راستی تا به حال به این پرسش پرداخته اید که وقتی مردان و زنان تا این حد حتی از لحاظ تکلم متفاوت از یکدیگر هستند، چگونه میتوانند باهم ارتباط داشته باشند و به اصطلاح یک عمر با هم زندگی کنند؟
بسیاری از مردها بر این باورند که زنها هرگز سر اصل مطلب نمیروند و خواسته خود را رک و پوستکنده بیان نمیکنند.
بسیاری از زنها هم فکر میکنند که مردها هنگام صحبت کردن خیلی رک، تند و خشن هستند. این مقاله توضیح میدهد چرا و چگونه اینگونه مشکلات را رفع کنید.
تفاوت رویکرد زن و مرد
به نظر می رسد دلیل حرف زدن مردها و زنها یکسان نیست. بهطور خلاصه، مردها قبل از هر چیز، به منظور اطلاع رساندن و یافتن راه حلی برای مشکلاتشان حرف میزنند، در حالی که زنها، ابتدا برای برقراری روابط اجتماعی و فرونشاندن استرس و تخلیه نگرانیشان حرف میزنند.علاوه بر این تفاوتها، مشکل دیگری که مانع ارتباط بین زن و مرد میشود این است که مردها رک و مستقیم حرفشان را میزنند در حالی که زنها بهطور غیرمستقیم منظورشان را میرسانند.
جملات مستقیم، جملات غیرمستقیم
اغلب مردها، زمانی که زنی از آنان چیزی درخواست میکند، به سختی منظور او را متوجه میشوند، زیرا زنها معمولا جملات غیرمستقیم بهکار میبرند، جملاتشان دوپهلو، نامعلوم و نامشخص است و از گفتن اصل مطلب طفره میروند. دست کم، این احساسی است که مردها نسبت به زنها دارند.
مردها قبل از هر چیز، به منظور اطلاع رساندن و یافتن راه حلی برای مشکلاتشان حرف میزنند، در حالی که زنها، ابتدا برای برقراری روابط اجتماعی حرف میزنند
در عین حال، بسیاری از زنها بر این باورند که مردها کلامشان خیلی رک، پرخاشگرانه یا حتی به دور از نزاکت است و اینکه بعضی وقتها باید«نکته سنج تر باشند و کلامشان موجب آزردگی خاطر نشود».لذا به نظر می رسد زنها همه جوانب را در گفتوگو رعایت میکنند.
مشکل زمانی پیش میآید که یک زن هنگام گفتوگو با همسرش صریح و روشن منظورش را بیان نکند. در حقیقت، مرد معمولا قادر نیست همه ظرافتهای کلامی و زبان بدن خانمش را درک کند. در نتیجه، پیام را دریافت نمیکند. مرد بیچاره هیچ چیزی نفهمیده است، کفری میشود و بحث و مشاجره بالا میگیرد و به دعوای بین زن و شوهر تبدیل میشود.
زمانی هم که مردها به مشکلی اشاره میکنند، مستقیما آنرا مطرح میکنند؛ مثلا میگویند:«فراموش کردی چراغو خاموش کنی» درحالی که زنها میگویند:«چراغو روشن گذاشتی؟».
اغلب مردها، زمانی که زنی از آنان چیزی درخواست میکند، به سختی منظور او را متوجه میشوند
چگونه مرد را ترغیب کنیم عملی را انجام دهد؟
وقتی زنی میپرسد: میتونی زباله را بیرون ببری؟ در حقیقت جمله سؤالی نیست بلکه منظورش این است: زباله را همین الان بیرون بذار! اما مرد اینگونه متوجه میشود: میتونی زباله را بیرون ببری؟ و اینگونه پاسخ خواهد داد: بله(بله یعنی میتونم این کار رو انجام بدم)، درحالی که زن اینگونه متوجه میشود: البته (البته یعنی همین الان بیرون میذارم). پاسخی که مرد میدهد به معنای قول و تعهد به انجام هیچ چیز نیست. به این ترتیب، فقط بهدلیل داستانی ساده در مورد زباله، بین زن و مرد ناراحتی و جدایی بهوجود میآید. «همیشه این منم که خودمو میکشم تا همه کارهای خونه رو انجام بدم.تو فقط یه پسربچه بیمسئولیتی! خسته نشدی اینقدر منو عاصی کردی!؟»
چنانچه زنها میخواهند که همسرشان کاری را انجام دهد، باید آن را واضح و صریح بیان کنند و خواسته خود را به گونهای بگویند که طرف مقابل متعهد به انجام آن شود. از اینرو سؤالاتی را که با «میتونی» یا «ممکنه» شروع میشوند کنار بگذارید و ترجیحا بیشتر سؤالاتتان را با «می خواهی» آغاز کنید. میخواهی لامپ رو درست کنی؟ درصورتی که مرد موافقتش را اعلام کند، از او بپرسید که دقیقا چه وقت قصد دارد این کار را انجام دهد.«بعد از اینکه فیلمم رو دیدم» یا «همینکه شام خوردم» پاسخهای مناسبی هستند اما «بهزودی» یا «بهمحض اینکه وقت پیدا کنم» پاسخهای قابل قبولی نیستند.
