یعقوب لیث صفاری بنیانگذار و اولین پادشاه سلسله صفاریان در سیستان بود. او شهر زرنج را به عنوان پایتخت انتخاب کرد و توانست بخشهای وسیعی از ایران بزرگ را فتح کند. پس از یعقوب برادرش عمرو لایت جانشین او شد.
در هیچ یک از کتب تاریخ شرح مفصلی از یعقوب لیث ارائه نشده است و برخی دشمنی خود را تا آنجا بیان کرده اند که او فقط از نسل او بوده و مورخان زمان او تحت فرمانروایی خلفای عرب بوده اند و تنها نویسنده سیستان کار خود را به خوبی انجام داده است. حمدالله مستوفی در تاریخ منتخب خود می گوید: نصر بن رافع بن لیث بن نصر موبایلی را که والی سیستان بود برید و ملکی غیرقابل مقایسه را بیرون آورد، سپس چیزی شفاف یافت و جواهری را تصور کرد و آن را برداشت و زبان جغد شب چگالنده از این کار تعجب کرد و به درهم بن نصر گفت مناره درهم و دزد را نجات داد تا بیاید و لیث صفار نزد او رفت و از درهم پرسید زیرا نتوانستی آنچه را که داشتی بگیری و لیت به او گفت. حکایت نمک و حق او «و درهم را پسندید و به درگاهش رفت و به او درجه و مقام داد و او را فرمانده لشکر قرار داد». به گفته صاحب کتاب روضه الصفا، «لعیس بن معدل سه پسر به نام های یعقوب، عمرو و علی داشت که همگی پادشاه شدند.
ژاکوب در روستای کرنین یا «کارنین» در حاشیه صحرای شمال شرقی شهر حشا (با بخشا اشتباه نشود) در روستای نیشت در خانه ای در مسیر فراه به دنیا آمد. خانواده رویگر متولد شد. تاریخ ولادت یعقوب لیث در واقع مشخص نیست و بیشتر مورخان سکوت کرده اند، اما به گفته برخی از محققان، تاریخ وفات وی در شوال 265 بوده و در آن زمان در سلامت و قدرت کامل بوده است زیرا سه سال قبل از آن به بغداد رفت و به سوی خلیفه رهسپار شد و پس از فرستادن پیامی تهدیدآمیز به خلیفه، پیر به نظر نمی رسد و اگر حداکثر عمر وی در هنگام مرگ 65 سال در نظر گرفته شود، باید متولد 200 هجری قمری. مؤلف تاریخ سیستان علاوه بر وقایعی که پیش از الواتیک خلیفه عباسی و نزدیک وفات وی رخ داده می گوید: ایلی 231 و معلوم است که یعقوب در جوانی لقب سرهنگی داشته است. آجرانی که به یاری صالح رفته و کارش در تاریخ ثبت شده است و برای رسیدن به این مقام باید 25 سال سن داشته باشد و اگر سن او را در این زمان حساب کنیم تاریخ تولدش باید 206 یا 207 هجری قمری باشد. طبق برآوردها و احتمالاً تاریخ تولد یعقوب بین سالهای 207 تا 2007 یعنی در اواخر قرن سوم هجری قمری معلوم شده است که آخور رهش رستم بوده و آن بخشی از یعقوب بوده است.
با سقوط سلسله طاهری توسط یعقوب لیت، سلسله صفاریان را تأسیس کرد. سافاری ها یکی از مجموعه تاریخ های ایران مرکزی است که شامل استان های سجستان و سیستان در شرق ایران می شود. نام این سلسله برگرفته از مسلک صفاری / راویگری ایکوب بن لیث، مؤسس این سلسله است.
حفص بن اسماعیل نیز پس از بیعت با یعقوب به عنوان امیر، پس از بیعت، به ریاست نگهبانی برگزیده شد. و برای نابودی یعقوب با او همکاری کرد ولی یعقوب با محمد بن رامش به آنها حمله کرد و یعقوب در این جنگ پیروز شد و تجهیزات و اموال اسب را مصادره کرد سازماندهی شد. یعقوب با مردمی که او را دوست داشتند رفتار خوبی کرد و اسیران را آزاد کرد و با آنها پیمان بست. و به او پیوستند. او ارتش عظیمی را راه اندازی کرد. وی گفت: ما قصد داریم سیستان را به یک نفر به حق واگذار کنیم. نیت و افزایش قدرت سیستان «به استانداری تحویل داده شد.
یعقوب در سال 265 بر اثر گرفتگی عضلات در گندی شاپور درگذشت. از یعقوب به عنوان مردی عاقل و استوار یاد شده است. حسن بن زید علوی که از دشمنان او بود به خاطر استقامت و پایداری او را سندان نامید. برخی احتمال می دهند که آرامگاه شاه ابوالقاسم در روستایی به نام اسلام آباد (شاه ابوالقاسم یا شاه آباد) در 10 کیلومتری جنوب شرقی دسفول، همان آرامگاه یعقوب لیث است. این نظریه نیز توسط برخی رد شده است. کمتر از 400 سال پیش، فتحعلی خان، حاکم شوشتر در دوره صفویه، بنایی بر مقبره عارفی به نام شاه ابوالقاسم از مریدان شیخ اسماعیل کسری ساخت. قدمت این آرامگاه از دوره صفویه تا دوره کیار است. بقعه با گنبد مقعر ساخته شده و در دوره های مختلف مورد مرمت قرار گرفته است.
یعقوب لیث را اولین شاهزاده ایرانی می دانند که پس از فروپاشی امپراتوری ساسانی زبان فارسی را احیا کرد. هنگامی که شاعر در مدح او قصیده ای به زبان عربی سرود، او را سرزنش کرد که چرا به زبانی که نمی فهمد برایش شعر سروده است: «چرا چیزی بگویم که نمی فهمم؟» با شنیدن این سخن، محمد بن واصف که جاه دربار کوبا را بر عهده داشت، قصیده ای را به فارسی در مدهش سرود و این قصیده (بر اساس روایت نویسنده ناشناس تاریخ سیستان که قصیده را نقل کرده است) شروع به سرودن شعر درباری به این زبان کرد.
این نظریه که اولین شعر فارسی در زمان صفرید سروده شده است درست نیست. نمونه هایی از اشعار فارسی که در دوره طاهر سروده شده است مانند دو اثر از حنظله بادگیسی موجود است و شاید پیش از این نیز سعی شده شعر به وزن محلی یا به صورت شعر پراکنده عربی سروده شود، اما برخی از آنها باقی مانده است. رسید. اقدام یعقوب، محرکی در سرودن شعر فارسی شد و سرآغاز سنتی شد که به دست سامانیان، پیشگامان راستین رستاخیز ادبی ایران، تصرف و گسترش یافت.