو و به من ملحق شو و به دنیای خائن مغرور مباش. عمر سعد پاسخ داد: می ترسم ابن زیاد خانه مرا در کوفه خراب کند.
حسین گفت: خانه ای بهتر از آن به تو می دهم. ابن سعد گفت: من در ولایت کوفه ضایعات و اموال غیر منقول دارم، گمان می کنم پسر مرجانه همه چیز را تصرف و مصادره کند.
حسین بار دیگر گفت: اگر آن مال و ضایعات تلف شود، مزارع سبزی در حجاز به تو می دهم که هزار برابر مزارع کوفه بهتر و سودمندتر است.
عمر سعد چون متوجه شد که پاسخی به سخنان پسر علی بن ابیطالب ندارد، خود را در مقابل او انداخت و پس از اندکی تأمل گفت: با حکومت ری چه کنم؟ برای کی دل دارم؟”
به گفته «حمدالله مستوفی» مالک ری به حدی بود که میل او به حکومت در قلب عمر سعدعلیهی الانا باعث کشته شدن امیرالمومنین حسین بن علی شد.
حسین بن علی پس از شنیدن این سخنان از محبت و طمع پسر سعد و قاس تعجب کرد و گفت: «لاکلت من برالری» یعنی: امیدوارم گندم نخوری. عمرسعد با گستاخی پاسخ داد: اگر گندم نباشد جو خورده می شود.
پس از واقعه کربلا و شهادت حسین بن علی و یارانش، بر اثر حوادث پی در پی که پیش آمد، عمر سعد نه تنها به هدف خود نرسید و غلات نخورد، بلکه به این علم پشت کرد و به فرزندش امر کرد. خسروی مختار بن ابوعبیده ثکفی که کوفه را به دست گرفت، عبیدالله زیاد و اکثر قاتلان کشتههای کربلا را کشتند و عمر سعد و پسرش حافظ نیز مردند.