مشکل زمانی پیش میآید که یک زن هنگام گفتوگو با همسرش صریح و روشن منظورش را بیان نکند
چگونه این مشکلات را حل کنیم؟
اگر مردان و زنان تا این حد حتی از لحاظ تکلم متفاوت از یکدیگر هستند، چگونه میتوانند باهم ارتباط داشته باشند و به اصطلاح یک عمر با هم زندگی کنند؟ خوشبختانه جواب این سوالات مثبت است. اگر طرفین تفاوتهای ماهیتی طبیعی وجود طرف مقابل با خود را درک کنند و سعی کنند با استفاده از تجربیات خود خواهند توانست فاصله های میان خود و همسرشان را کم و کمتر کنند.
این مسئله ساده تر از آن است که بنظر میرسد. علم جدید نشان داده است که آنچه که در دنیای اطراف ما اتفاق میافتد میتواند ساختار مغز و ذهن ما را تغییر دهد. اگر تجربه میتواند مغز ما را از نظر ساختاری و ترکیبات شیمیایی تغییر دهد پس زن و مرد میتوانند خود را با یکدیگر تطبیق دهند و مغز خود را به سوی تفاهم با همسرشان راهنمایی کنند. به جای دست و پا زدن در تفاوتها، میتوانیم از این تفاوتها درس بگیریم. در حقیقت، بسیاری از این تفاوتهایی که باعث نزاع و کشمکش میشوند میتوانند زندگی را لذت بخش تر کنند.
برای مثال اگر تواناییهای یک زن شکوفا شود خواهد توانست مفید و مختصر در ارتباط با سایرین هر آنچه را که میخواهد را شفاف و راحت بگوید. از طرفی دیگر مرد میتواند با بارور ساختن تواناییهای خود به یک شنونده باریک بینی که قادر است حتی از حرکات و اشارات طرف مقابل پی به موضوع اصلی ببرد تبدیل شود. اگر ما همدلی و انتقال افکار را تمرین کنیم، هرگز نخواهیم گذاشت تفاوتها بین ما فاصله بیندازند. چرا از قابلیتهای اعجاب آور مغز استفاده نکنیم و سعی نکنیم این تفاوتها را کمرنگ تر کنیم تا بیشتر و بیشتر به هم نزدیک شویم؟
اگر تجربه میتواند مغز ما را از نظر ساختاری و ترکیبات شیمیایی تغییر دهد پس زن و مرد میتوانند خود را با یکدیگر تطبیق دهند و مغز خود را به سوی تفاهم با همسرشان راهنمایی کنند
به نوعی میتوان گفت همین که زندگی مشترک با مرد یا زنی که این همه متفاوت از ما است را شروع کرده و ادامه میدهیم، یعنی انطباق و یعنی دگرگونی! پس بیایید از فرصتها استفاده کنیم و این زندگی مشترک را به سمت تجربهای لذت بخش برای طرفین سوق دهیم. مادامیکه سعی میکنیم از یکدیگر درس بگیریم و تلاش میکنیم که بیشتر به هم شبیه و نزدیک شویم مطمئن باشید خواهیم توانست از تمام تواناییهایی که خداوند در وجود ما به ودیعه گذاشته است، استفاده کنیم. به این ترتیب از زندگی در کنار هم لذت خواهیم برد، عشق را تجربه خواهیم کرد و از زشتیها و پلیدیها و آزار دادن یکدیگر فاصله خواهیم گرفت.
منابع: پایگاه خبری پلیس ایران، روزنامه همشهری جوان