من متقاعد شده ام که قطعنامه را به تصویب برسانم / صدام جشن می گیرد – آژانس مهر نیوز | اخبار ایران و جهان



خبرگزاری مهر، فرهنگ و اندیشه – زهرا زمانی: تابستان سال 1988 یک روز موفقیت آمیز برای عراق بود. در همان سال ، صدام در یک سخنرانی گفت: “ایرانیان به امید تضعیف عراق در طول جنگ ، به تجاوزات خود ادامه خواهند داد. همانطور که برای جنگ آماده می شویم به شکلی که به نظر می رسد برای همیشه ادامه دارد. آقای هاشمی رفسنجانی بعداً در خاطرات آن روزهای خود نوشت: “قدرت شیمیایی عراق برای ما بسیار شکننده بود. وضع مالی ما آنقدر خراب بود که دیگر نمی توانستیم تأمین کنیم و نمی توانستیم از خارج اسلحه بخریم. تحریم ها بسیار شدید و فروش نفت ما بسیار محدود بود. هیچ کس به ما وام نداده است. بالاترین نیروی کار ما در کربلای 4 و 5 به جبهه آمده بودند و ما با مشکل مواجه شدیم. ما با ارتش و سپاه هم مشکل داشتیم. برای ما روشن بود که ساختار نیروهای نظامی ما برای جنگ مناسب نیست. ما برای حل یک مشکل ساختاری با امام صحبت کردیم. برنامه ها انجام شد به عنوان مثال ، دو وزارت خانه جنگ و سپاه ادغام شدند ، اما مشکلات همچنان ادامه داشت. فکر می کردیم نمی توانیم روی نیروهای موقت بسیج حساب کنیم. ما باید یک سرباز دائمی داشته باشیم که به مرخصی نرود. نیروهای ایمنی را به جلو بیاورید تا مطمئن شوید می توانیم جلو برویم و نیرو را کاهش نمی دهیم. “جنگ با نیروهای داوطلب بیش از این طول نکشید.” آقای هاشمی سعی کرد امام را ترغیب کند تا جنگ به دور از خط مقدم جنگ پایان یابد. “مهم نیست …” شما یک صندلی گرفتید و آنها آن را پس گرفتند. “بعد از سقوط جزایر شلمچه و مجنون ، امام نظر یکسانی داشتند. امام گفته بود که اگر قدرت کم باشد ، فتوا دهید که حضور جبهه اجباری است. من با تهدیدهای آمریکایی ها در خلیج فارس روبرو شده ام ، وی همچنین معتقد بود که باید با سختگیری بیشتری برخورد کنیم.

مقامات و سران ارتش کشور با پذیرش قطعنامه و خاتمه جنگ موافقت کردند ، اما امام معتقد بودند که ما شرایط خوبی برای پایان دادن به جنگ نداریم. مقامات ادامه جنگ را خطرناک می دانند و می گویند عراق حتی می تواند تهران را با موشک نابود کند.

اما از طرف دیگر ، ایران بلافاصله پس از سقوط ایرباس برای اولین بار به شورای امنیت شکایت کرد. جلسه ای برگزار شد؛ این جلسه با سخنرانی معاون رئیس جمهور آمریکا جورج دبلیو بوش و وزیر امور خارجه ایران و تصویب قطعنامه به پایان رسید. قطعنامه ای که در آن شورا از کشتار غیرنظامیان ابراز تاسف کرده و عمیقاً به خانواده های آنها تسلیت گفته است. بوش خطاب به آقای ولایتی گفته بود: “اگر شما جنگ را ادامه نمی دادید ، این اتفاقات نمی افتاد و او ادامه داد ، وزیر! من به شما می گویم ، شما باید بین پایان جنگ یا رویارویی با ما یکی را انتخاب کنید.

