روایت مادری از اقدام زیبای یک آتش نشان پس از رهاسازی درب سماور از انگشت دست دخترش :
چند شب پیش دختر چهار ساله من انگشتش تو سوراخ در سماور گیر کرد و در نیومد و به آتش نشانی زنگ زدم. چهار نفر اومدن و خودشونم به اورژانس زنگ زده بودن و دو نفر هم از اورژانس اومدن.
آتش نشان ها انسانهای واقعا دلسوز، کاربلد و فوق العاده مهربان بودند. انقدر به فکر دخترم و اینکه نترسه بودن که دوساعت کامل کارشون طول کشید، کاری که میشد در یه ربع تموم کرد ولی نمیخواستن بچه بترسه و گریه کنه.
انقدر درحال کار با دخترم صحبت کردند، از بچه هاشون تعریف کردند، با دخترم شعر خوندن، آواز خوندن که بچه چهار ساله با اعتماد کامل راحت نشست و گذاشت کارشون رو انجام بدن. در حین کار یکی از آتش نشانها گفت جایزه چی میخوای و دخترم گفت دوتا «پفیلا» یکی برای من یکی برای داداشم.
دو روز بعد در کمال ناباوری همون آتش نشان زنگ زد و گفت نادیا خونست جایزشو براش بیارم؟ ایشون آقای تهرانی هستند از ایستگاه آتش نشانی مینی سیتی تهران.
خاطره بسیار زیبایی برای دخترم ساختن و من و همسرم مدیون محبتشون هستیم.