ماجرای جنجالی اعتراف به قتل نوزاد چهار ماهه پس از 3 سال
من به او اعتماد داشتم و اتفاقاً در تمام این سال ها عذاب وجدان داشتم. خیلی ناراحت شدم چون سهواً منجر به مرگ پسرم نمی‌شدم. تا اینکه چند روز پیش عروسم اعتراف کرد که آن موقع پسرم را کشته است. ما بسیار متعجب و شوکه شدیم.
اما وقتی او قسم خورد که این کار را کرده و حتی برای ما شاهد آورد، ما حرف او را باور کردیم و تصمیم گرفتیم از او شکایت کنیم. حتی اگر یک سال گذشته باشد، اما من نمی خواهم کسی که باعث مرگ پسرم شد مجازات شود …
ما امسال صاحب چهار فرزند دیگر شدیم اما هنوز مرگ پسرم را فراموش نکرده ام و می خواهم عاملان آن مجازات شوند.
این زوج مدعی شدند که خاله نوزاد یک سال پیش پسرشان سال را کشته و حالا بعد از این همه سال در یک اختلاف خانوادگی به جنایتی پنهانی اعتراف کرده است.
در آن زمان والدین این کودک تصور می کردند فرزندشان به دلیل مصرف شیر خشک فاسد فوت کرده است.
صبح دیروز زوج میانسالی راهی دادگاه کیفری پایتخت شدند. با حضور در برابر قاضی غلامی بازپرس شعبه سوم دادسرای امور جنایی شکایت عجیبی کردند و جنایت قدیمی را افشا کردند.
آنها مدعی شدند که خاله فرزندشان یک سال پیش پسرشان را کشته و او اکنون به جرم خود اعتراف کرده است.
مرد میانسالی به قاضی گفت: خواهرم پسرم را کشت. آنها همچنین 20 سال پیش; اما حالا او ماجرا را فاش کرده و موضوع را به ما گفته است. ماجرا به اسفند ماه برمی گردد.
آن زمان من و همسرم در کرج بودیم. خواهرم جفت آباد زندگی می کرد. من و همسرم چند روزی پیش خواهرم رفتیم و مهمان آنجا بودیم. یک روز رفتم سر کار، وقتی برگشتم دیدم همسرم ناراحت است. پسر کوچک ما مدام بی تاب بود. معلوم شد که دردناک است.
تا تاریک شدن هوا صبر کردیم اما پسرم آرام نمی گرفت. بنابراین او را پیش دکتر بردیم. دکتر به او دارو داد و به خانه برگشتیم. اما بی حوصلگی پسرم پایانی نداشت. تا صبح گریه کرد. نزدیک صبح بود که آرام شد.
فکر می کردیم خواب است اما بیدار نشد و فهمیدیم مرده است. او را بردیم و دفن کردیم. خواهرم گفت: احتمالا شیرخشک خراب شده و فوت کرده است.
فکر می کردیم برای پسرمان هم همین اتفاق افتاده است. تا همین چند روز پیش من و خواهرم بر سر ملک با هم دعوا کردیم. اختلاف ما بالا گرفت تا اینکه خواهرم اعتراف کرد که ما شوکه شده بودیم. «بهتر است هشت سال پیش پسرت را بکشم.
خیلی تعجب کردم، فکر کردم از روی عصبانیت می گویند. اما خواهرم اعتراف کرد که در آن سال پسرم را خودش کشته و از ما پنهان کرده است. وی گفت که دخترش و چند همسایه نیز از این حادثه مطلع بوده و از آن مطلع هستند.
«به همین دلیل تصمیم گرفتیم از خواهرم شکایت کنیم.
همسر این مرد نیز روز فوت پسرش به بازپرس گفت: روزی که شوهرم سر کار رفت من و عروسم در خانه بودیم. پسرم را خواباندم
در آن لحظه عروسم و شوهرش شوخی کردند. پسرم را به آنها سپردم و به آشپزخانه رفتم تا وقتی پسرم از خواب بیدار شد دوباره شیر خشک را درست کنم. اما فقط چند دقیقه بعد صدای جیغ پسرم را از آشپزخانه شنیدم.
رفتم تو اتاق دیدم عروسم و شوهرش می لرزن. پسرم را در آغوش گرفتند و با دیدن من وحشت کردند.
وقتی به او گفتم چه اتفاقی افتاده، گفتند اتفاقی نیفتاده است، او بیدار شد و سعی کردیم آرام شویم. شوهرم به من گفت به او شیر بده تا آرام شود. من هم بلافاصله به پسرم شیر دادم اما او هرگز آرام نشد.
شوهرم از سر کار برگشت اما پسرم هنوز بی تابی می کرد. گریه هایش قطع نمی شد. به شوهرم گفتم او را به بیمارستان برساند. وقتی او را بردیم، دکتر به او دارو داد و به خانه برگشتیم. اما پسرم دوباره گریه کرد.
فکر می کردیم درد دارد اما تا صبح آرام نمی گرفت. تا اینکه نزدیک صبح به خواب رفتی و بیدار شدی.
وقتی پسرم فوت کرد، عروسم گفت حتما به او شیرخشک فاسد داده بودم که مرد. من به او اعتماد داشتم و اتفاقاً در تمام این سال ها عذاب وجدان داشتم.
خیلی ناراحت شدم چون سهواً منجر به مرگ پسرم نمی‌شدم. تا اینکه چند روز پیش عروسم اعتراف کرد که آن موقع پسرم را کشته است. ما بسیار متعجب و شوکه شدیم.
اما وقتی او قسم خورد که این کار را کرده و حتی برای ما شاهد آورد، ما حرف او را باور کردیم و تصمیم گرفتیم از او شکایت کنیم. حتی اگر یک سال هم گذشته باشد، من نمی خواهم کسی که پسرم را کشته است، بی مجازات بماند.
«در این سال‌ها چهار فرزند دیگر داشتیم، اما هنوز مرگ پسرم را فراموش نکرده‌ام و می‌خواهم عاملان آن مجازات شوند.
بازپرس غلامی در ابتدا دستور داد تا از شاهدان و کسانی که مدعی بودند شاهد قتل بوده اند تحقیق شود.