بیشتر بخوانید  افت شاخص بورس در معاملات امروز

شرایط سختی بود اخبار و وقایع به قدری سریع بود که تحلیل دشوار بود. سایر مقامات و رهبران نظامی با پذیرش قطعنامه و خاتمه جنگ موافقت کردند ، اما امام معتقد بودند که ما شرایط خوبی برای پایان جنگ نداریم. مقامات ادامه جنگ را خطرناک می دانند و می گویند عراق حتی می تواند تهران را با موشک نابود کند. موسوی اردبیلی ، رئیس وقت دادگستری ، آنچه امام از آن می ترسد را توضیح داد. همه این جوانان کشته شدند ، آیا می ترسید که ما نیز کشته شویم؟

در 15 ژوئیه ارتش عراق به جنوب دهلران حمله کرد و این برای دومین بار بود که ارتش عراق برای دستگیری آنها به تعداد کمی از نیروهای ایرانی حمله می کرد. نیروهای دفاعی با درک هدف عراق ، عقب نشینی کردند تا دستگیر نشوند. آنها اسناد اردوگاه را آتش زدند تا از رسیدن آن به عراقی ها جلوگیری کنند. البته مردم رهبر نماز جمعه و مهمان خرد عقب نشینی را نمی شناختند و فکر می کردند که دارند فرار می کنند. فضای بدی علیه ارتش وجود داشت. امیر عبادات در خاطرات آن روزهای خود به یاد می آورد: «هنگام عقب نشینی ها ، برخی نیروها در دشت ها پراکنده شدند و سر خود را زیر بوته های خار گرسنگی و تشنگی آویزان کردند. وقتی به بالای برخی رسیدیم ، آنها آماده بودند. برخی زنده بودند و با اولین جرعه آب به شهادت رسیدند. 100 نفر از آن راه شهید شدند ». البته عقب نشینی ها آنقدر بی برنامه ، آشفته و عجولانه بود که هیچ کس باور نمی کرد عقب نشینی ها تاکتیکی و منظم باشد.

روزها سخت و وحشتناک بود. یک سلحشور این روزها را در دفتر خاطرات خود تعریف می کند: “ناگهان احساس گرما می کنم. عرق کردن. من بستری هستم دارم از سنگر حفاری می کنم. من دل شکسته هستم. خدایا چی شده؟ چطور دشمن که همیشه از سایه ما می ترسید اینقدر مغرور شد؟ چرا نبرد اینگونه ادامه دارد؟ چه دسته هایی در کار هستند؟ صدها سوال از ذهنم می گذرد. سعی می کنم از خودم دلجویی کنم: این یک جنگ است و یک جنگ کم و زیاد وجود دارد. گاهی اوقات یک مرد یک فتح ایجاد می کند ، گاهی هم اتفاق می افتد. چنین عملیاتی علیه فتح المبین انجام نشده است. بله خیر. به یاد دارم تعداد زیادی از اتومبیل های عراقی را در فتح المبین به آتش کشیدند. “همه جای کرخه پر از تانک و نفربر عراقی بود.”

بیشتر بخوانید  باغ رضوان در ارومیه در روز عرفه بسته است

اشغال قلب خط دفاعی ایران توسط دهلران ، بحث امام با امام را تقویت کرد. آنها به امام گفتند که اگر صدام موشک شلیک کند و ما کشته شویم ، مشکلی نیست ، اما عراق با تجهیزاتش می تواند جلو برود ، خوزستان را بگیرد و پشت کوههای هورام آباد موقعیت بگیرد. پس هیچ کاری نمی توانیم انجام دهیم. پس از چندین جلسه ، آنها امام را متقاعد کردند که قطعنامه 598 را تصویب کند. البته در جلسه نهایی تصمیم بر این شد که آقای هاشمی به عنوان فرمانده جنگ ، این قطعنامه را تصویب کند و مسئول تصویب قطعنامه بین مردم و مردم باشد. مبارزان ، که یک ساعت پس از جلسه گفتند که و به او بگویند که من خودم این کار را خواهم کرد. در نتیجه ، در تاریخ 18 ژوئیه ، ساعت 14:00 ، ایران اعلام کرد که قطعنامه 598 را تصویب کرده است. این خبر همه را شوکه کرد. هیچ کس تحلیل درستی نداشت. جنگنده ها در جبهه های مختلف جو یکسانی داشتند. همه با شنیدن پیام قطعنامه اشک ریختند و خود را سرزنش کردند. هر رزمنده ای چیزی گفت … شخصی گفت امام به وفاداری ما شک دارد؟ دیگری گفت ممکن است شکست خورده باشیم. از طرف دیگر ، شنیده می شد که امام هرگز به شکست نمی اندیشد ، بلکه فقط به جلب رضایت خدا فکر می کند. باید علاقه بیشتری وجود داشته باشد. هر یک از بچه ها گوشه ای کج داشتند. افراد متحیر به جایی نگاه می کردند. بعضی ها عصبانی بودند. آنها منتظر بودند ببینند امام چه می گوید …

