کارآگاه اسمیت از ماشینش پیاده شد، از کنار ماشین یخ زده خانم جانسون گذشت و سپس از حیاطی تمیز و پوشیده از برف یک دست و از پله های یخی به در ورودی رسید. قبلا برف می بارید اما طوفان تا نیم ساعت پیش ادامه داشت. خانه خانم جانسون یک خانه روستایی کوچک و بدون پارکینگ بود.
خانم جانسون در را باز کرد و کارآگاه را به خانه فرا خواند. فرمود: روز سردى است; مگه نه؟
کارآگاه گفت: و البته برای سارقان بسیار سرد است.
کارآگاه از خانم جانسون خواست در مورد سرقت منزلش توضیح دهد.
خانم جانسون گفت: “پنج دقیقه پیش به خانه آمدم. وقتی وارد خانه شدم، دیدم در گاوصندوق باز است.” سریع بهت زنگ زدم خوشحالم که زود اومدی
کارآگاه گفت: به نظر می رسد در این شب سرد چند خبر داغ داریم.
خانم جانسون گفت: کارآگاه. امروز تمام جواهراتم دزدیده شد، فکر نمی کنم زمان مناسبی برای شوخی باشد.
کارآگاه گفت: 100% با شما موافقم، خانم جانسون. چرا در این شب سرد مرا برای این شوخی کوچک به اینجا کشاندی؟
به نظر شما چرا کارآگاه به طعنه با خانم جانسون صحبت کرد؟
°°°°
°°°°
°°°°
°°°°
°°°°
°°°°
°°°°
°°°°
°°°°
°°°°
°°°°
°°°°
°°°°
پاسخ به پازل:
اگر خانم جانسون چند دقیقه زودتر به خانه می رسید، نباید ماشینش زیر برف می رفت. همچنین هیچ لاستیک لاستیکی یا جای پا روی برف حیاط و جلوی در ساختمان وجود نداشت، زیرا خانه خانم جانسون گاراژ نداشت و تنها راه ورود به ساختمان حیاط بود. بر این اساس کارآگاه به این نتیجه رسید که خانم جانسون اصلاً از خانه خارج نشده است.
مجموعه: مجله اینترنتی تشویقی