به بهانه آشنایی با اندیشه های شاعرانه یک شاعر به سراغ خواننده «لالا اسپارو» رفتیم.
صد یاقوت «مصطفی رحماندوست» در ذهن یک کودک جاودانه است
حرفه او شعر است. شاعری عاشق که وقتی از بچه ها حرف می زند خودش بچه می شود با همان صمیمیت و سادگی و پر از احساسات زیبا که تا به کودکی برگردیم به یاد نمی آوریم.
خبرنگار سینما خبر گفت وگویی با این شاعر داشته که بخشی از آن را در زیر می خوانیم:
* چگونه به شعر کودک علاقه مند شدید؟
– (با لبخند) آهنگ کودکانه مرا علاقمند کرد و فکر کردم می توانم خدمتگزار خوبی باشم…
در سال های قبل از انقلاب اتفاقی افتاد که ادبیات بزرگسالان را رها کردم و به ادبیات کودک پرداختم و از آنجایی که شاعر بودم شعر برای کودکان را شروع کردم، البته اولین کتابی که منتشر شد کتاب داستان بود. من چیزی برای گفتن ندارم در مورد اتفاقی که باعث علاقه من شد، مثلاً اگر از یک عاشق بپرسید چه اتفاقی افتاده که باعث شده عاشق شوید و او حرفی برای گفتن نخواهد داشت!
شعر هم اتفاقی است که هنوز تعریف نشده است، دوست داشتن و دوست داشته شدن آسان است، اما دوست داشتن و دوست داشته شدن خیلی سخت است و چون ثروتمند بودم حدود سی سال توانستم این عشق را با خودم نگه دارم. آوردن
* پس از گذشت سی سال از سرودن شعر کودک، هنوز پیدا کردن موضوع برایتان دشوار است؟
– سخت است اما واقعیت این است که توافق کرده ایم، من با سوژه هایم هستم و سوژه هایم با من هستند. سوژه ها مرا می جویند و می یابند و من آنها را می یابم. در این وادی تا زمانی که به درک شدید و عمیق نرسید نمی توان اشیا را کشف کرد.
به عنوان مثال، من یک کتاب “آوازهای نیایش” دارم که شامل حدود صد دعا و دعا برای کودکان پیش دبستانی است و هیچکس باور نمی کند که من مثل بقیه نمازهای کمیل خوانده ام، اما موش، سوسک، مار و عقرب وجود دارد. من بیشتر بچه ها را گرفتم، چون سعی می کنم جور دیگری به هستی نگاه کنم و نگاه من با شما متفاوت است، چون هر دو یکسان می خوانیم یا به یک نگاه می کنیم.
* پس نمی توان گفت این احساس شما می تواند ربطی به کلمه «کودک درون» داشته باشد؟
– من به این کلمه کودک درون اعتقادی ندارم چون به نظر من این گونه حرف ها بازی روانی و بازاری است. در واقع انسان فطرت پاکی دارد و وظیفه ماست که آن را حفظ کنیم و از آنجایی که کودک به تجربیات ما مبتلا شده و بالغ نشده است، آن فطرت پاک را دارد.
* از ماندگاری آهنگ هایی مثل «صد دانه یاقوت» چه می دانید؟ چگونه برخی از آهنگ ها می توانند اینگونه در حافظه کودک باقی بمانند؟
– من خیلی صادقانه می گویم که نمی دانم و این رازی است که هنوز کشف نکرده ام، زیرا بر اساس اصول و قواعد خاصی نیست، اگرچه منتقدان پس از خلق اثری بر اساس اصول و قواعد می گویند مثلاً. فلان شعر حماسی از فردوسی من و شیث مطمئن هستیم که فردوسی نمی نشیند و طبق قواعد شعری نمی گوید و می گوید من می خواهم یک شعر حماسی بنویسم.
فردوسی گفت «عروسی بیان و منیه»، گفت «مرگ اسفندیار» و همه چیز را در یک وزن گفت، اما عروسی بیان و منیه را جور دیگر و مرگ اسفندیار را به گونه ای دیگر گفت. و باید گفت هدیه ای از جانب خداوند به اوست و این اتفاقی بود که البته بعداً آثار او را تحلیل کردیم و به این نتیجه رسیدیم.
* نظر منتقدان را درباره آثارتان قبول دارید؟
– منتقدان خوب هستند و اگر منتقد صادق باشد، باید نظر آنها را بشنوید و برای کارهای آینده در نظر بگیرید.
اخیراً در یکی از مطالب به ایراد ادبی به نام «اتناب» اشاره شده است، اتناب به معنای مبالغه است و این مقاله گفته است که اشعار رحماندوست 7-8 ویژگی از این مبالغه دارد و سپس توضیح داده است که زیاده روی است. گویی در شعر کودک زیبایی می آفریند و این منتقد فکر می کرد که من آگاهانه از این اغراق استفاده می کنم، در حالی که وقتی می گویم:
وقتی پروانه می پرد
حس میکنم وقتی پروانه پرواز میکنه میگه پروانه. این کرک اضافه است اما آهنگ را زیبا می کند و این اصول را می گوید و من از احساس می گویم.
این گفتگو ادامه دارد…