بیوگرافی سام درخشانی


صورت

بیوگرافی سام درخشانی

سام درخشانی متولد 31 جولای 1954 است و از آنجایی که زیاد دنبال طالع بینی نمی شود، حتی از خصوصیات متولدین 1954 هم خبر ندارد و فقط فکر می کند سال 54 باید سال گربه یا سال گربه باشد. ببر. او می گوید متولد 31 تیرماه است، ماه باعث شد که ویژگی های 2 ماه تیر و مرداد در متولد چنین روزی حل شود.

پس فال این 2 ماه رو براتون بگم اکثر متولدین تیر و مرداد خصوصیات هنری دارن مثلا همه دوستای سام از نقاش گرفته تا بازیگر تو این 2 ماه به دنیا اومدن.

بیوگرافی سام درخشانی

سام خودش درخواست تولد نمی کند، اما دوستانش این کار را برای او انجام می دهند. و هر سال در 31 جولای او را غافلگیر می کنند و هر زمان که بخواهد جبران کند دوستانش پیشقدم می شوند و تولد خودشان را جشن می گیرند. و هديه گرفتن را مهم مي داند و ارزش هديه را باطل مي داند و مي گويد مهم اين است كه دوستان را به ياد آورد و چيزي را به نشانه احترام به آنها داد.

سام در تهران به دنیا آمد و در بدو تولد پدرش برای کار و ادامه تحصیل به انگلستان رفت. او و مادرش را به خانه مادربزرگ مادری اش منتقل کردند، خانه مادربزرگش در خیابان ستارخان بود، مادر پدرش هم در خیابان طالقانی زندگی می کرد و او مدام بین این 2 خانه رفت و آمد می کرد و پدرش 4 سال برای بازگشت نیاز داشت. به ایران..

بیوگرافی سام درخشانی

در سال 57 انقلاب شد و شرکتی که به پدرش بورسیه می داد تعطیل شد و او به آغوش خانواده بازگشت و برای یک لامپ برقی کار کرد و به خرید و فروش لوازم و قطعات یدکی خودرو پرداخت و با حضور پدرش خانواده به خیابان ولیعصر نقل مکان کردند.

بیوگرافی سام درخشانی

سام در 9 ماهگی در نیمه شب در بیمارستان مهر سیر به دنیا آمد و 3 کیلو وزن داشت.

بیشتر بخوانید  مافیا چیست؟ آیا می دانید مافیا چگونه به وجود آمد؟

مادرش درگیر کتابی بود که شخصیت اصلی آن سام نام داشت، سام در لغت نامه عربی به معنای مرگ است و خودش می گوید که سام در فارسی به معنای حامی خانواده است و از صحت این معنا مطمئن نیست. مادرش نام سام را با خانواده به اشتراک گذاشت و همه موافق بودند، بنابراین نام او سام بود.

او فرزند اول خانواده است، دعوا کرده بود، مادرش می گوید خاله هر ماه نصف حقوقش را خرج می کرد (خوشحال است) در کودکی چاق و سفید، با موهای بلوند و چشمان روشن و میزان عصبانیت نسبت به او هرگز کم نشده است، اگرچه همه عاشق این دوران سنی (کودکی) هستند، اما او می گوید که خانواده پدر و مادرش همچنان او را دوست دارند و محبت آنها نسبت به او کاهش پیدا نکرده است.

6 یک سال بعد از او خواهرش به دنیا آمد و پانته آ نام گرفت و 12 سال بعد آخرین فرزندش به دنیا آمد. و نامش را شهیار گذاشتند

بیوگرافی سام درخشانی

او می‌گوید آن‌قدر خراب شده بود که نمی‌توانست استدلال‌های پدرش را تحمل کند و حتی با یادآوری یک نکته اخلاقی ساعت‌ها گریه می‌کرد.

او می گوید بچه شیطونی نبود، اما همیشه مستعد چیزهای عجیب و غریب بود و از تعریف و تمجید دیگران لذت می برد و در 7 یا 6 سالگی به کوچه می رفت و ساعت ها به زن و پیرزن سبد می داد. آنها سعی می کردند به آنها کمک کنند تا به خانه هایشان برسند. او همیشه سعی می کرد به دیگران خدمت کند و با آنها خوب باشد.

او همچنین عاشق بازی های کیم بشاک، لی لی، هفت سنگ و هارپلیس بود و اولین و آخرین سرگرمی اش پوشیدن لباس زورو بود و مدت ها به لباس خلبانی علاقه داشت و خانواده اش هم دوست داشتند که او خلبان شود.

