کاملترین بیوگرافی رضا یزدانی خواننده و همسرش
نام: رضا
نام خانوادگی: یزدانی
تولد: 24 مهر 1352 در تهران
ملیت: ایران
سبک(ها): راک، پاپ راک
سالهای فعالیت: 1377 تا کنون
سازها: گیتار الکتریک، گیتار بیس، گیتار آکوستیک
تحصیلات: لیسانس رشته مهندسی چوب و کاغذ
نام همسر: شبنم لالمی
نام پدر: دکتر حسن یزدانی
زندگی شخصی و همسر رضا یزدانی خواننده
رضا یزدانی در سال 1352 در شهر تهران به دنیا آمد. رضا یزدانی خواننده، نوازنده، آهنگساز و بازیگر سینما است. وی فارغ التحصیل لیسانس رشته مهندسی چوب و کاغذ است، زمانی دروازه بان فوتبال بود و یک دوره هم دندان پزشک تجربی بود که این حرفه را در کنار پدرش دکتر حسن یزدانی آموخت. اکنون رضا یزدانی خواننده و ترانه سرا می باشد. رضا یزدانی چند سالی است با شبنم لالمی ازدواج کرده که حاصل این ازدواج یک دختر است.
تیم فوتبال مورد علاقه رضا یزدانی
رضا یزدانی می گوید: استقلالی هستم و خیلی این تیم را دوست دارم، ولی به ورزش به دید همه زندگی نگاه نمی کنم، مثلا از باخت استقلال بهم نمی ریزم و از کار و زندگی نمی افتم. فوتبال یک تفریح است و نباید زندگی را تحت الشعاع قرار دهد.
پوشش چرم رضا یزدانی
رضا یزدانی درباره این که همیشه چرم به تن می کند گفت: من همیشه چرم را دوست داشتم و دارم و قبل از اینکه به شهرت برسم چرب به تن می کردم ولی رفته رفته این استایل به کاراکتر خوانندگی ام تبدیل شد.
رضا یزدانی دندانپزشک تجربی بوده
رضا یزدانی می گوید پدرم یک دندانپزشک است و همیشه دوست داشت من هم مثل او دندانپزشک شوم. تحصیلات در خانواده ما همیشه حرف اول را میزد اما من علاقه زیادی به موسیقی داشتم و همیشه آهنگ گوش میدادم.
تابستان ها به عنوان دستیار پدرم در دندان پزشکی بودم. کار دندانپزشکی را خیلی خوب هم یاد گرفتم و حتی بخیه بعد از جراحی را انجام میدادم اما هیچ گاه به این کار علاقه پیدا نکرد. به همین دلیل در رشته دیگری تحصیل کردم و بعد هم به سراغ موسیقی و علایق خودم رفتم. اما در آن زمان جامعه درگیر جنگ بود و اجازه فعالیت در موسیقی را نمی داد به همین خاطر بیشتر وقتم با فوتبال و دراوزه بانی می گذشت.
رضا یزدانی در صفحه اینستاگرام خود عکسی از دوران کودکیاش منتشر کرد و در متنی همراه آن نوشت:
«در آغوش پدر…. پدرم دکتر یزدانى، همیشه دوست داشت مثل خودش پزشک بشم … اما وقتى عشق و علاقه وصف ناشدنیمو به موسیقى دید.. از هیچ حمایتى دریغ نکرد… مثل یه کوه میشه بهش تکیه داد…امیدوارم همیشه سلامت باشه و سایش بالاى سرم…»
متاسفانه رضا یزدانی در فروردین 97 پدرش را از دست داد. رضا یزدانی با انتشار تصویر پدرش در صفحه شخصی خود نوشت: پدر رفت… پدر آسمانى شد…
زندگی هنری رضا یزدانی خواننده
رضا یزدانی از نوجوانی موسیقی کار میکند و تخصص او در نواختن گیتار خصوصاً گیتار الکتریک میباشد. رضا یزدانی می گوید: علاقه زیاد به موسیقی داشتم و بالاخره کلاس اول دبیرستان یک دستگاه کیبور خریدیم و یکسال با آن تمرین کردم مدتی ساز دهنی هم میزدم، دو سال بعد یکی از دوستانم از آلمان یک گیتار برایم هدیه آورد اما باز هم پدرم اجازه نمیداد زیاد درگیر موسیقی شوم.
