هویت چیست ؟
هویت به معنی “چه کسی بودن” است و از نیاز طبیعی انسان به شناخته شدن و شناسانده شدن به چیزی یا جایی برمیآید. این حس تعلق، بنیادی ذاتی در وجود انسان دارد. برآورده شدن این نیاز، “خودآگاهی” فردی را در انسان سبب میشود و ارضای حس تعلق میان یک گروه انسانی، خودآگاهی جمعی و مشترک یا هویت بومی یا ملی آن گروه انسانی را تعیین میکند. لذا هویت در قالب فردی و ملی قابل تعریف است. هویت فردی شامل ویژگیهای شخصیتی یک فرد است که این ویژگی ها موجب تمایز او از دیگری می شود. در حقیقت ابعاد مختلف شخصیت یک فرد هویت آن فرد را مشخص می کند. و اما هویت ملی عبارتست از باز تولید و باز تغییر دائمی الگوی ارزشها، نمادها، خاطرات، اسطوره ها و سنتهایی که میراث متمایز ملتها را تشکیل می دهند. هویت ملی مفهومی است که سعی می کند تعارضات موجود در هویت های گروهی را به نوعی کاهش داده و آنها را در ذیل یک هویت بالاتر یعنی هویت ملی همگرا سازد. از اینرو هویت ملی در نهایت جنبۀ غالب و مسلط دارد و سایر خرده هویت ها در ذیل آن قرار می گیرند.
یک فرد ممکن است چندین هویت داشته باشد؛ معلم، پدر، یا یک دوست. هر نقش دارای معانی و انتظاراتی است که هویت آن را شکل میدهد. وظیفهی اصلی رشد فردی در دوران بلوغ، درک تمایز بین «خود»های مختلف در اجتماع است (خود به عنوان یک پدر، مادر یا دوست صمیمی) که ممکن است باهم در تناقض باشند. مثلا یک دختر ۱۶ ساله ممکن است درحالیکه از بودن در کنار دوستانش خوشحال به نظر برسد، در کنار مادرش احساس افسردگی کند، یا با اینکه در کنار دوستانش خندان و شاداب است در کنار مادرش به دختری غمگین تبدیل شود. و نه خودش و نه مادرش به درستی نتواند تشخیص دهد که کدام خود واقعی اوست؟ اما جوانان، با رسیدن به بلوغ فکری و شناختی به انسجام هویتی دست پیدا میکنند.
هویت چگونه شکل میگیرد ؟
هویت ممکن است به طور غیر مستقیم از والدین، همسالان و یا سایر الگوها به فرد منتقل شود. کودکان برای تعریف خود به سراغ دیدگاه پدر و مادشان نسبت به خودشان میروند. اگر والدین آنها را بی ارزش بدانند، آنها نیز خودشان را بی ارزش مییابند. افرادی که خود را دوست داشتنی میبینند، اظهارات مثبت بیشتری نسبت به منفیها در ذهنشان به یاد دارند.
روانشناسان معتقدند که شکل گیری هویت یا مسئله «پیدا کردن خود» از طریق تطبیق استعدادها و پتانسیلها با نقشهای اجتماعی صورت میگیرد؛ بنابراین تعریف فرد در یک دنیای اجتماعی یکی از انتخابهای دشواری است که فرد باید در طول زندگیاش انجام دهد. اغلب نوجوانان، در مواجهه با چالش «پیدا کردن خود» هویتهای منفی مثل اعتیاد به مواد مخدر، قمار بازی، دلالی و … را انتخاب میکنند، تا احساس وجود کرده یا از بی معنایی و افسردگی فرار کنند.
چه چیزی خود واقعی را شکل میدهد؟ هدف نهایی هر فرد این است که آن انتخابهایی که با خود واقعی وی سازگار باشد را توسعه و پرورش دهد. انکار نفس واقعی برابر است با انکار بهترین نسخه خودمان؛ و زندگی شاد یعنی در هماهنگی با خود حقیقی قدم برداشتن.
