اسم پسر با ش
اسم پسر با ش : آیا اسمی سنتی می خواهید؟ آیا می خواهید اسم فرزندتان اسمی مرسوم باشد، یا ترجیح می دهید اسمی تک داشته باشد؟ آیا می خواهید نظرات سایرین را دخالت دهید؟
با دلگرم همراه باشید و لیست کامل اسامی پسرانه با حرف ش را مشاهده و استفاده نمایید.
اسامی فارسی پسرانه که با حرف ش شروع میشوند
ردیف | اسم | معنی |
1 | شهنام | بزرگ نام و دارنده ی نامِ شاهانه، (به مجاز) نیکنام، نکونام – دارای نام شاهانه |
2 | شهنور | نور شاه و به تعبیری نور خدا |
3 | شهیاد | مرکب از شه (شاد) + یاد (خاطره) یادگار شاه. یاد خداوند. خاطره شاه |
4 | شهیار | یاور شاه، مددکار شاه، یارِ شاه – یاور و کمک کننده شاه، نام یکی از دانشمند زرتشتی در قرن یازدهم |
5 | شیانا | پاداش دهنده جزا دهنده |
6 | شیران | دهی است از بخش دشتیاری شهرستان جیرفت. پر و خالی کردن |
7 | شیراک | نام پدر هرمزد، کنده کار کتیبه کعبه زرتشت |
8 | شیردل | باجرئت، بهادر، بی باک، جسور، دلاور، دلیر، شجاع |
9 | شیرزاد | دلیر و شجاع، (در گیاهی) شیرزاد (نام گیاهی که برروی تنه درختان می روید) – زاده شیر، شجاع، طبق بعضی از نسخه های شاهنامه نام جارچی انوشیروان پادشاه ساسانی |
10 | شیرو | نام یک پهلوان معاصر با گشتاسپ |
11 | شهمیر | شهری در استان سمنان، مرکب از شه مخفف شاه بعلاوه میر مخفف امیر، سلطان و فرمانروا |
12 | شهسوار | شاه سوار، ماهر در سوارکاری؛ (به مجاز) شخص بسیار برجسته و ممتاز؛ شوالیه |
13 | شهسان | مانند شاه، شاهوار، دارای جلال و شکوه شاهانه |
14 | شهزاد | (تلفظ: šah zād) شاهزاده، فرزند شاه یا از نسل شاه، فرزند شاه یا از نسل شاه، |
15 | شهریار | پادشاه خسرو، سلطان، شاهنشاه، شاه، ملک .کلانتر و بزرگ شهر. حاکم. امیر ناحیه ای. |
16 | شهرود | بلبل خوش نغمه سازی بود در قدیم که طول آن دو برابر طول عود است. نوایی از آهنگ های قدیم نهر و رودخانه بزرگ، |
17 | شهروز | شهر خسرو پرویز یا ساز رومیان نام وزیر شاهپور – روز شاهانهشاه روزگار |
18 | شهروین | شهنام، از نامهای باستانی |
19 | شهریور | ماه ششم از سال شمسی آخرین ماه تابستان . ۲ – روز چهارم از هر ماه شمسی . ۳ – نام فرشته در دین زرتشت |
20 | شهروان | شهربان. شهراوان. شهرابان. بلده ای است بنواحی خالص. نگهبان شهر |
21 | شهرداد | (تلفظ: šah rād) پادشاهِ جوانمرد – شاه بخشنده. شاه مهربان. شاه جوانمرد. شاه جوان.شجاع |
22 | شهرام | (تلفظ: šahrām) مطیع شاه، رام شاه، آرام شاه، موجب آرامش شاه – شاه شاد و خوشحال |
23 | شهراد | پادشاهِ جوانمرد – شاه بخشنده.شاه مهربان.شاه جوان |
24 | شهباز | جانوری است شکاری که به جثه از باز بزرگتر و به گیرائی کمتر میباشد . تاریکی و ظلمت . درویشی که صاحب کمال بوده است. نوعی باز سفید رنگ با چشمان زرد |