به اصرار پدرم در رشته مهندسی چوب و کاغذ تحصیل کردم و به این علت دانشگاه رفتم که بتوانم با خیال راحت موسیقی کار کنم. در زمان دانشگاه، فرشید اعرابی (نوازنده) یک گروه موسیقی داشت، با شنیدن آهنگ هایی که به انگلیسی می خواندم بعنوان خواننده در گروهش ازم دعوت کرد. به همین صورت کارم در موسیقی بصورت حرفه ای شروع شد.
رضا یزدانی کار موسیقی حرفهای را در ۲۵ سالگی با آهنگسازی و خوانندگی برای تئاتر “دادگاه جنجال برانگیز” در سال ۱۳۷۷ شروع کرد و بعد از آن نیز آهنگسازی و خوانندگی تئاتر “اگر باران بخواهد” را در سال ۱۳۷۸ انجام داد.
رضا یزدانی یک سال بعد توانست اولین آلبوم خود را به نام شهر دل به بازار موسیقی روانه کند. این آلبوم شامل اجرای اشعار مولانا با آهنگسازی یزدانی بود. در سال ۱۳۸۲ و پس از آشنایی با یغما گلرویی طی همکاری مشترک با او آلبوم “پرنده بی پرنده” که در ابتدا “کپ نکنید” نام داشت را روانه بازار کرد.
آلبوم «پرنده بی پرنده» که دومین آلبوم رسمی این خواننده به حساب میآمد، آغاز موج جدیدی در موسیقی راک ایرانی بود که به مرور لفظ «پاپ- راک» به عنوان لفظ غالب درباره این سبک استفاده شد و خیلی زود پرطرفدار شد.
کنسرتهای رضا یزدانی مورد استقبال قرار گرفت و حضورش در سینماهم باعث شد این خواننده خیلی زود از سوی رسانهها و مردم جدی گرفته شود. آثارش با کلام یغما گلرویی، اندیشه فولادوند و … و موسیقی حمیدرضا صدری و کارن همایونفر و البته خودش به یک باره دست به دست شد و یزدانی خیلی زودتر از آنچه تصورش را میکرد با اقبال عمومی رو به رو شد.
اشعار ترانههای رضا یزدانی عمدتاً درون مایه اجتماعی داشته که با صدای خشدار و حماسی او سبکی خاص را در موسیقی داخل کشور رقم زده است. وی اکنون علاوه بر انجام کارهای موسیقیایی ، به تدریس گیتار نیز اشتغال دارد.
رضا یزدانی خوانندگی و آهنگسازی برای سینما را در سال ۱۳۸۳ با کار در فیلمهای مسعود کیمیایی شروع کرد. “حکم”، “رئیس” و “محاکمه در خیابان” از جمله فیلمهایی هستند که رضا یزدانی در آنها فعالیت داشتهاست، و برای تلویزیون خواندن تیتراژ مجموعه “مرگ تدریجی یک رویا” را بر عهده داشت.
رضا یزدانی همچنین برای سریال “قلب یخی” هم چند اهنگ (از جمله تیتراژ) خوانده است. همین امر موجب پرفروش شدن آلبوم های او و همچنین پیدا کردن طرفداران زیاد و محبوبیت بسیار زیاد او شد.
پس از انتشار آلبوم هیس، یزدانی شروع به اجرای چندین کنسرت در تهران و دیگر شهرها کرد که در کنسرت مربوط به ۲۶ اسفند ماه ۱۳۸۹ با اجرای حماسی ترانه خلیج فارس تمامی تماشاچیان را به ایستادن در سالن وا داشت.
بازیگری رضا یزدانی خواننده
رضا یزدانی می گوید: مدتی به پیشنهاد یکی از دوستان در تئاتر کار کرده ام در سال 83 با فیلم حکم وارد سینما شدم و تا الان در بیش از 14 اثر سینمایی و تلویزیونی حضور داشتم. علاقه زیادی به سینما و تماشای فیلم دارم. فیلم دیدن جز برنامه های ثابت زندگی ام است، آرشیو بسیار مفصلی از فیلم های مطرح دنیا دارم و فیلم را در سبک و سیاق های مختلف دنبال می کنم.