… با تصویب قطعنامه صدام سقوط صدام را جشن بگیرید. وفیق السمارعی ، رئیس اطلاعات ارتش عراق ، در كتاب خود با عنوان “تخریب دروازه های شرقی” نوشت: “صدام در میدان پیروزی بغداد ، در لباس بزرگ تابستانی و لباس سنتی عرب ، در جشن های بزرگ در نزدیكی كاخ ریاست جمهوری ایستاد.” این شروع شده بود و در میان هزاران نفری که برای این پرونده جمع شده بودند ، وی درگیر هر کلاهبرداری بود. گویی اتفاقی نیفتاده است. گویی یک میلیون قربانی باقی نمانده است ، گویی صد میلیارد دلار بدهی باقی نمانده است و گویی 307 میلیارد دلار ذخایر ارزی که قبل از جنگ داشتیم از بین نرفته است ….

پس از چندین جلسه ، آنها امام را متقاعد کردند که قطعنامه 598 را بپذیرد. البته در جلسه نهایی تصمیم بر این شد که آقای هاشمی قطعنامه را به عنوان فرمانده جنگ بپذیرد و وی مسئولیت تصویب قطعنامه بین مردم و مبارزان. یک ساعت بعد از جلسه ، امام فرمود: “با او تماس بگیر و به او بگو من خودم این کار را می کنم.”

در تاریخ 19 ژوئیه ، مقامات دولتی ، امامان جمعه ، اعضای مجلس خبرگان و اعضای شورای شورا در کاخ ریاست جمهوری گرد هم آمدند تا نامه امام در پذیرش قطعنامه را بشنوند. بولتن امام در میان مبارزان دست به دست می چرخید و شایعات به گوش همه می رسید. جو آشفته بود. امام در پایان نامه خود به کارمندان هشدار داد که جلسه ای تشکیل دهند و آتش بس را برای مردم توضیح دهند. مراقب باشید ، افراد داغ و تیز با شعارهای انقلابی می توانند شما را از آنچه برای اسلام مفید است منحرف کنند. من صریحاً می گویم که شما باید همه کارها را برای توجیه این کار انجام دهید. قدم انحرافی ممنوع است. شما می دانید که مقامات عالی رتبه رژیم با چشمی خون آلود و قلبی مملو از عشق به اسلام و میهن چنین تصمیمی گرفتند.

بیشتر بخوانید  پلاسکو با یاد آتش نشانان در آستانه افتتاح قرار گرفت

در تاریخ 20 ژوئیه ، سخنران ملی اعلامیه امام در مورد قطعنامه را خواند و با نفرت از مبارزان فریاد زد. به نظر همه کارشناسان سیاسی و نظامی سطح بالا در کشور ، که به تعهد و صداقت آنها اعتماد دارم ، من با پذیرش آتش بس موافقت کرده ام. من قاطعانه به تمام جهان اعلام می کنم که اگر آدمخواران بخواهند در برابر دین ما بایستند ، ما در برابر همه جهان آنها خواهیم ایستاد. یا همه ما آزاد شده ایم ، یا به آزادی بیشتری دست می یابیم ، یعنی شهادت ، و همینطور که ما انقلاب را به تنهایی و در غربت و بدون کمک و رضایت هیچ یک از کشورها و سازمان ها به پیروزی رساندیم ، جنگ در نیر از زمان انقلاب و بدون ما حتی با کمک یک کشور خارجی متجاوزان را شکست دادیم و با کمک خدا با توکل به خدا و انجام وظیفه خود فراز و نشیب های دیگر را به تنهایی طی خواهیم کرد. یا دستی به شادی پیروزی جهان اسلام در سراسر جهان می دهیم ، یا همه به زندگی ابدی و شهادت روی می آوریم و با افتخار از مرگ استقبال می کنیم ، اما در هر صورت پیروزی و موفقیت با خود و دعا را فراموش نمی کنیم.

منبع: تاریخ جنگ ایران و عراق ، جعفر شیرالینیا

دیدگاهتان را بنویسید