تعریف انواع سبکهای دلبستگی و نقش آن در روابط بزرگسالی
به گزارش دلگرم : تحقیقات زیادی در رابطه با سبکهای دلبستگی بزرگسالان انجام شدهاند که همگی بر این فرضیه استوار هستند که همان سیستم انگیزشی که باعث ایجاد پیوند عاطفی نزدیک میان والدین و فرزندان آنها در کودکی میشود، مسئول ایجاد پیوندی است که در روابط عاطفی میان بزرگسالان رخ میدهد.
با توجه به اهمیت مقوله دلبستگی، هدف این مقاله ارائه اطلاعاتی در رابطه با نظریه دلبستگی، سبکهای مختلف آن و تأثیر سبکهای ناایمن بر روابط افراد در بزرگسالی است.
دلبستگی چیست؟
پیوند حاصل از ارتباط عاطفی غیرکلامی میان نوزاد و والدین یا مراقبان او را پیوند دلبستگی مینامند. این پیوندِ مبتنی بر عشق با کیفیت مراقبت والدین یا مراقبان از کودک ارتباطی ندارد، بلکه بر اساس ارتباط عاطفی بیکلام شکل میگیرد. دلبستگی بهطور طبیعی در آغاز تولد نوزاد تا سن دوسالگی ایجاد میشود، اما طبق نظریه دلبستگی، کیفیت آن برای آینده کودک بسیار مهم است.
تاریخچه نظریه دلبستگی
نظریه دلبستگی (Attachment Theory) در روانشناسی را حاصل تلاشهای جان بالبی (John Bowlby) میدانند.در دهه ۱۹۳۰، جان بالبی به عنوان روانپزشک در کلینیک روانشناسی کودکان در لندن مشغول به کار بود و به درمان کودکان آشفته از نظر عاطفی میپرداخت.
این تجربه سبب شد که بالبی به اهمیت روابط کودکان با مادرانشان از نظر رشد اجتماعی، عاطفی و شناختی پی ببرد و ارتباط میان جدایی زودرس نوزاد از مادر و ناسازگاریهای بعدی را کشف و نظریه دلبستگی خود را تدوین کند. جان بالبی در کنار محققان دیگری مانند جیمز رابرتسون مشاهده کرد که کودکان هنگام جدا شدن از مادران، دچار اضطراب شدیدی میشوند، حتی اگر توسط سایر مراقبان حمایت شوند.
این یافته با نظریه رفتاری دلبستگی موجود در تناقض بود که پیوند نوزاد با مادر را بهخاطر رفع نیازهای تغذیهای او میدانست و در نهایت جان بالبی دلبستگی را به صورت «یک ارتباط روانشناختی پایدار میان انسانها» تعریف کرد و سپس نظریه دلبستگی خود را ارائه کرد.
نظریه دلبستگی
نظریه دلبستگی جان بالبی بر اولین رابطهای که یک کودک با مراقب خود برقرار میکند، مبتنی است و به چگونگی تأثیر این رابطه بر رشد ذهنی کودک میپردازد.این نظریه با مشارکت بسیاری از محققان، در درجه اول مری آینسورث و جان بالبی تکامل یافته است.
نظریه دلبستگی جان بالبی بیان میکند که هر نوزادی در بدو تولد بهطور غریزی یک دلبستگی ایجاد میکند و شخصی که با او دلبستگی ایجاد کرده است، به عنوان یک تکیهگاه امن برای او محسوب میشود. این رابطه دلبستگی به عنوان یک نمونه اولیه بر اعتماد، انعطافپذیری، اعتمادبهنفس و روابط اجتماعی آینده نوزاد تأثیر میگذارد و اختلال در آن میتواند عواقب شدیدی را بهدنبال داشته باشد.
انواع سبکهای دلبستگی
بهطور کلی چهار سبک دلبستگی وجود دارند که یک دسته در گروه دلبستگی ایمن قرار میگیرد و سه دسته دیگر (دوسوگرا، اجتنابی و آشفته) جزو گروه دلبستگی ناایمن طبقهبندی میشوند. این چهار سبک به شرح ذیل هستند:
۱. دلبستگی ایمن (Secure Attachment)
کودکی:
کودکانی که بهشکل ایمن دلبستهاند، هنگامیکه والدینشان آنها را ترک میکنند، بهطور واضح ناراحت میشوند و هنگام بازگشت والدینشان خوشحال میشوند. این کودکان هنگامیکه میترسند، آرامش را در والدین یا مراقب خود جستجو میکنند. این کودکان با رفتاری مثبت از بازگشت پدر و مادر استقبال میکنند. آنها در غیاب والدین یا مراقب خود ممکن است تا حدودی در کنار دیگران نیز آسایش پیدا کنند، اما بهوضوح والدین خود را نسبت به غریبهها ترجیح میدهند.