از جمله فعالیتهای سینمایی رضا یزدانی میتوان به نقش آفرینی وی در فیلم سینمایی “طهران تهران” به کارگردانی مشترک داریوش مهرجویی و مهدی کرم پور نام برد که کار موسیقی آن فیلم نیز بر عهده وی بودهاست. رضا یزدانی همچنین در فیلم سینمایی “اینجا تاریک نیست” به کارگردانی محمدرضا خاکی نیز ایفای نقش کردهاست.
رضا یزدانی درباره بازیگری اش می گوید:
فیلم “طهران تهران” برای من خیلی خوب بود و بعد از آن هم تجربه حضور در فیلم «این جا تاریک نیست» را داشتم. ببینید، رک بگویم، مقوله کلی بازی در فیلمی برای من، فقط در جهت دیده شدن و شنیده شدن ترانه هایم است و گرنه هیچ علاقه ای به بازی کردن ندارم و حتی به کارگردان هایی که در این مدت با آن ها کار کردم؛ می گفتم، که تا حد ممکن دیالوگ های مرا کم کنند.
من سال ها در کنار مسعود کیمیایی بودم. از نزدیک بازی بازیگر های خوب را در کارهای او دیدم و یک چیزهایی یاد گرفتم ولی خوب، این که خودت بخواهی بازی کنی، داستانش متفاوت است. جالب است بدانید در همین شش ماه اول سال، سه پیشنهاد بازی داشتم ولی چون نقش های مورد نظر، خواننده نبودند؛ آن ها را قبول نکردم.
نقش رضا یزدانی در سریال از یاد رفته ماه رمضان 98
رضا یزدانی درباره دغدغههای سینمایی و تئاتری اش می گوید:
بعد از تیکآف این داستان برای من خیلی جدی شد. قبل از تیکآف این داستان بود وخوانندهی سوگلی سینماییها بودم و خیلی از تیتراژها را خواندم و اکثر رفیقهایم بچههای سینما هستند تا موسیقی. ولی تیکآف که اکران شد خیلی نظرات خوب بود و آدمهای مهمی مثل مصطفی کیایی و فریدون جیرانی و خانم بنیاعتماد واکنشهای خوبی نسبت به آن داشتند.
فرهاد اصلانی یک ساعت و نیم پشت تلفن با من حرف زد و میگفت به این دلیل و این دلیل تو در فیلم بهترین بودی. من میگفتم بیخیال ولی او کاملا جدی بود. و این باعث شد که من ببینم که میتوانم سعی کنم در این حوزه هم موفق بشوم. که قطعا این داستان به احسان عبدیپور کارگردن، و خانم کرامتی تهیه کننده و بچههای دیگر برمیگردد.
به همین دلیل بعد از این، سیلی از فیلمنامه و سریال برای من سرازیر شد و من اغلب آنها را رد کردم. سریال از یاد رفته را قبول کردم که بهرام بهرامیان کارگردان آن بود و بیتا فرهی در این سریال مادر من است و میترا حجار خواهر من هستند.
حسین یاری و پوریا پورسرخ، آقای دهقاننسب و خانم سیما تیرانداز، سعید راد و یک مجموعهی خیلی قوی هستند.
سریال بسیار بسیار قوی و در سطح الف است. من نقش پسری را دارم و فیلمنامهی بسیار خوبی بود که نمیتوانستم آن را رد کنم. و اگر آن را رد میکردم بعدا جز پشیمانیهای بزرگ زندگی من میشد. یک جوان پولدار از قشر مرفه و شازدهای است که بوکس دوست دارد. دندانهایم شکست و در 18 روز سه مسابقه بوکس دادم و یک ماه بهخاطر آن کار کردم.
رضا یزدانی موهایش را برای سریال از یاد رفته کوتاه کرد
رضا یزدانی با انتشار پستی در اینستاگرامش نوشت:
موهامو بعد از ٢٠ سال براى یکى از نقشهاى اصلى سریال بهرام بهرامیان کوتاه کردم
بلند میشه زود.. البته جلوش بلنده هنوز..
مصاحبه ای جنجالی با رضا یزدانی
آلبوم اول تو غافلگیری بزرگی در بازار موسیقی آن سالها بود. یک آلبوم راک، لحن خوانش تو هم در تصور عمومی تاثیرگذار بود که یک خوانندهی راک لباس چرمی میپوشد و روی استیج میآید. از آن زمان شروع کنیم و به کنسرت اول و اجرای چهارنفرهتان برسیم. کمی درمورد آن سالها صحبت کنیم.
