دیدارنیوز ـ سرویس سیاسی: شرایط جریان اصلاحات بعد از خرداد ۱۴۰۰ در حضیض عمر ۲۴ ساله خود قرار گرفته است. بیش از پنجاه درصد واجد شرایطی که حاضر به مشارکت در انتخابات نشدند و عبدالناصر همتی، تنها کاندیدای حاضر در کارزار انتخابات تنها ۴ درصد آرای واجدین شرایط را اخذ کرد و این روند نشان از از بین رفتن اعتماد عمومی به اصلاحطلبان است. حالا جریان اصلاحات وارد دورهای جدیدی از حیات خود شده است و این دوره جدید الزامات و چالشهای خاصه خود را دارد. در همین رابطه دکتر علی نیکجو، فعال سیاسی اصلاحطلب و عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت معتقد است که وظیفه ذاتی اصلاحات همانی است که گفتمان اصلاحات در سال ۷۶ بر مبنای آن پا گرفت. نیکجو به دیدار گفت: «کارکرد اصلاحطلبی این است که اصلاحطلبان بتوانند تغییراتی را به نفع مطالبات مترقی مردم و مطالبات دموکراتیک مردم انجام دهند و در عین حال مانع از انقلاب به معنای عرفی کلمه بشوند. یعنی اینکه اطلاحطلبان معتقدند هزینه انقلاب فوقالعاده بالا است و باید بتوان خواستها و نیازهای مردم را به نحوی نمایندگی کرد که سطوح فوقانی قدرت حاضر به تغییرات تدریجی و ملموس در سیاستگذاری خودش شود و در نهایت امر در حوزههای مختلف محصول عینی آن برای مردم روشن و واضح شود.»
اصلاحات در بدترین شرایط عمر خود است
نیکجو شرایط جدیدی که اصلاحات با آن روبرو است را بدترین شرایط ممکن خواند و در این رابطه عنوان کرد: «شرایطی که در حال حاضر اصلاحطلبان در آن گرفتار آمدهاند، از سال ۷۶ به بعد، بدترین شرایط ممکن است. در سال ۸۸ و بعد از آن که اصلاحطلبان توسط حاکمیت به شدت سرکوب شدند، پایگاه مردمی قویتری پیدا کردند. در حال حاضر، اما این فضا وجود ندارد و این کار را برای اصلاحطلبان بسیار مشکل میکند. یعنی اصلاحطلبان برای اینکه بتوانند به وظایف ذاتی و تاریخی خود عمل کنند باید بتوانند از یک سو یک ارتباط معنادار، مداوم و ملموس با مردم برقرار بکنند و از طرفی بتوانند قدرت تأثیرگذاری بر هسته سخت حاکمیت داشته باشند. در حال حاضر هر دوی اینها به شدت مغشوش است؛ یعنی نه فضای همشنوایی و همکلامی در سطح جامعه برای اصلاحطلبان آنچنان وجود دارد و جامعه اقبالی در این جهت نشان میدهد و نه فضای گفتوگویی، همکلامی و همشنوایی در سطح قدرت و حاکمیت برای اصلاحطلبان وجود دارد و از این رو جریان اصلاحطلبی در فضای بسیار بسیار سختی گرفتار آمده است.»
او به تقابل میان جامعه و حاکمیت اشاره کرد و ادامه داد: «من به عنوان کسی که خودم را متعلق به جریان اصلاحات میدانم، از یک سو میبینیم که هر روز تقابل و تصادم یک جامعه خشمگین و عاصی با حاکمیت هر روز بیشتر میشود و این فوقالعاده خطرناک است و میتواند به نابودی این ملک و ملت بیانجامد. کار بسیار بسیار سخت اصلاحطلبان این است که بتوانند در آن فضایی که همچنان امکان تأثیرگذاری وجود دارد نیرویشان را متمرکز کنند.»