25 | شِهام | تیز خاطر، چالاک |
26 | شنتیا | شنتیا به معنای فاتح وپیروز میباشد. جوانمرد. دلاور. مرد قوی و مرد بزرگ |
27 | شمشاد | درختچهای همیشه سبز با انواع مختلف که در حاشیهی باغچهها کاشته میشود؛ (به مجاز) شخص خوش قد و قامت؛ (به مجاز) زلف و معشوق. |
28 | شکیب | انتظار، تاب، تحمل، حوصله، شکیبایی، صبر |
29 | شروین | برادر انوشیروان پادشاه ساسانی.بی نهایت بی پایان ابدی ماندگار |
30 | شروان | درخت سرو نام دایه . پری در داستان سمک عیار |
31 | شرمین | باشرم. باحیا. خجول. محجوب. شرمنده. شرمساری باشرم |
32 | مرغ شباویز | مرغی که به شب خود را به یک پای بیاویزد و حق حق گوید و او را حق گوی نیز گویند، مرغ شب آهنگ – مرغ حق |
33 | شبان | چوپان، راعی، رمه بان، گله بان |
34 | شباهنگ |
بلبل، سحرخوان، مرغ سحر، ستاره صبح، شعری، کاروان کش |
35 | شایگان | ارزشمند، ممتاز، عالی، شایسته |
36 | شایان | شایسته، سزاوار، در خور؛ فراوان |
37 | شایا | شایسته. لایق |
38 | شاویس | شا (فارسی) + ویس (عربی) مرکب از شاه + اویس (نام شخصی پارسا که از تابعین بوده است) |
39 | شاهکار | کار شاهانه، برجسته، ممتاز |
40 | شاهنگ | ملکه زنبور عسل |
41 | شاهنده | متقی و پرهیزگار و صالح و نیکوکار، نیکوکار، صالح – شاینده، نیکوکار، صالح، لقب بهرام پسر هرمز پادشاه ساسانی |
42 | شاهرخ | دارای رخساری چون شاه. شاه منظرشاه سیما. |
43 | شاهدیس | مانند شاه. شبیه به شاه |
44 | شاها | نام قلعه ایست که هولاکو خان اموال و خزاین خود را در آنجا نهاده بود . حافظ شبهای روزه داران |
45 | شابرزین | شاه برزین |
46 | شابهار | نام بتکده ای بود در نواحی کابل |
47 | شاپور | پسر شاه، شاه زاده، (در اعلام) نام چند تن از اشخاص در تاریخ نظیر : شاپور پادشاه ساسانی |
48 | شادان | خرم، خندان، خوشرو، شادمان، مسرور، مشعوف |
49 | شادبه | آن که از شادی بهره دارد، خوشحال. خندان |
50 | شادمان | بشاش، خرم، خندان، خوشحال، خوشرو، شاد، فرحناک، مسرور |
51 | شاهین | عقاب، پرنده ای باشد شکاری و زننده از جنس سیاه چشم |
52 | شاهو | آن که چون شاه بزرگ و شکوهمند است. |
53 | شاهرود | رود بزرگ . نوعی ساز |
54 | شاهرخ | دارای رخساری چون شاه. شاه منظر. شاه سیما. |
55 | شاهپور | پسر شاه. فرزند نرینه ٔ شاه. شاهزاده. |
56 | شاه پر | شاه بال، بزرگ ترین پر بال پرندگان |
57 | شاه برزین | نام شخصی در وندیدا (بخشی از اوستا) |
58 | شاد رو | ویژگی آن که دارای شادی و مهربانی است. |
59 |
شادکان |
نام یکی از بلاد خوارزم. شهری در خوزستان قدیم کامیاب، کامروا، خوشحال، شادمان، نام برادر فریدون |
60 | شادیار | شاد و خوشحال. همراه شونده با شادی |
61 | شارویه | نام پسر خسرو پرویز |