این چیزی بود که من انتخاب کرده بودم و تصمیم داشتم که کار متفاوتی از نظر تنظیم و ملودی و وکال خواننده داشته باشم. به غیر از آلبوم شهر دل وقتی از آلبوم پرنده بی پرنده شروع کردیم قرار بود این اتفاق بیفتد. آنموقع خیلی به من میگفتم که صدای تو شبیه به فریدون فروغی است و بیا به همان سبک بخوان. حتی پیشنهاد میکردند که مثل فرهاد بخوانم ولی من تصمیم نداشتم که مثل کسی بخوانم و مثل بچههایی باشم که آنموقع مثل کسی میخواندند و قطعا تاریخ مصرفی داشتند و من نمیخواستم خودم را درگیر تاریخ مصرف کنم. به همینخاطر شروع کردیم و چیزی که دوست داشتم و آن را انتخاب کردیم را خواندم. از پرنده بی پرنده شروع شد و خیلیها میگفتند این چرا اینگونه میخواند و هرجا که بخواهد دهانش را باز میکند و هرجا بخواهد میبندد ولی ما آن سالها را گذراندیم.
بعد از 18 سال در این نقطهای که نشستهای خیلیها اعتقاد دارند هنوز و هنوز بهترین آلبوم تو «خاطرات مبهم» است. درمورد آن آلبوم حرف بزنیم.
اتفاقا در صفحهی اینستاگرام خودم یک نظرسنجی گذاشتم که الان آلبوم را شروع میکنم و شما میخواهید که آلبوم بعدی در فضای چه آلبومی باشد و سه آلبوم را برای من نام ببرید. 2000 کامنت داشتم و نتیجه جالبی داشت. «ساعتها خوابند»، «ساعت فراموشی» و «خاطرات مبهم». انتظار نداشتم «ساعت فراموشی» هم انتخاب شود. البته خیلی متنوع بود و خیلیها «سلول شخصی» و «دوئل در آینه» را دوست داشتند. از نظر خودم بهترین آلبوم من «سلول شخصی» با فاصله زیاد است.
دغدغههای اجتماعی تو در همهی این سالها بالا و پایینهای مختلفی را تجربه کرده است. رضا یزدانی که «برج» و «دنیای وارونه» را میخواند انتقادهایی را به خود دید و به مرور فضای کاریاش بیشتر به فضای عاشقانه و شاید روابط انسانی نزدیکتر شد. آیا این بستگی به افزایش سن تو داشت و دغدغههای شخصی و نگاه تو به جامعه و مطالعاتی که داشتی؟ کمی درمورد مفاهیم آثارت صحبت کنیم.
مدل من اینگونه است که آینهی خودم هستم. هرآنچه در هر آلبومی میبینید حال و روز همان روزهایم است و سعی نمیکنم خودم را از آن حال و روز خارج کنم. مثلا نمیگویم بیایم و یک کار اجتماعی بخوانم و یک کار نوستالژی بخوانم و بعد آن یک کار عاشقانه بخوانم. بستگی دارد که حال و روز من در آن ایام چگونه باشد و حالم خوب باشد یا بد، عاشق باشم یا فارغ. من همیشه دوست داشتم که کارهای اجتماعی بخوانم ولی در جاهایی مثل «خاطرات مبهم» که آلبوم منتشر شد، ما دیدیم که چقدر مردم عاشقانه دوست دارند و بالاخره آدم در هر سالی باشد حس و حال عاشقانه دارد.
درمورد روند مفهومی کارهایت نگفتی که چرا از فضاهای اجتماعی به سراغ فضاهای عاشقانه غمناک آمدهای
اینگونه نیست و همیشه در تلاطم بودهایم . مثلا ساعت فراموشی و خاطرات مبهم خیلی عاشقانه بودند و در ساعتها خوابند کار اجتماعی زیادی دارم؛ مثل قوی سیاه، دیوانه و کارهای دیگر. در آلبوم سلول شخصی که همه کارها اجتماعی شد. من در آن فضا آنگونه بودم و اندیشه فولادوند در کنار من بود که مدلش همینگونه است. بعد که به دوئل در آینه و درهم رسیدیم که در درهم همه مدل کاری داریم.