بزرگسالی:
افرادی که به سبک ایمن دلبستگی دارند، در بزرگسالی به روابط طولانیمدت و اعتماد به شرکای عاطفی خود تمایل دارند. از دیگر خصوصیات اصلی این افراد میتوان به عزت نفس بالا، لذت بردن از روابط صمیمانه، جستجوی حمایت اجتماعی و توانایی بهاشتراک گذاشتن احساسات خود با دیگران اشاره کرد.
۲. دلبستگی دوسوگرا (Ambivalent Attachment)
کودکی:
کودکانی که بهشکل دوسوگرا دلبسته هستند، نسبت به غریبهها بسیار مشکوک هستند. این کودکان هنگام جدا شدن از والدین یا مراقبانشان، پریشانی قابلتوجهی را نشان میدهند، اما به نظر نمیرسد که با بازگشت والدین، اطمینان یا آسایش خاطر پیدا کنند. در برخی موارد، ممکن است کودک، والدین را منفعلانه طرد کند یا ممکن است آشکارا و مستقیم نسبت به والدین پرخاشگری کند.
بزرگسالی:
افرادی که در بزرگسالی، سبک دلبستگی دوسوگرا دارند، غالباً از نزدیک شدن به دیگران اکراه دارند و نگران این هستند که شریک زندگیشان ابراز احساسات آنها را بهطور متقابل جبران نکند و این امر به جداییهای مکرر منجر میشود. این افراد بهخصوص پس از پایان رابطه بسیار آشفته میشوند و حتی الگوی آسیبشناختی دیگری در مورد آنها مشاهده شده است که در آن بزرگسالان دلبسته دوسوگرا بهعنوان منبع امنیت به کودکان خردسال میچسبند.
۳. دلبستگی اجتنابی (Avoidant Attachment)
کودکی:
کودکانی که دارای سبک دلبستگی اجتنابی هستند، تمایل دارند که از والدین و مراقبان خود دوری کنند. این اجتناب به ویژه پس از یک دوره غیبت والد یا مراقب آشکار میشود. این کودکان ممکن است توجه والدین را رد نکنند، اما به دنبال ارتباط با والدین هم نیستند. کودکانی که دلبستگی اجتنابی دارند، هیچ اولویتی میان والدین خود و یک شخص کاملاً غریبه قائل نیستند.
بزرگسالی:
بزرگسالانی که دلبستگی اجتنابی دارند، در صمیمیت و روابط نزدیک مشکل دارند. این افراد احساسات زیادی را در روابط خرج نمیکنند و با پایان یافتن رابطه، ناراحتی کمی را تجربه میکنند. آنها غالباً با بهانهتراشی (از قبیل ساعات طولانی کار) از صمیمیت اجتناب میکنند یا ممکن است در هنگام رابطه جنسی درباره افراد دیگر خیالپردازی کنند. سایر خصوصیات رایج این افراد عبارت است از عدم حمایت از شرکای عاطفی در مواقع استرسآلود، عدم توانایی در اشتراک احساسات و افکار با شرکای عاطفی و پذیرش رابطه جنسی با غریبهها.
۴. دلبستگی آشفته (Disorganized Attachment)
یک سالگی:
کودکان با سبک دلبستگی آشفته ناامن، رفتار دلبستگی مشخصی را نشان نمیدهند. اعمال و پاسخ آنها به مراقبین اغلب ترکیبی از رفتارهای اجتناب یا مقاومت است. این کودکان با رفتارهای مبهم توصیف میشوند و برخی اوقات در حضور والد یا مراقب خود گیج یا نگران بهنظر میرسند. این کودکان در کنار والدین خود، هم احساس راحتی و هم احساس ترس دارند، به همین دلیل سردرگم هستند.
شش سالگی:
در برابر کودکان دیگر نقش والد را بازی میکنند یا در برابر والدین خود نقش مراقب را بر عهده میگیرند.
