جواب فعالیت های صفحه 50 و 51 کتاب نگارش ششم ابتدایی
اگر به دنبال حل فعالیت های درس دریاقلی نگارش ششم هستید، این مقاله را از دست ندهید و تا انتها با ما همراه باشید.
املا و دانش زبانی درس دریاقلی نگارش ششم
1. در هر ستون، حرف نخست کلمه ها را بردارید و از راست به چپ در کنار هم قرار دهید تا یک واژه از متن درس به دست آید.
فروش دوران ادبیات کهن اتّفاق رکاب |
حاشیه فرسوده ظلم |
میهن دلیرانه انتقال فورأ عقب |
وطن سرعت عملیات تلفّظ |
فداکار |
حفظ |
مدافع |
وسعت |
2. با توجه به متن درس، جدول زیر را کامل کنید.
واژه های بدون نقطه |
واژه های یک نقطه ای |
واژه های دو نقطه ای |
واژه های سه نقطه ای |
علی دلاور مردم مرد محاصره راه همه |
الکن درنگ فوراً فداکاری خاطره روزگار هدف |
انسان دیار قله صورت نبرد وسعت |
تانک توان دلیرانه شهر گورستان رسیدن عقب |
3. متن زیر را بخوانید و هر جایی که لازم است، در آن از نشانه های ؟ . ! ، : « » استفاده کنید.
یک روز غروب، وقتی دهقان از مزرعه به خانه بر میگشت، از لانهی غازها صدایی شنید. دهقان از جا پرید و گفت: « چه صدای عجیبی! حتماً روباه است.» سپس به طرف لانهی غازها دوید، روباه را از لانهی غاز ها بیرون کرد.
در را که باز کرد، گفت: «دختر خوبم! روباه میگوید: امروز صبح که غازها را به چرا میبردی، شال زیبایی سر کرده بودی. یا شالت را میدهی یا همه ی غازها را میبرم.»
دخترک، با نارحتی گفت: «مگر روباه هم شال، سر میکند؟»
دهقان گفت: «من نمیدانم، حالا که چشمش دیده و دلش خواسته است.»
پاسخ فعالیت های صفحه 52 نگارش ششم ابتدایی
1. با استفاده از واژه های زیر یک بند درباره ی «شهید» بنویسید. از علائم نگارشی مناسب هم استفاده کنید.
عشق، زندگی، حماسه، صداقت، سنگر، سرنوشت ساز
جواب: شهید، آن کسی است که از سنگرِ زندگی راهیِ سنگرِ حماسه شد و زندگی خود را برای عشق زیبایش ایران، فدا کرد. وجودِ شهیدان آراسته به شجاعت و صداقت بود و مأموریتشان برای ما سرنوشتساز بود.
2. من با خواندن این درس:
کنجکاو شدم … |
شهید دریاقُلی سورانی چگونه مانع سقوط آبادان شد؟ |
متوجه شدم که … |
او با فداکاری و به جای نجات جان خود، فوراً به آبادان رفت و مردم را از وجود دشمن آگاه کرد. |
اکنون احساس میکنم که … |
اگر دریاقلی آن روز درنگ میکرد، اکنون اتفاقات ناگواری برای آبادان و ایران افتاده بود. |
جواب کارگاه نویسندگی صفحه 53 و 54 نگارش ششم ابتدایی
1. به نظر شما کدام بند درس از توصیف زیباتری برخوردار است ؟
جواب: اما دریاقلی، همچو دریایی خروشان بود، با تمام وجود تلاش میکرد از میان گشتیهای دشمن و آتش خمپارهها بگذرد و زودتر از سربازان بعثی، خود را به شهر برساند.
2. وطن خود را در دو بند توصیف کنید.
جواب: وطن مانند چراغ روشنی است وطن مانند مادر است وطن چون شقایق سرخی است. مردها و زنان ایرانی پرتلاش و با ایمان هستند. ایران از قدیمی ترین کشورها و تمدن ها است.
وطن من مانند کوه استوار است و هیچ وقت شکست نمی خورد و همیشه برای من وطنی سرشار از شگفتی بوده است وطن یعنی هشت سال دفاع مقدس وطن یعنی زندگی وطن مانند مادر و چون شقایقی سرخ است وطن مانند چراغ روشنی است که برای همه مردم می درخشد.
ایران مانند مروارید است که می درخشد .من ایران را دوست دارم زیرا شهیدان رزمندگان زیادی مانند آرش، دریاقلی و شهید تندگویان را در پرورانده است.
من می خواهم وطنم را برای شما توصیف کنم وطن من ایران است ایران شهر ها و استان های زیادی دارد مانند تهران، مازندران، دلیجان، گیلان اصفهان و … . کشور ایران ۳۱ استان دارد ایران جاهی دیدنی زیادی دارد مانند کاخ گلستان، سی و سه پل و … .
