تنبیه خوب و بد است


روزی چوپانی در صحرا قدم می زد تا برای گوسفندانش چمن خوبی پیدا کند. جنگل را در آتش دید و مار در میان آتش ماند، با خود گفت: خوب است این مار را از آتش نجات دهم. ناگهان مار از سرش بیرون آمد و گفت: شهادتت را بگو که می خواهم تو را گاز بگیرم.

تنبیه خوب و بد است

چوپان بیچاره گفت: «خب، این حقوق من بود. از سه موجود دیگر بپرسیم که آیا می گویند مجازات احسان بد است؟ منو گاز بگیر از توبره والا بیرون برو و برو. «آیا بد است؟» آب گفت: «بله.» چوپان پرسید: «چرا؟» آب گفت: «چون از من زراعت می کنی و دست و صورتت را بعد از نوشیدن آب و ریختن آب دهان در من می شوی.

تنبیه خوب و بد است

در اینجا چوپان بیچاره سوال خود را از دست داد و ناامید شد. مار گفت: دیدی یک سوال را از دست دادی؟ برو دو تا سوال دیگه بپرس.» چوپان راه افتاد و رفت تا به درختی رسید. درخت گفت: بله، چوپان دوباره دلش شکست و پرسید: چرا؟ درخت گفت: «به پای درخت می آیی تا من باشی، در سایه من آرام می گیری، میوه ام را می خوری، برگ مرا به گوسفندت می دهی و در آخر شاخه هایم را برای چوب می شکنی».

در اینجا امیدهای شبانی بر باد رفت. مار گفت: “دو سوال را از دست داده ای؟ آیا سوال دیگری دارید؟ روباه گفت: «من باید اصول اولیه را بدانم.» چوپان داستان آتش سوزی جنگل و مار را به روباه گفت. روباه با خود فکر کرد و گفت: «اول باید ببینم وقتی مار را در لانه گذاشتی چگونه وارد لانه شدی. به من فتوا بده»

بیشتر بخوانید  فهرست شهرهای ممنوعه در محدودیت های کرونایی آذر

به محض بیرون آمدن مار از لانه به لانه روباه گفت: به او رحم نکن! او را با سنگ بکشید تنبیه خوب و بد است و این را گوش کن تا دیگر مار را در آستین خود قرار ندهی!

تنبیه خوب و بد است

فردوف بزرگ نیز می گوید:
سر نکسان را بلند کرده و به آنها امید می دهد
از دست دادن سر یعنی تبدیل شدن به مار


دیدگاهتان را بنویسید