تفاوت دلبستگی ایمن با دلبستگی ناایمن
والدین کودکانی که دلبستگی ایمن دارند، با فرزندان خود بیشتر بازی میکنند و توجه بیشتری به آنها دارند. همچنین این والدین سریعتر به نیازهای فرزندان خود واکنش نشان میدهند و بهطور کلی نسبت به والدین کودکان وابسته ناایمن واکنش سریعتر و لطیفتری نسبت به فرزندان خود نشان میدهند.
مطالعات نشان دادهاند که کودکان با دلبستگی ایمن در مراحل مختلف رشدی، همدلی بیشتری نشان میدهند. علاوه بر این، چنین کودکانی نسبت به کودکانی که دارای سبکهای دلبستگی ناایمن دوسوگرا یا اجتنابی هستند، آزار و پرخاشگری کمتر و در عین حال بلوغ فکری بیشتری دارند.
حتماً بخوانید:
بهطور خلاصه خصوصیات افرادی که دلبستگی ایمن دارند، عبارت است از:
-
خودآگاهی سالم -
اشتیاق به یادگیری -
اعتماد داشتن -
واکنش مناسب به استرس -
امتحان کردن چیزهای جدید بهطور مستقل -
روابط بین فردی قویتر -
حل بهتر مشکلات
ویژگیهای افرادی که دلبستگی ناایمن دارند، عبارت است از:
-
دوری کردن از دیگران -
امتناع از تعامل با دیگران -
مشکلات یادگیری -
بروز اضطراب، عصبانیت یا ترس مداوم -
پریشانیهای زیاد
اثرات دلبستگی ناایمن بر روابط بزرگسالان
الگوی دلبستگی ناایمن، رشد عاطفی فرد را در معرض خطر قرار میدهد. کودکان که دلبستگی ناایمن دارند، در مقابله با استرس عاطفی چندان مقاوم نیستند و در نتیجه اگر والدینشان طلاق بگیرند، به محله دیگری بروند یا دوستی را از دست بدهند، احتمال اینکه دچار مشکلات عاطفی شدید بشوند، بسیار زیاد است. حتی برخی تحقیقات وجود ارتباط میان افسردگی و دلبستگی ناایمن را تأیید کردهاند.
کودکان دلبسته ناایمن توانایی مقابله با فشارهای عاطفی را مانند کودکان دلبسته ایمن ندارند. آنها تمایل بیشتری به عقب نشینی، منزوی شدن و عدم درخواست کمک از دیگران دارند. کودکانی که از دلبستگی اجتناب میکنند، در هنگام حل مشکلات، تنهایی عمل میکنند و کسانی که دارای دلبستگی دوسوگرا هستند، به ویژگیهای دلبستگی کودکی خود وفادار مانده و به توانایی خود در حل مشکلات اعتماد ندارند.
کودکان دلبسته ناایمن نسبت به کودکان دلبسته ایمن، دوستان کمتری دارند و احتمال کمتری هم وجود دارد که به گروهها ملحق شوند. اغلب این افراد با استفاده از پرخاشگری، منازعات را برطرف میکنند و در سازشپذیری نیز مهارت کمتری دارند. علاوه بر این، در این افراد حافظه، توانایی یادگیری، رشد زبان، استقامت، انعطافپذیری و توانایی همکاری با دیگران بهاندازه کودکان با دلبستگی ایمن نمیباشد.
همچنین توانایی افراد دلبسته ناایمن در همدلی کردن بهاندازه کودکان دلبسته ایمن نمیباشد و همدردی با احساسات، افکار و نیت همبازیها و یا حتی بزرگسالان بهمراتب برای آنها دشوارتر است. وقتی خودشان صاحب فرزند میشوند، همدلی کمتری با کودکان خود نشان میدهند و در دریافت و درک سیگنالهای فرزندانشان مشکل دارند و در ایجاد دلبستگی ایمن در آنها نیز ناموفق هستند.
سخن آخر : آنچه در این مقاله بیان شد، نشان میدهد که رفتار والدین با کودک تا چه اندازه بر شکلگیری شخصیت و احساسات او در بزرگسالی نقش دارد و این نکته بیانگر ضرورت آموزش و آگاهی رسانی بیشتر به پدران و مادران میباشد.