کسانی که کاری را بدون آموختن و آموختن انجام می دهند، گرچه به قضاوت خود ایمان دارند، اما به حسن اعمال معتقدند، توجه دارند که از افراد زیرک و دوراندیش پنهان نمی مانند که عجله و شتاب هرگز به نتیجه نمی رسد و عجله و شتاب. چون اسب تیز یک روز روی سرت می افتد. بنابراین عجله ای برای محکوم کردن ندارند و عامل را به زمان واگذار می کنند زیرا به خوبی می دانند که: «آخرین شاهنامه شاد است»
این ضرب المثل در ابتدا کنجکاوی هر محققی را برمی انگیزد که در نهایت کتاب شاهنامه چیست و چه نقاط ضعفی در این شاهکار ادبی جهان یافت می شود که از آن به عنوان ضرب المثل استفاده می کنند.
آخرین شاهنامه شاد است
شاهنامه فردوسی کتاب ارزشمندی است که هر ایرانی ناب آن را به خوبی می شناسد. شطرنج از نظر کمیت و کیفیت یکی از شاهکارهای ادبی جهان است.
حکیم ابوالقاسم فردوسی به دستور و تالیف شاهنامه، پایه های ادبیات و ملیت ایران را بنا نهاد و نام همه بزرگان و نام آوران دوران باستان را در روزنامه های روزگار خود نوشت، چنان که می گوید:
بعد از اینکه عیسی با من تماس گرفت، مردگان را زنده کردم
اگر شاهنامه پس از سی سال رنج دهقانان طوس پدیدار نمی شد، همه آثار تاریخی و آموزه های نیاکان ما زیر آب می رفت و بعید بود که ما نیز مانند مردم شمال آفریقا و برخی کشورهای خاورمیانه به زبان بیاوریم. عربی صحبت میکردیم و واژهها و عبارات شیرین فارسی را نمیتوانستیم جز در کتابخانهها و کتابهای قدیمی که آب تعصب و جهل آنها را نشوید.
اما ریشه تاریخی ضرب المثل فوق از آنجا ناشی می شود که از فردوسی نقل شده است که پس از سرودن مناقشه موفق شد نسخه ای از مناقشه را در زمان محمود غزنوی تا پایان شاهنامه مخفیانه به دوستان و طرفداران خود ضمیمه کند. در کتابخانه سلطنتی و این اقدام بعدها باعث شد که وقتی کاتبان و خوشنویسان شاهنامه را برای تکثیر و پخش نسخه های خطی از کتابخانه سلطنتی خارج کردند، آخرین هجای شاهنامه را نیز به زور نوشتند.
با این توصیف کوتاه که راویان، راست یا ناراست، مسئول آن هستند، همه شاهنامه را خواندند، زیرا او غالباً سلطان محمود غزنوی را می ستود، روح و دل او را می ستود و می گوید که عاشق تاریخ و ادب ایران است!
غافل از اینکه آخرین شاهنامه شاد است زیرا وقتی به آخر شاهنامه رسید و نظام هجای آخر شاهنامه را خواند تازه متوجه شد که محمود غزنوی چقدر ترسو و ناسپاس سلطان ادب و ملیت ایران بوده است.
به همین دلیل، همه کسانی که در آخرین آزمون شاهنامه را خوانده اند، قبل از اتمام کتاب به او یادآوری کردند و در قضاوت سلطان محمود غزنوی عجله نکردند، زیرا آخرین شاهنامه شاد است، یعنی در پایان شاهنامه فردوسی است. کتاب ها و این هجای عصمت حق ناسپاسی و رفتار توهین آمیز را در کف دست شما می گذارد.
بیهوده نیست بدانیم که فردوسی برای سرودن شصت هزار بیت از شاهنامه از نه هزار کلمه استفاده کرده است که تنها چهارصد و نود بیت آن عربی است. وی همچنین به عنوان نتیجه گیری این مقاله به این واقعه اشاره می کند:
شاه عباس دستور داد تا کتاب شاهنامه فردوسی را بنویسند. سه هزار تومان پول نقد داد و وقتی تمام شد بقیه را که شصت هزار تومان است، یک تومان پشت سر هم داد. میرعماد سه هزار بیت از شاهنامه نوشت و طلب پول کرد. شاه عوض شده گفت: نخواستم معامله ای را که سلطان محمود غزنوی با فردوسی انجام داد به شما نشان دهم. میرعماد نیز سه هزار بیت را یک سطر در صفحه می فروخت و شطرنج را سه هزار تومان رد می کرد.
بیچاره فردوسی که خودش در بدبختی و تنگدستی از دنیا رفت، اما خوشنویس هر کدام از خانه هایش احتمالاً بدل از دوره قاجار رفته است نه صفوی!
کنت دو گوبینو می نویسد: «در پایان عمرش وقتی یکی از این آهنگ ها را از دهان کودکی در بازار شنید، باعث مرگ فردوسی شد. آیا حقیقت دارد؟