62 | شاندیز | ) یکی از دهستانهای بخش طرقبه شهرستان مشهد. آبادی بزرگ و کوچک. شکوه، جلال و عظمت |
اسم دختر با پ : کاملترین مرجع اسم دخترانه که با حرف پ شروع میشوند
اسم پسر با آ : ۲۴۰ اسم زیبای پسرانه که با حرف آ شروع میشوند
کاملترین مرجع اسامی دخترانه که با حرف ب شروع میشوند
۲۷۵ اسم دختر که با حرف آ شروع میشوند
لیست کامل اسامی پسرانه که با حرف ب شروع می شود
اسم پسرانه با الف : فهرست کامل اسامی پسرانه که با الف شروع میشود
لیست اسامی دخترانه که با الف شروع میشوند
اسم دختر با ژ : کاملترین لیست اسامی دخترانه با اول حرف (ژ)
اسم پسر با خ : لیست کامل از اسامی پسرانه که با (خ) شروع میشوند
اسم پسر با ژ : کاملترین لیست اسامی پسرانه با اول حرف (ژ)
اسامی پسرانه عربی با حرف ش
ردیف | اسم | معنی |
1 | شهاب | اخگر، شعله، ستاره، کمانه، تیرشهاب، شعله ای مانندتیر،بزرگی و جاه وجلال |
2 | شهابالدین | آن که چون ستاره روشنی در دین است، نام حکیم معروف قرن ششم، شهاب الدین سهره وردی |
3 | شهامت | بی باکی، جرئت، جسارت، چالاکی، چستی، دلاوری، زهره، شجاعت، عرضه، مردانگی |
4 | شهیر | بنام، پرآوازه، سرشناس، شهره، مشهور، معروف، نام آور، نامدار، نامور، نامی |
5 | شیبان | پریشان . درهم، آشفته . لرزان |
6 | شمسالدین | آفتاب دین. دهی است از دهستان خرم آباد. نام دو تن از پادشاهان آل کرت |
7 | شمس | خور، خورشید، شید، مهر، میترا، هور |
8 | شکیل | چشم نواز، قشنگ، متناسب، خوش اندام، خوشگل، زیبا |
9 | شمایل | پرتره، تصویر، عکس، چهره، رخسار، صورت، سرشت |
10 | شیدالله | (فارسی – عربی) خورشید خدا، نور خدا |
11 | شمسالله | نورخدا. نوردین. |
12 | شکور | شکرکننده سپاسگزار؛ پاداش دهندهی بندگان؛ از نامهای خداوند |
13 | شکرعلی | مرکب از شکر (سپاس) + علی (بلندمرتبه) |
14 | شکرالله | حمد و ستایش خدا، تشکر از خدا ونعمت هایش |
15 | شقیق | آن چه که از میان دو نیمه شده، هر یک از آن دو شقیق دیگری است . ۲ – برادر ابی و امی . ۳ – نظیر، مثل . |
16 | شفیق | مهربان. دوست. یار. دلسوز. پاک دل |
17 | شفیع | پایمرد، دخیل، شافع، شفاعتگر، فریادرس، میانجی، واسطه |
18 | شفق | بام، بامداد، سپیده دم، سحر، فلق |
19 | شفا | التیام، بهبودی، بهی، تشفی، درمان، صحت، علاج، مداوا، معالج. هدرمان، تندرستی |
20 | شعبان | ماه هشتم از سال قمری . |
21 | شریعت | آیین، دین، شرع، کیش، مذهب |
22 | شریفالدین | دارای دین و آیین پاک. پاک و شریف در تمامی کارها |
23 | شریف | ارجمند، اصیل، باشرف، بانجابت، بزرگوار، سرافراز، شرافتمند، عالیقدر، عفیف، کریم، مجید، محترم، نبیل، نجیب |
24 | شَرفالدین | موجب آبروی دین و آیین |
25 | شرف | آبرو، اعتبار، بزرگواری، رفعت، عرض، عزت، عفت، مجد، ناموس |