به آلبوم «درهم» رسیدیم و بازگشت تو به آلبوم شهر دل و مولاناخوانی و شاملو و …. این اتفاق از کجا شروع شد؟
من این سالها حافظ میخواندم. خدا آقای معلم را رحمت کند. من در جشن دنیای تصویر همیشه یک حافظ میخواندم و قرارمان بر همین بود. همیشه با علی شوخی میکردیم که چندسال دیگر حافظ تمام میشود و باید سراغ شاعر دیگری برویم. من دیوان شمس را خیلی دوست دارم و همیشه آن را باز میکنم و میخوانم و حتی فال میگیرم.
همه با حافظ فال میگیرند و من دوست دارم دیوان شمس را باز کنم و تفالی بزنم. این «دام دیگر نهادهام» هم یک فال بود. ما یک روز نشسته بودیم و گفتم می خواستم یک کاری انتخاب کنم. گفتم بگذار خودش به من بگوید که چه چیزی بخوانم. باز کردم و این شعر آمد. در تنظیم آن خیلی وسواس به خرج دادم و تنظیمش این نبود.
میلاد یک چیزی زده بود و من ده بار عوض کردم تا اینگونهای شد که شما میشنوید. درمورد اشعار شاملو هم بگویم که خیلی سالهای پیش شاید 10 یا 12 سال پیش سالگرد احمد شاملو بود و ما خانهی آیدا بودیم و من دوتا از کارهای شاملو را در آنجا با گیتار زدم و خواندم. پسر اقای شاملو، سیاوش، که فوت شدند هم در آنجا بودند.
همه خوششان آمد و گفتند اگر میشود آن را روی سی دی برایشان بزنم. من در استودیوی خانگی بهروز در اکباتان آمدم و آن دو کار را در سی زدم زدم و یک نسخه به آیدا و یک نسخه به سیاوش شاملو دادم. آن ماجرا گذشت تا به این آلبوم رسیدیم. بهروز الان در کانادا هست و یک روز به من گفت میخواهی شاملو را کار کنی؟ من گفتم چی بود؟ و بهروز گفت این کار و این کار بود که یکی از آنها به واسطهی ترانهای که دارد را نمیتوان کار کرد.
بهروز نسخهای که آن سالها ضبط کرده بودیم را برای من فرستاد و من دیدم چه ملودی خوبی دارد. من کاملا یادم رفته بود و خواستم که تنظیمی برای آن بکنیم و ببینیم چگونه درمیآید. یک تنظیم خیلی پینک فلویدی اسپیشیال که تمیز و واقعا استاندارد بود و من روی آن هیچ نظری ندادن و تقریبا کار بدون اعمال نظر من است. خیلی این کار را دوست دارم.
به سراغ فضای کنسرتهایت برویم. فکر میکنی فضای کنسرتهایت چقدر از نسل جدید به مخاطبانت اضافه کرده است؟
خیلی. من از جایی این را میفهمم که خیلی از طرفدارانم آلبومهای قدیمی را نمیشناسند. به دهمین دلیل میفهمم که اینها بچههای جدید هستند و وقتی ما از آلبومهای قدیمی میخوانیم همخوانی ضعیف است. از کامنتها هم میفهمم که میگویند از کدام آلبوم به بعد کارهایم را دنبال کردهاند.
در فضایی که تو شروع کنندهی آن جریان بودی اتفاقات زیادی افتاده است. در حوزه ی پاپ_راک خیلی گروهها و چهرهها آمدهاند. آیا این جریان را بررسی و رصد میکنی؟
رصد نمیکنم و مثل یک آدم عادی آن را میبینم. الان گیتاریست گروه گره، سهیل زرین کلک، گیتاریست من است و نوازندهی خوبی است. بچهها مخاطب محدودی دارند و در اندازهی برج آزادی هستند ولی اتفاق خیلی خوبی است. اگر یادت باشد خودِ تو سالها قبل مصاحبهای با من کردی و گفتی نگران نیستی که کاوه یغمایی و بچههای دیگر بیایند؟ اصلا اینگونه نیست. من همیشه سعی می کنم کار خودم را در بهترین حالت انجام دهم.