اصلاحطلبان به دنبال مفاهمه با جامعه بروند
این عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت در رابطه آنچه اصلاحطلبی معطوف به حاکمیت عنوان میشود، بیان کرد: «با توجه به آنچه در انتخابات ۱۴۰۰ رخ داد، به نظر میرسد که دیگر امکان تأثیرگذاری در حاکمیت و اقناع حاکمیت به حداقل خودش رسیده است. از این رو شاید تمرکز بیشتر بر گفتگو و ایجاد فضای مفاهمه با مردم و اینکه مردم این احساس را بکنند که همچنان بخشی از اصلاحطلبان ماندهاند تا کمک کنند سیاستهایی که جامعه را به این وضع رسانده است، تغییر کند، شاید بتواند کارساز شود. به هر حال اصلاحطلبان راهی ندارند به جز اینکه به وظیفه اخلاقی و تاریخی خودشان عمل کنند و همچنان تلاش کنند حائل بین جامعه پردرد خشمگین رهیده از قوانینی که آنها را به نوعی در چارچوب نگه میداشت و حاکمیتی که راه خودش را میرود، قرار گیرد تا فاجعه آبان ۹۸ و فجایع به مراتب بدتر از آبان ۹۸ اتفاق نیافتد.»
بیشتر بخوانید: تحلیلگر مسائل سیاسی: اصلاحات دوم خردادی تمام شده است / بزرگترین احزاب اصلاحطلب توسط گعدههای چند نفره اداره میشوند
بیشتر بخوانید: عضو شورای مرکزی حزب اتحاد ملت: اصلاحطلبان گرفتار پیرسالاری هستند
این فعال سیاسی اصلاحطلب معتقد است به نوعی امکان نمایندگی طبقه متوسط از اصلاحطلبان سلب شده است. او در اینباره گفت: «بخش عمدهای از جامعه امروزین از اصلاحطلبان (و شاید از سیره اصلاحطلبی) قطع امید کرده است. مردم در انتخابات اخیر به این نقطه رسیدند که به قول معروف از تنور اصلاحطلبان آبی برایشان گرم نمیشود، یعنی به زعم من در بهترین حالت نگاه ایشان به ما چیزی شبیه به «آدم خوبهای بیعرضه» شده است. این که اصلاحطلبان توان پیشبرد آرا و نظرات و ترجمان خواست مردم در ساحت حکومت را ندارند، با توجه به سابقه دولت مورد حمایت اصلاحطلبان امری غیر واقعی نیست. بخش مهمی از این شرایط در نتیجه تصمیم قاطع حاکمیت برای «نشنیدن و ندیدن» ایجاد شده است. اما سهم ما اصلاحطلبها هم در به وجود آمدن اوضاع موصوف مذکور پر اهمیت است. از دید کثیری از مردم (بنا بر رأی و نگاه من) ما در نزد مخاطبهایمان «شکست خورده» تلقی میشویم. واقعیت هم این است که ما دچار «بحران دستاورد» هستیم.»
چه باید کرد؟
نیکجو در پاسخ به سؤال که آیا اصلاحطلبان چه باید بکنند تا بتوانند نمایندگی از دست رفته خود از طبقه متوسط را مجدداً به دست بیاورند عنوان کرد: «درباره «چه باید کرد» در حال حاضر واقعاً تصویر واضح و روشنی ندارم. گمانم این است که مسیری که آقای تاجزاده میرود برای گفتگو با مردم از یک سو و فعالین سیاسی از دیگر سو میتواند راهی به رهایی بگشاید. به قول «میشل فوکو» گفتگو دانش تولید میکند. بهعنوان یک متخصص حوزه سلامت روان میگویم کلمه، فقط کلمه نیست. کلمه مداخله و عاملیت هم هست. امید دارم از میان همه این جهد و جهادها بتوان اعتماد جامعه را بازسازی کرد.»
او در رابطه با چشمانداز پیشروی جریان اصلاحات نیز اضافه کرد: «من به لحاظ روان شناختی باور دارم که جامعه در جایگاه لایتغیر کنونی باقی نمیماند. هیچ جامعهای در یک فضا فریز نمیشود. این امید بزرگ من است. این که حزب اتحاد و احزاب دیگری که در انتخابات اخیر در کنار قاطبه مردم قرار گرفتند فعالانه در جهت همکلامی و همشنوایی با مردم ورود کنند. هر دری را که مردم بستند ما در دیگری دَق کنیم. سالها حاکمیت را دقالباب کردیم (البته به امید به ثمر نشاندن اراده مردمان) و طرفی نبستیم. حالا به دنبال بازسازی رابطه آسیب دیده، معوج و مغشوش خود با جامعه بنشینیم.»