26 | شرافت | اصالت، بزرگواری، عفت، نجابت |
27 | شجاعالدین | شجهع. دلیر. |
28 | شجاع | باجرئت، بهادر، بی باک، پهلوان، تهمتن، جسور، جنگاور، جنگجو، جنگی، دلاور، دلیر، رشید، شیردل، مبارز، نترس، |
29 | شُبیر | به معنی شیر کوچک، نام پسر هارون از پیامبران بنی اسرائیل.نیکی و بخشش |
30 | شاهد | نمودار، نموده، نمونه، غلام، محبوب، معشوق، تماشاچی، حاضر.گواه، ناظر |
31 | شباب | جوانی، مرد جوان |
32 | شاکر | شکر کننده، سپاسگزار؛ در حال شکرگزاری |
33 | شبیب | با ارزش و جوانمرد |
34 | شادن | بچۀ آهو |
اسامی کردی پسرانه با حرف ش
- شارو : نام جانوری است سیاه رنگ که در هندوستان پیدا شود بازمانده یا پنهان. سرزمین پربار و حاصلخیز
- شوان : شبان، چوپان، نگهبان گله. گله دار
اسامی آشوری پسرانه با ش
- شارونا : شارونا نامی دخترانه و آشوری است. به معنی سرزمین پربار و حاصلخیز میباشد
- شاهارا : حافظ شبهای روزه داران
- شایرایا : ستاره ناهید
- شمینه : حاصلخیز، برکت یافته. پر برکت
اسامی ترکی پسرانه با ش
- شانلی : (ترکی) افتخار آمیز، مشهور – شان (عربی) + لی (ترکی )، پرافتخار، مشهور، شایان تحسین
- شاهسون : در ترکی یعنی شاه پرست و شاه دوستحامی شاهدوستدار شاه.
اسم هندی پسر با ش
- شانیا : کسی که در تصمیم و نظر خود پابرجاست، مصمم بودن
اسامی عبری پسرانه با حرف ش
- شبنا : جوان، نام یکی وکلای قصر حزقیا پادشاه یهودا
- شُعَیب : پیامبری که بر اساس قرآن پس از هود و صالح در شهر مَدیَن میزیسته و احتمالا پدر زن حضرت موسی (ع) بوده است.
- شمعون : شنونده، نام یکی از برادران یوسف (ع)
- شیث : (تلفظ: šeys) نام سومین پسر آدم و حوا که به عقیده مسلمانان مقام نبوت داشت و مخترع حروف هجایی بود.
بیشتر بخوانید :
اسم دختر با خ : لیست کامل از اسامی دخترانه که با (خ) شروع میشوند
اسم پسر با ز : لیست کامل اسامی پسرانه که با حرف ز شروع می شوند
اسم دختر با ز : لیست کامل اسامی دخترانه که با حرف ز شروع می شوند
۲۹۵ اسم دخترانه فارسی جدید به همراه معنی
اسم دختر با ر : فهرست کامل اسامی دخترانه که با (ر) شروع میشوند
فهرستی از اسامی پسرانه که با حرف (ذ) شروع می شوند
اسم پسر با ر : فهرست کامل اسامی پسرانه که با (ر) شروع میشوند
اسم دختر با ث : منتخب اسامی دخترانه که با حرف ث شروع میشوند
اسم دختر با چ : کاملترین مرجع نام دخترانه که با چ شروع میشوند
اسم پسر با د : اسامی پسرانه که با حرف د (دال) شروع میشوند
اسم پسربا ش شاید برای شما کمی نا آشنا باشد. از این رو ما در دلگرم مجموعه ای کامل از اسامی پسرانه که با ش شروع میشوند همراه با معنی را برای شما تهیه کرده ایم. حال اگر سوال یا اسمی در ذهن شما میباشد با ما در انتهای همین صفحه در میان بگذارید.
اسم پسر با ش که در ذهن شما میباشد چیست ؟