دیدارنیوز – تفاهم لوزان در فروردین ۹۴ به دست آمد و با فکتشیت آمریکاییها موج گسترده تخریب در داخل به راه افتاد. این تفاهم البته بسیار پراهمیت بود، سنگبنای متن نهایی توافق وین در آن قرار داشت. در پاسخ به موج شدید اعتراضات و انتقادات به تیم مذاکرهکننده هستهای و در رأس آن محمدجواد ظریف، گروهی از دیپلماتهای سابق در نامهای به حمایت از آنها پرداختند. از فریدون مجلسی، دیپلمات قدیمی کشور از زمینه آن بیانیه و انتقادات بعدی پرسیدم.
آقای مجلسی یادم هست شما و برخی همکاران قدیمی حوزه دیپلماسی و اندیشه اوایل مذاکرات هستهای در بیانیهای از کار محمدجواد ظریف حمایت کردید. اما به مرور این همراهی شما کمرنگ شد و در مواردی به انتقادهایی هم پرداختند؛ اگرچه همیشه حامی او در جریان برجام بودید. علت این فرازونشیب حمایت از ظریف از سوی شما و برخی همکارانتان چه بود؟
طبیعت کار وزارت خارجه در ایران و همه جهان موجب میشود که میان دیپلماتها که در مأموریتهای چندساله در کشورهای مختلف در تماس دائم با یکدیگر هستند، نوعی رابطه خانوادگی ایجاد میشود. به همین دلیل حتی پس از پایان دوران خدمت نیز اینگونه ارتباطها بهصورت دورههای دوستانه و گاه خانوادگی برقرار میماند. یکی از این دورهها مربوط به برخی از دیپلماتهای ارشد پیشین بود که در تهران بودند و تا چهار سال پیش به مدت بیش از ۳۵ سال بود که بهطور منظم در روزهای دوشنبه آغاز هرماه، هربار در خانه یکی از همکاران، برقرار بود. من نیز در کنار دکتر بشارت از نسل جوانتری بودیم که در این محفل شرکت داشتیم و از تجربیات ارزشمند همکاران ارشد خودمان بهرهمند میشدیم. طبیعتا بحثها درباره خاطرات و تجربیات و تحلیل اوضاع سیاسی و بینالمللی گذشته و حال و گاه ابراز نگرانی از خطرات احتمالی برای کشور دور میزد.
یکی از این دورهها که در منزل من برقرار بود، همزمان بود با مراحل دشوار مذاکرات ظریف و همکارانش برای رفع بحران بزرگی که در اثر تحریمهای بینالمللی و شش قطعنامه محکومکننده شورای امنیت زندگی روزمره مردم را مختل و آینده کشور را با واکنش خطرناک جدی مواجه کرده بود. همه ملتهب و ناراحت و نگران بودند.
فرازونشیب مذاکرات دیپلماتیک مردم را گاه متزلزل و گاه امیدوار میکرد. اگرچه پایاندادن به خدمت همکاران ما یادآور خاطرات شیرینی نبود، اما درک شرایط حساس موجب حمایت امیدوارانه همه همکاران قدیمی از تلاشهای ظریف شده بود که بار اصلی مذاکرات را با توانمندی بر دوش داشت.
همه تلاشهای او را تأیید میکردند. من از شادروان دکتر ابراهیم تیموری پرسیدم آیا ایرادی دارد که به یاد ایام گذشته که آقایان در شرایط دیگری به دنبال دفاع از منافع ملی بودند، اینبار بهجای این حمایت بیاثر در محفلی دربسته، از کسانی که تحت فشار بسیار همان مأموریت را بر عهده دارند، علنا حمایت شود؟ دکتر تیموری گفت ما که ابزاری برای اعلام حمایت نداریم. من گفتم دوستانی دارم که بتوانیم در مطبوعات منعکس کنیم و اعتبار اسامی آقایان و حمایت از زاویهای، به تصور آنان رنجیده که انتظار آن را ندارند، موجب دلگرمی مذاکرهکنندگان خواهد شد. دکتر تیموری ضمن تأیید موضوع را مطرح کرد و همه تأیید کردند. متأسفم که در آن زمان دیپلماتهای برجستهای از آن دوره مانند دکتر جعفر ندیم، عزالدین کاظمی، دکتر هوشنگ امیرمکری، دکتر شهیدزاده، ارسلان نیرنوری، دکتر ذوالعین و دکتر سیار دیگر در میان ما نبودند که اعتبار بازهم بیشتری به آن اقدام ببخشند و از آن روز نیز بسیاری از آن امضاکنندگان درگذشتهاند که یادشان را گرامی میدارم.
مأموریت نوشتن متن را که باید به زبان سنتی دیپلماتیک خودمان و کوتاه و مختصر صرفا معطوف به موضوع نوشته میشد و بههیچوجه چاپلوسانه نمیبود، به خودم محول کردند. متن را بیدرنگ تایپ کردم و پس از طرح با اصلاحاتی تنظیم کردم و به روزنامه «شرق» و یکی از خبرگزاریها فرستادم. اگر اشتباه نکنم، نسخه روزنامه اطلاعات را هم دکتر بشارت که سردبیر اطلاعات سیاسی و اقتصادی بودند، عهدهدار شدند. اگرچه به دلیل برخی ملاحظات قابلدرک از مقامات رسمی انتظار هیچگونه بازخوردی نداشتیم، اما مطمئن هستم که دلگرمکننده و مؤثر بود، زیرا چند روز بعدی اعلامیه مفصل و با آبوتابی به امضای دهها نفر از سفیران و دیپلماتهای شاغل در حمایت از تلاشهای آقای ظریف در روزنامهها منتشر شد. به توصیه دوستان با تماسهای تلفنی اسامی برخی از همکاران خارج از آن دوره نیز با کسب اجازه به آن افزوده شد.
در پاسخ به پرسش دوم درباره پارهای انتقادهای بعدی، باید عرض کنم تصور نمیرود هیچیک از امضاکنندگان آن نامه در اقدام آن زمان خودشان دچار تردید شده باشند. اغلب آنان با احترام به عادت و الزام بیطرفی حرفه دیپلماتیک، در اظهارنظر رسمی از حامیان یا مخالفان ایدئولوژیک آقای ظریف یا دولت نبودند و داوریها یا نقدهای بعدی نیز بستگی به این داشته است که کدام اقدام را از دیدگاه خود در جهت منافع و مصالح ملی شناخته یا نشناخته باشند. اینجانب شخصا هنگام استعفای منطقی آقای ظریف نیز از اقدام ایشان حمایت کردم و البته الزامات سیاسی ایشان را نیز درک میکنم.
برای مثال هنگامی که فرمودند «ما خودمان خواستهایم که اینطور زندگی کنیم» تصور میکنم این «ما» صرفا به دایره دوستان ایشان مربوط میشود، آن را قابل تعمیم با دیگران نمیدانم، آنان که به تربیت حرفهای خاص خود وفادار هستند، برای مثال کشور را متعهد به پیمانهای بینالمللی و قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل میدانند و بهویژه از حل مسالمتآمیز اختلافات بینالمللی و احترام به حاکمیت و استقلال اعضای سازمان ملل و عدم توسل به تجاوز و تهدید و زور و همچنین به احقاق حقوق تضییعشده ملل با توسل به سازمان ملل متحد اعتقاد دارند و نسبت به رفتار خلاف آن منتقد هستند.