یک بار دیالوگی درمورد کوروش یغمایی گفتی که من با گذشت سالیان سال هنوز نتوانستهام آن را هضم کنم. در روزنامه شرق، لیلی نیکونظر با تو مصاحبهای داشت که گفت کوروش یغمایی پیشرو راک است و تو گفتی: مگر «یارم بیاد، دلدارم بیاد» هم شد راک؟! این جمله، واقعا جملهی تو بود؟
من اصلا یادم نمیآید.
اگر به من بگویی که یک نفر را در ایران بگو که به درستی راک کار میکند من میگویم کاوه یغمایی. من هم موسیقی و هم تنظیمها و نوازندگی کاوه یغمایی را دوست دارم و به نظرم از همه لحاظ پرفکت است. مخاطب زیادی هم دارد ولی من هیچوقت نمیآیم و چنین حرفی بزنم. اینکه یک عده میآیند و میگویند چه کسی پرچمدار راک است یا پدر و مادر راک است واقعا خیلی مسخره است.
چون هیچوقت نمیتوانی ادعای چنین چیزی را داشته باشی. اگر کسی قرار باشد مدعی باشد میگویم من کردم و همهی بدبختیهایش را من کشیدهام ولی من هرگز چنین حرفی نمیزنم چون کس دیگری در گوشهی دیگری درحال کار بوده است. من قشنگ به یاد دارم روزی که من داشتم آلبوم شهر دل را منتشر میکردم و درحال ضبط آن در استودیوی صبا بودم دقیقا ضبط من و کاوه پشت سر هم بود.
آقای شاه بیگی کار من و آلبوم شهر دل را ضبط میکرد و آقای قاسم عابدی کار کاوه و آلبوم مترسک را ضبط میکرد. و همهی اینها هم بهصورت آنالوگ بود. یعنی در 5 دقیقه اگر در دقیقه 4و 55 یک سوتی میدادی دوباره باید به ثانیهی 1 برمیگشتی. شهر دل منتشر شد و کاوه مترسک را منتشر نکرد و به او مجوز ندادند. مترسک بعد از پرنده بی پرنده منتشر شد. تمام بدبختیهای بیمجوزی را من برای پرنده بی پرنده کشیدم و دوسالونیم طول کشید.
این جنگ بین اوهام، کاوه یغمایی و رضا یزدانی همیشه بوده و همه طرفدارانی که درمورد این مباحث صحبت میکنند صرفا حول همین سه گروه میچرخند و هیچوقت هم به هیچ نتیجهای نمیرسد.
خیلی اشتباه است و داستان اینجاست که سبک ما سه تا کاملا با هم فرق دارد و هیچ ربطی به هم ندارد. شهرام شعرباف که حافظ خوانده و یک مدل دیگری است که مال خودش است و کس دیگری نمیتواند آنگونه بخواند.
کاوه که کارهای ماژور و من هم کارهای مینور میخوانم. سه جنس و صدای مختلف وجود دارد و به نظرم کلیت این بحث خیلی زرد است. هرکس کار خودش را میکند. مهم این است که چه کسی چه کاری انجام میدهد. خیلی از بچههای راک هستند که یک آلبوم میدهند و حس میکنند که کل نظرات درمورد موسیقی راک را باید ایشان بدهند.
من ده آلبوم کار کردم و 20 سال است. اگر شما حرفی دارید بروید و کار کنید و بیایید روی آن اثرها حرف بزنیم نه اینکه روی کار دیگران حرف بزنید. من جز آدمهایی هستم که هیچوقت حاشیه نداشتم.
این دوستانی که در حوزه راک کار میکنند خداروشکر نسبت به حوزهی پاپ و سنتی خیلی پشت هم هستند. در کنسرتهای هم میروند و همدیگر را حمایت میکنند. حداقل این فضا برای من قابل احترام است.
تو میدانی که اولین کنسرت شهرام شعرباف در برج آزادی را من ساپورت کردم. آنموقع فیسبوک بود و من سه نوبت تبلیغ این کنسرت را کردم و خودم به کنسرت رفتم. من تا جایی که از دستم بربیاید ساپورت کردهام. شهرام شعرباف از من قدیمیتر بود و خیلی قبلتر شروع کرده بود ولی مجوز نگرفته بود. من هرآنچه از دستم بربیاید را انجام دادهام و با همه قلبم این کار را کردم.