بیوگرافی سام درخشانی

دوران ابتدایی را در مدرسه مطهری در خیابان ولیعصر به پایان رساند و هر سال ناظر کلاس شد و معلم مدرسه رازی بود. در سال سوم تدریس 3 تجدید به خانواده داد و در حین تدریس یکی از مشکلاتش کلاس زبان بود ضمن اینکه ریاضی هم تمدید شد.

بیشتر بخوانید  120 اسم و تیکه کلام عاشقانه انگلیسی

و دوران دبیرستان را در دبیرستان یازدهم رازی جایگزین سن بلوغ و افت تحصیلی کرد و به همراه پدر برای گرفتن نمره از معلم رفت. 11 تکرار به 8 تکرار تبدیل شد و در هر صورت نتوانست در امتحانات شهریور نمره قبولی بگیرد و در نتیجه مردود شد.

و سس رفت مدرسه جاویدان و نتونست درس اول رو اونجا بگذرونه و خرداد دوباره 3 تا تمدید آورد (بابابابا این آخرش) و انقدر ناامید شد که قصد داشت مدرسه رو ترک کنه باباش گفت اگه میخوای این یکی درس می‌خواند، پس بیا با من کار کن، اما مادرش اجازه نمی‌داد او تحصیل را رها کند و در دبیرستان او در هر گروهی از دوچرخه‌سواری گرفته تا قایق‌سواری، فوتبال و تئاتر عضویت داشت.

در سال اول و دوم تهران، تئاتری که در مدرسه داشت، اولین تئاتر ایران بود. و در سال سوم گروهی را تشکیل داد که مورد ستایش قرار گرفت، این گروه تئاتری بود که نمایشنامه های خود را می نوشت.

وی فوتبال را با حضور در تیم جوانان پیام آغاز کرد و در سال های 69، 68، 67 در این تیم عضویت داشت سپس به تیم جوانان بارک رفت و به سطح امید رسید و به مدت 1 سال پیراهن امید استقلال را بر تن کرد. در آن زمان عبدالعلی چنگیز مربی آنها بود و در پست دفاع چپ بازی می کرد و متاسفانه امید استقلال به دسته 2 سقوط کرد و همین مشکل او را از فوتبال دور کرد.

او در صحبت هایش گفت من آنقدر درس نخوانده ام اما سال اول که دیپلمم را گرفتم و کنکور دادم به طور اتفاقی در رشته نمایش قبول شدم و او یک سال در دانشگاه و به طور اتفاقی گذراند. خانواده اش مانع از ادامه تحصیل او شدند.

بیشتر بخوانید  بیوگرافی صفیه در آپارتمان بی گناهان (Ezgi Mola) از ازدواج تا ممنوع التصویری

او همچنین در سال 1979 یک سرباز خرید.

پس از آن دیپلم وارد عرصه بازیگری شد تا اینکه روزی مبلغ هنگفتی از پدرش دریافت کرد و همین موضوع تعادل را از زندگی او گرفت و به همین دلیل دانشگاه و تدریس را رها کرد و به مسائل خانوادگی پرداخت.

و بعد از این اکران در چند تئاتر مشغول بازی بود که آقای حمید حمزه با ایشان تماس گرفت و گفت شما برای بازی در سریال شب زادگان انتخاب شده اید.

پدرش به او گفت که بازیگری قرار نیست نان او باشد، پس بهتر است آن را جدی نگیرد، اما او هنر بازیگری را دوست داشت و احساس می‌کرد قبل از شروع کار جدید این پیشنهاد را می‌خواهد، خدا بود. این اتفاق در سال 1357 افتاد و او بلافاصله رفت و این قرارداد را بست و آن را بست. و در آن مدت به مطالعه کتاب های مختلف، تماشای فیلم و مشورت با اساتید پرداخت تا بار علمی خود را در کنار تجربه علمی افزایش دهد تا بازی به بازی کارش پربارتر و بهتر شود.

وی با طرح موضوع ازدواج گفت: ازدواج آرزوی هر جوانی است و تشکیل زندگی مشترک شرایطی را می طلبد که در حال حاضر از آن بهره ای ندارم. هر وقت شغل و امنیت مالی پیدا کنم، همسرم را انتخاب می کنم».

و خدا را شاکر است زیرا تمام اتفاقاتی که در طول زندگی برایش افتاده به نفع او بوده و احساس می کند که کم کم خداوند در زندگی او جاری می شود و از او حمایت می کند. او امیدوار است در حرفه بازیگری خود بماند و پیشرفت کند.

سام می گوید: ایمان و سخت کوشی انسان را به موفقیت می رساند.

گردآوری: مجله اینترنتی دالگرم


دیدگاهتان را بنویسید