نیکجو البته منظور خود از اصلاحطلبان را اینگونه توضیح میدهد: «من وقتی از جریان اصلاحات صحبت میکنم مرادم بخش اصیل و اخلاقی و متعهد به پیشبرد روند دموکراتیزاسیون نظام است. مراد من از اساس احزاب کاغذی و چهرههای «در هرحال و همیشه در حال خدمت» و احزابی همچون کارگزاران و ندا نیست. نماد آن بخشی که باقی میماند، یعنی نماد اصلاحطلبی راستین و به دور از فساد، به نظر من آقای خاتمی است؛ بنابراین میتوان پرسید که چه شد مردم این بار علاوه بر «نه» به حاکمیت غیر پاسخگوی زورمدار به شخصیت فرهیخته، سلیم النفس و با رزومه درخشان در دوران هشت ساله ریاستجمهوری هم «نه» گفتند؟ این سؤال مهمی است. به لحاظ روانشناسی اجتماعی هم قابل تأمل است که نشان میدهد مردم عملگرایانه به دنبال سامان به زندگی همین امروز هستند و عقد اخوت الی الابد با شخصیتهای برجسته و محترم نبستهاند.»
او از خشم و ناامیدی جامعه نسبت به اصلاحطلبان و شخص سید محمد خاتمی نیز گفت و ادامه داد: «بر این اضافه کنید که بخش قابل توجهی از جامعه نه تنها از سیستم حاکم بلکه از اصلاحطلبها هم خشمگین است. این خشم از جریان اصلاحی غیر قابل کتمان است. کالبد شکافی آن را میتوان به مجال دیگری وا نهاد. همین قدر بگویم وقتی ارزیابیشان این میشود که منش و سبک «بودن» آقای خاتمی مقاومت فعال و ایستادگی جدی و معنادار در برابر تصمیمسازان اصلی حکومت نیست، دیگر دعوت او را وقعی نمینهند. اما نکته این جاست که به شخصیت مقاوم و هزینه دادهای که دوازده سال رنج حبس و حصر را پرداخت کرده است، یعنی جناب کروبی هم «نه» گفتند. همانطور که پیش از این اشاره کردهام جامعه در عین احترام و قدردانی از استقامت کمنظیر آقای کروبی ایشان را (به مثابه یک جریان و نه یک فرد) فاقد توان لازم برای تغییرات «ابجکتیو» و ملموس و روی زمین و مربوط به زندگی همین الان و همین اینجا ارزیابی میکند.»
تغییر خطرناک مرجعیت جامعه
این فعال سیاسی از تغییر به تعبیر او خطرناک مرجعیت جامعه گفت و عنوان کرد: «در این بین تغییر مرجع سیاسی هم در حال حدوث است. حالا دیگر روزنامه جامعه (به طور سمبلیک عرض میکنم) محل رجوع مردم نیست که قلم به دست اسامی کاندیداهای مجلس ششم را بنویسند. کم کم یک پارادایم شیفتِ به نظر من خطرناک به سمت گفتمان رسانههایی، چون «من و تو» و «ایران اینترنشنال» اتفاق افتاده است. میگویم خطرناک، چون این رسانهها را متعهد به امنیت ملی، دغدغهمندی دموکراسی، پاسداری حقوق بشر و نگرانی از تمامیت ارضی ایران نمیدانم.»
نیکجو در پایان صحبتهای خود در رابطه با فضای ملتهب این روزهای خیابانهای ایران و در باره نقش اصلاحطلبان در این باره صحبت کرد و گفت: «ما باید با همه توان از تظاهرات مسالمتآمیز و به حق مردم دفاع کنیم. هیچ نیروی نظامی، انتظامی و امنیتی حق ندارد با آتش زدن چهار تا بنر و چند شعار علیه حاکمیت مردم را به خاک و خون بکشد. مردم حق دارند خشم خود را ابراز کنند و حاکمیت به مثابه «چهره پدر گونه» (father figure) ضروری است فضای مناسبی برای ابراز هیجانات منفی مردم فراهم کند. واقعیت این است که درد از پوست و گوشت و استخوان گذشته، به مغز استخوان رسیده است. شما باعث شدید که مردم در چنین رنج جانکاهی به سر ببرند. لااقل حرفهایشان را گوش دهید. لااقل فضای خشم آلود جامعه را تاب بیاورید و فرصتی برای همدلی فراهم کنید.»