اجرای آهنگ تیتراژ سریال ها و فیلم های سینمایی، سبب چهره شدن یک خواننده می شود یا بیش از اندازه او را در ویترین قرار می دهد؟
ببینید بستگی دارد که خواننده برای چه سریال یا فیلم سینمایی موسیقی تیتراژ را بخواند و این که میزان موفقیت فیلم و سریال فوق تا چه اندازه ای است. ممکن است که خواننده ای در مدت فعالیت هنری اش تیتراژهای زیادی را خوانده باشد اما موفقیتی در این زمینه کسب نکند.
بعد از همخوانی با حامد بهداد، چندی پیش در آلبوم بهرام رادان با او هم خواندید. این یک رویکرد جدید در آثار رضا یزدانی است یا فقط یک پیش آمد است؟
نمی توان گفت یک رویکرد، اگر به یاد داشته باشید در آلبوم قبلی ام که حامد حضور داشت هیچ مانوری روی نام او برای فروش بیشتر آلبوم نداشتم. این نوع همکاری ها بیشتر به خاطر تجربیات تازه برای طرفین است. حامد بهداد شاید صدایی داشته باشد که هر کسی از آن خوشش نیاید ولی به نظر من خواننده ترین بازیگر حال حاضر ایران است.
هنگامی که موسیقی را زیر زمینی کار می کردید، به ذهنتان خطور می کرد که به چنین جایگاهی برسید؟
بله، قطعا، نه تنها می خواستنم؛ بلکه می دانستم که به جایگاه کنونی می رسم. اعتماد به نفس کاذبی نداشتم اما با ایمان به کار خودم، می دانستم که به خواسته هایم خواهم رسید. حسی که همچنان در من ادامه دارد.
اینستاگرام رضا یزدانی
rezayazdanioriginal
وب سایت رسمی رضا یزدانی
www.rezayazdani.ir
کانال رسمی رضا یزدانی
rezayazdaniofficial
کارنامه هنری رضا یزدانی
آلبومهای رضا یزدانی
- شهر دل (۱۳۷۹)
- پرنده بی پرنده (۱۳۸۲)
- هیس (۱۳۸۵)
- ساعت ۲۵ شب (۱۳۸۹)
- ساعت فراموشی (۱۳۹۰)
- خاطرات مبهم (۱۳۹۱)
- ساعتا خوابن (۱۳۹۲)
- سلول شخصی (۱۳۹۳)
- “نوستالژی (تصویری)” (۱۳۹۴)
- دوئل در آینه (۱۳۹۵)
- دَرهَم (۱۳۹۶)
تیتراژ های فیلم سینمایی رضا یزدانی
- حکم (۱۳۸۳)
- رئیس (۱۳۸۵)
- محاکمه در خیابان (۱۳۸۷)
- گامهای معلق (۱۳۸۷)
- کیفر (۱۳۸۸)
- طهران تهران (۱۳۸۸)
- بوی گندم (۱۳۸۹)
- خودزنی (۱۳۹۰)
- خط ویژه (۱۳۹۲)
- متروپل (۱۳۹۲)
- ۳۶۰ درجه (۱۳۹۳)
- من ناصر حجازی هستم (۱۳۹۴)
- حریم شخصی (۱۳۹۵)
- تیک آف (۱۳۹۶)
- آبی به رنگ آسمان (۱۳۹۶)
- خوک (۱۳۹۶)
بازیگری های رضا یزدانی
- طهران تهران (۱۳۸۸)
- بوی گندم (۱۳۸۹)
- تیک آف (۱۳۹۴)
- سوفی و دیوانه (۱۳۹۵)
- کروکودیل (۱۳۹۶)
- آبی به رنگ آسمان (۱۳۹۶)
- تعطیلات رویایی (۱۳۹۶)
- خوک (۱۳۹۶)
- از یادها رفته (۱۳۹۷)
عکس های رضا یزدانی خواننده پاپ راک
بیشتر بخوانید:
موزیک ویدیوی جدید رضا یزدانی به نام این روزها از کنسرتش
حضور رضا یزدانی در سریال از یادها رفته
متن و دانلود آهنگ کلافه از رضا یزدانی (Reza Yazdani | Kalafe)
عکس یادگاری هانیه توسلی،میترا حجار و رضا یزدانی در جشنواره فجر …
عکسهایی از کنسرت رضا یزدانی با حضور پژمان جمشیدی، سام درخشانی …