هویت انسانی
هویت انسانی، مقولهای اجتماعی است. همه انسانها به هنگام تولد، فارغ از اینکه در کجای زمین به دنیا میآیند یا از چه تعلق قومی و قبیلهای برخوردارند، دارای ویژگیهای یکسان نوع انسانی، در میان انواع موجودات زنده هستند و هیچ گونه تفاوت ماهوی با یکدیگر ندارند؛ بنابراین، مقوله هویت انسانی که در دوران رشد و تکوین انسان در جامعه شکل میگیرد، کاملاً اجتماعی و جامعه شناسانه است و ربطی به خون و نژاد و رنگ پوست و … ندارد.
هویت اجتماعی
هویت اجتماعی انسان، از پنج مؤلفه پیروی میکند. به زبان دیگر، بر پایه پنج مؤلفه تأثیرگذار، شکل میگیرد.
-
عوامل جغرافیایی ـ اقلیمی، -
عوامل سیاسی و تاریخی، -
عوامل اقتصادی و معیشتی، -
عوامل فرهنگی (زبان و ادبیات و هنر، میراث اساطیری، سنن و آداب، اعتقادات و آیینها و رسوم و یادمانها)، -
و مؤلفههای تربیتی.
چگونه هویت خود را شکل دهیم ؟
برای شکل گیری هویت، سه مرحله را باید پشت سر بگذاریم.
مرحله اول تشکیل هویت
کشف و توسعه پتانسیلهای فردی است. این پتانسیلها به معنای کارهایی است که فرد در آنجام آنها بهتر از سایر کارها عمل میکند. فرد چگونه میتواند این پتانسیلها را پیدا کند؟ با آزمون و خطا. به این معنا که فرد باید در معرض انجام طیف وسیعی از فعالیتها قرار بگیرد تا بفهمد در کدام یک میتواند بهتر عمل کند. این بهتر عمل کردن را میتوان از احساس خوب درونی نسبت به آن فعالیت و بازخوردی که از دیگران دریافت میشود تشخیص داد. انجام این کارها به نظرمان «درست» میآید و این احساس درست بودن سرنخ مهمی است. این بدان معناست که ما ذاتا برای انجام این کارها دارای انگیزه هستیم. با این حال دقت کنید که پرورش این مهارتهایی که در آنها خوب هستید، نیازمند زمان، تلاش، تمایل و صبر در مقابل موانع موجود در مسیر است.
مرحله دوم تشکیل هویت
انتخاب هدف زندگی است. این بسیار مهم است که بدانیم در زندگیمان چه کاری میخواهیم انجام دهیم و به چه چیز میخواهیم برسیم؟ برای موفق شدن در مسیر رسیدن به هدف زندگی، این هدف باید با استعداد و مهارت ما (خود حقیقی ما) سازگار باشد. انتخاب یک هدف ناسازگار با قابلیتها راه رسیدن به شکست است.
در نهایت
لازم است فرد فرصت پیاده سازی این اهداف و پتانسیلها را پیدا کند. جوامع آزاد برای اجرای انتخابهای فرد که با هویت وی مطابقت دارد بسیار باز و منعطف هستند. اما این مسئله در جوامع بسته و متحجر کمی دشوار به نظر میرسد. به همین علت برخی مجبور به مهاجرت میشوند.
هویت هرگز «نهایی» نمیشود و همواره به رشد خود ادامه میدهد. آگاهی از هویت فردی، دقیقا با عزت نفس فرد در ارتباط است و افسردگی و اضطراب را در وی کاهش میدهد. انسان با انجام کارهایی که فکر میکند باید انجام دهد خوشحال است.
زمانی که انسان خود را به غلط و یا به شیوههای غیراخلاقی ارائه میکند تا مخاطبش را تحت تاثیر قرار دهد، مرتکب رفتاری خسته کننده و غیرطبیعی شده است. چنین فردی به منابع شناختی بیشتری نیاز دارد، زیرا ذهن وی مملو از تردید از خود، شرم و افکار منفی است. علاوه بر این، هنگامی که افراد به دنبال نگاه دیگران نسبت به خود هستند تا خودشان را تعریف کنند در معرض راههایی قرار میگیرند که ممکن سلامتشان را به خطر بیاندازد، مثل اختلالات خوردن، سوء مصرف الکل و مواد مخدر. اعتیاد در بسیاری از مواقع برای دریافت پذیرش همسالان اتفاق میافتد.
تهیه شده مجله اینترنتی دلگرم
مرضیه ملایری