بستن از ریش به سبیل یعنی چه؟
عبارت فوق ناظر به اعمال بیهوده و بیهوده ای است که فایده ای ندارد. مثلاً یک نفر دامن لباسش را در می آورد و روی شانه اش می چسباند.
این گونه اعمال و کارهای بیهوده مانند جبران کوتاهی سبیل با طول چانه است، یعنی ریش را بریده و به سبیل بچسبانند.
ریشه تاریخی ضرب المثل پیوند ریش به سبیل چیست؟
اکنون به ریشه این ضرب المثل بسیار معقول و رایج نگاه می کنیم.
کامران میرزا نایب السلطنه در میان فرزندان ناصرالدین شاه قاجار، محبوب ترین و به اصطلاح محبوب ترین پدر بود.
در روزهایی که ناصرالدین شاه تهران را ترک کرد و به خارج از کشور رفت، منصب نایب السلطنه را به عهده گرفت و به همین دلیل به وی لقب نایب السلطنه و معروف داده شد.
کامران میرزا مدت ها در زمان حیات شاه بابا حاکم تهران بود و تعدادی معاون داشت که از مقامات اجرایی حکومت بودند.
این معاونین برای جلب نظر معاون آموزشی و زهر چشم مردم هر کدام شکل و شمایل خاصی به خود می گرفتند.
یکی از این معاونین والی فردی به نام نایب غلام بود. او با جثه درشت، سینه پهن، ریش سیاه پرپشت و سبیل های پرپشت، بیش از دیگران در ردیف فرستادگان پایتخت مورد توجه قرار می گرفت و به دلیل قرعه کشی و داشتن انتری، معاون انتاری نیز خوانده می شد. (میمون).
عیب بزرگ معاون این بود که یک سبیل بیشتر نداشت و همیشه از آن کم سبیل رنج می برد.
روزی کامران میرزا که از مقابل صف نمایندگان دولت رد می شد، ناخواسته خندید که نگاهش به سبیل بی نظیر غلام نایب افتاد و گفت: نایب سبیل بی نظیر را کجا گذاشتی؟ همه از این حرف حضرتش خندیدند و استاندار به شدت شرمنده شد و سرش را تکان داد.
وقتی کامران میرزا از آنجا فرار کرد، نایب غلام بدون تردید و تفکر به آرایشگاهی که آرایشگر و آرایشگر با او آشنا بودند رفت و تهدید کرد که فوراً یک طرف سبیلش را که بدون مو بود پر کند. همه، تا توانستن بازگشت استاندار را نباید مسخره کرد.
اما آرایشگر اظهار داشت که چنین چیزی در این مدت کوتاه امکان پذیر نیست و نمی تواند سبیل مناسبی پیدا کند و آن را پشت لب نماینده مجلس بچسباند.
غلام نایب زیر بار نرفت، کلاه از کمرش برداشت و گفت: یا سبیلم را آماده کن یا با این کلاه شکم تو را روی میز می گذارم!
آرایشگر بیچاره از ترس گریه می کرد و نمی دانست چه کند. چون تیغ بود و سابقه ی چسبیدن ریش و سبیل نداشت!
در آن زمان به خاطر غلام نایب نقشه کشیده شد و به آرایشگر دستور داد که ریش او را ببرد و به سبیلش بچسباند!
آرایشگر شروع به کار کرد، اما در آن ترس و لرز، چگونه می توانست ریش خود را درآورد و سبیل خود را وصله کند؟!
دستش میلرزید و فرماندار که عجله داشت و می خواست با بازگشت نایب السلطنه به فرماندار ملحق شود با عصبانیت قیچی را از دست آرایشگر بیرون کشید و دستش را به سمت آینه و مقدار زیادی از چانه اش برد و قیچی را برید و به آنها داد. به آرایشگر
آرایشگر برای از بین بردن موهایش ریش کوتاه شده اش را به قسمت خالی سبیل غلام نایب چسباند و او را به پایتخت فرستاد.
معاون قیافه بامزه ای داشت و هرکس او را می دید می خندید، چون با اینکه سبیل داشت یک طرف ریشش بریده بود.
در آن هنگام صدای زهرآگین کالسکه شاهزاده کامران میرزا به گوش رسید. طبق معمول نمایندگان و حضار برای ادای احترام در صف ایستادند و نمایندگان نیز با چماق های نقره ای به نگهبانی پرداختند.
پیداست که این بار غلام نایب به خیال اینکه دیگر کم و کاستی ندارد، سینه اش را جلو انداخت تا سبیلش را ببیند و مشخص کند.
وقتی نایب السلطنه به جلوی نایب السلطنه رسید و با قیچی و سبیل نایب السلطنه به ریش نگاه کرد، این بار بلند خندید و گفت: نایب السلطنه این چه شکلی است که پیدا کردی؟
بعد سبیل تو بی نظیر بود. آیا این بار ریش شما منحصر به فرد است؟ میرزا احمد دلقک نایب حاضر تعظیم کرد و گفت: آقا نایب السلطنه. سبیل بسته به سبیل است!”
صدای خنده نایب السلطنه و حضار بلند شد و این ماجرا مدت ها در تهران مطرح بود تا اینکه کم کم تبدیل به ضرب المثل شد و در موارد مشابه به صورت مجازی استفاده می شود.
طنز این ضرب المثل چیست؟
ضرب المثل حکیمانه یعنی چه؟
ضرب المثل گذشتن از نعمت خدا به چه معناست؟
این که مو هرگز از کف دست شما رشد نمی کند چیست؟