3. فهم خود را از ضرب المثل «هرکه بامش بیش برفش بیشتر» در یک بند بنویسید.
جواب: هر کس در زندگی دارایی بیشتری داشته باشد به همان نسبت مشکلات و گرفتاریهای او هم بیشتر می شود چون ناگزیر است برای سر و سامان دادن به کلیه ی امور وقت بگذارید و برنامه ریزی کند.
هر کس صبر و تلاش بیشتری کند قطعا در زندگی موفق تر خواهد بود به عبارت دیگر می توان گفت هر کس در زندگی تلاش و کوشش بیشتری داشته باشد حتما به موفقیت بالاتری هم میرسد.
هر کس در زندگی خود سعی و تلاش کند و فکر بیشتری کند حتما به سوال خود میرسد. برای مثال اگر مال زیادی داشته باشی باید مقدار پول بیشتری به نیازمندان بدهی.
هر کس سقف بزرگ تر دارد برف روی بامش بیشتر است.
جواب درک متن صفحه 54 و 55 نگارش ششم ابتدایی
الف) متن زیر را با دقّت بخوانید.
آن سوی جنگلها، روستای کوچکی بود. در آنجا رسم بود که افراد پیر و از کار افتاده را در خانهی دور افتادهای نگهداری کنند.
در این روستا، دهقان جوانی با پدر پیر و پسر کوچکش زندگی می کرد. پدر او دیگر نمیتوانست کار کند. دهقان جوان تصمیم گرفت او را به آن خانه ببرد.
فردای آن روز، پدرش را سوار گاری کرد و به راه افتاد. وقتی که به آنجا رسیدند، مقداری آب و غذا برای او گذاشت و برگشت. در راه به یاد پیری خودش افتاد و گفت: «انصاف نیست؛ یک روز ممکن است پسرم همین بلا را سر من بیاورد.» دهقان جوان برگشت و پدر را با خود به خانه آورد و او را در زیرزمین خانه اش پنهان کرد.
پس از مدّتی بیشتر مردم روستا بیمار شدند. وقتی پیرمرد خبر را شنید، گفت: «بیماری به خاطر آب آلوده است. به سرچشمه بروید و راه آب را عوض کنید.» دهقان جوان حرف های پدر را به مردم گفت. آنها مسیر آب را تغییر دادند و سلامتی به روستا بازگشت.
مدّتی گذشت. فصل کاشت فرا رسید. پدر پیر به پسرش گفت: «اگر امسال مردم به جای گندم ذرّت بکارند، سال بعد زمین دوباره قوّت پیدا می کند و محصول گندم زیاد می شود.»
مردم همان کاری را کردند که پیرمرد گفته بود. سال بعد آسیاب ها پر از دانه های گندم شدند. مردم روستا جشن گرفتند و به خانهی دهقان آمدند و گفتند: «تو خیر مردم روستا را از همه بهتر میدانی پس کدخدای ما هستی.» دهقان گفت: «امّا من کاری نکرده ام، این فکر پدرم بود.» مردم با تعجّب گفتند: «مگر او را به آن خانه نبرده ای؟»
دهقان جوان ماجرا را تعریف کرد و گفت: «درست است که پدرم از کار افتاده است؛ امّا چیزهای زیادی میداند.» از آن روز مردم تصمیم گرفتند که پیرمردها و پیرزنها را پیش خود نگه دارند.
ب) با توجه به متن به سؤالات زیر پاسخ دهید.
1. در سطر اول کلمه ی «آنجا» به چه چیزی اشاره می کند؟
جواب: روستای کوچک
2. کلمه ی «او» به چه کسی یا چه چیزی اشاره می کند؟
جواب: پدرِ پیرِ دهقانِ جوان
3. کلمه ی «تو» به چه کسی یا چه چیزی اشاره می کند؟
جواب: دهقان جوان
4. در بند سوم کلمه ی «آنجا» به چه چیزی اشاره می کند؟
جواب: خانه ی دور افتادهای که پیرمردها و پیرزن ها را در آن نگهداری می کردند.
5. در دو بند آخر متن، دور نشانه های ربط خط بکشید.
نشانه های ربط مثل «از، در، با، به، را، و، اما، برای، که، پس و … »
جواب: در متن با رنگ آبی نشان داده شده است.
جواب هنر و سرگرمی صفحه 56 نگارش ششم ابتدایی
1. از روی سرمشق زیر، خوش خط و زیبا بنویسید.
تو ای آن که گستی بجویی همی چنان کن که بر داد پویی همی
فریدون فرّخ فرشته نبود ز مشک و ز عنبر سرشته نبود
2. مانند نمونه واژه ها را با فلش به هم وصل کنید و یک جمله بسازید.
جمله: آرش، دلاور مرد ایرانی، با پرتاب تیر، سرزمین ایران را از بیگانگان رهایی بخشید.
همچنین بخوانید:
پاسخ درک مطلب و سوالات درس هشتم فارسی ششم دبستان