آینه چو اسکندری مباش (صاحبدلی چو آن چیزی نیست که باید دل داشت…):
ملک الشعرای بهار چنین است:
افسانه شد و حدیث اسکندر کهنه شد
حرف نو شیرینی نو است
آرد را برش زدم و آویزان کردم:
دیگر هوس انجام کاری در دلم نیست.
خرد کردن استخوان:
تحمل رنج فراوان در جست و جوی علم و دانش و کسب اعتبار، بسیاری از تجربیات را سخت کند.
جهنم آنقدرها هم گرم نیست:
دروغی بگو که مناسب عقل باشد نه آنطور که ادعا می کنی.
مسابقات مستقیم:
برای فریب دادن کسی از خود
سر گذاشتن روی کسی:
کسی را سرگرم کردن، با کسی شوخی کردن.
************************************************* *****
در هر کجا که زندگی می کنیم ضرب المثل هایی به زبان و گویش و منطقه خود داریم
اگر لطف دارید ضرب المثل های خود را اینگونه برای ما بنویسید یا داستان او را بگویید
ما هم از طرف شما آنها را منتشر می کنیم و این باعث می شود که زبان، گویش و منطقه خود و دیگران را بهتر بشناسید.
یک دنیا سپاس از همه شما عزیزان
و منتظر نوشته های شما هستیم
************************************************* *****
نویسنده و طراح: مهدی پویان
مجموعه: مجله اینترنتی تشویقی