فلسفه ضرب المثل طلا خریدم دردسر خریدم چیست؟



این ضرب المثل که طلا دادم دردسر خریدم یعنی چه؟


کسی که کاری را بدون آموختن انجام می دهد و از طریق آن دچار کارهای بی ضرر و آزار و اذیت و دردسر می شود، برای تنبیه و تعلیم دیگران و نه تصمیم گیری بدون فکر، ضرب المثل بلندی را در پاسخ به سرزنش به کار می برد.


ریشه طلایی ضرب المثل را طلا دادم و دردسر خریدم

جلال الدین محمد اکبر شاه (963-1014ق) از سلاطین گورکانی هند است که بیش از سیصد سال (932-1232ق) بر هند حکومت کرد.

اکبرشاه در سال 975 هجری قمری برای ایجاد سلطنت ملی و رفع اختلاف بین ملل و فرقه ها، دین صلح کامل را پایه گذاری کرد، موبدان سنی و مسیحی، یهودیان، زرتشتیان، برهمن ها، هندوها و حتی ملحدان و دری با آزادی از چهار ایوانی که او داشتند. برای کاخ خود ساخته شد، انجمنی برای بحث و اعتراض تشکیل داد و به سخنان او گوش داد و قضاوت کرد.

«اکبرشاه» در فهم و دانش و کوشش و بصیرت و قضاوت و تدبیر و عدالت و انصاف بی نظیر بود.

اکبرشاه طبعی شاعرانه داشت و گهگاه شعر خوبی به فارسی می سرود. می گویند مجلس در شبی که از غیبت سلطنت و مملکتداری بی بهره بود، خود را به ضیافت می آراست و به مشروب خواری و شراب خواری می پرداخت.

بامدادان دچار سردرد شدید شد و در پاسخ به ندیمان و آشنایانش که به دیدارش رفته بودند بلافاصله گفت:


دوشینه زکویی را می فروشند


یک پیمانه طلا خریدم

بیشتر بخوانید  واکنش جالب سفیر امارات در آمریکا به معامله قرن


الان مریضم


طلا دادم دردسر خریدم


جداکننده خط


بیشتر بخوانید:

ضرب المثل هاله از کجا آمده است؟

ضرب المثل در بقالی کجا رفت؟

این که ضرب المثل همه را متمایز نمی کند یعنی چه؟

خر ما دم نداشت یعنی چی؟

این که مو هرگز از کف دست شما رشد نمی کند چیست؟


دیدگاهتان را بنویسید