به گزارش سلام نو به نقل از روزنامه همشهری، دو نویسنده و کارگردان سینما و تلویزیون از مدت ها پیش بر سر مسائل خصوصی و حرفه ای با هم درگیر شدند و چاقوی این کارگردان تا مرز مرگ پیش رفت تا اینکه دستگیر شد. گفت و گو با آنها را در ادامه می خوانید.
چطور با کارگردان آشنا شدید؟
یکی از دو شرور پاسخ می دهد: یکی از آشنایان من با من آشنا شد. می گفت کارگردان معروفی است که می خواهد از کسی انتقام بگیرد. خب ما که سردرد داریم کورکورانه دعوا و درگیری را پذیرفته ایم می دانید چرا؟ چون پولش خوب بود نمی توانست این مبلغ را در شب عید خرج کند.
چقدر بود؟
70 میلیون تومان که 40 میلیون آن را قبل از اجرای طرح پرداخت کرده است.
توافقی برای گرفتن جان یک انسان؟
ما قصد نداشتیم جان کسی را بگیریم، فقط می خواستیم به حرف طرف مقابل گوش کنیم. خوشبختانه او زنده است.
اما 20 بخیه!
من و دوستم سابقه درگیری داریم. چندین بار در دعوا و درگیری دستگیر شده ایم. ما از قبل می دانیم که چگونه ضربه بزنیم. آنقدر زدیم که کسی کشته نشد. ما به جاهای حساسی که جانش در خطر است ضربه نمی زنیم. با این حال، زخم ها ممکن است عفونی شوند، شما درست می گویید، ممکن است جان خود را از دست داده باشد. خوشبختانه او زنده ماند.
از روز حادثه بگو. چگونه به دادستان حمله کردید؟
دادستان و فردی که ما را استخدام کرد هم نویسنده بودند و هم کارگردان. ما نپرسیدیم که چرا آنها مخالفت کردند، اما حدس میزنم در مورد مسائل تجاری و خصوصی به توافق نرسیدند. طرف دیگری که ما را استخدام کرده بود عکس دادستان را به ما نشان داد و گفت که یک نفر است و جایی زندگی می کند. من و دوستم چند روزی خانه اش را گشتیم و او را تماشا کردیم تا اینکه شب حادثه وقتی سوار ماشین بالا بود و می خواست وارد پارکینگ شود توقف کردیم. بعد چاقو زدیم و فرار کردیم.
اما این پایان برنامه شما نبود، درست است؟
آره. وقتی دیدیم مجروح پولدار است تصمیم گرفتیم از او هم پول بگیریم. به همین دلیل دوستم با او تماس گرفت و گفت اگر 500 میلیون تومان به حسابش واریز نکند جانش را می گیریم. او به او گفت که این بار زنده اش می کنیم و این بار اگر در را به روی پلیس باز کند و پول را به حساب ما واریز نکند حتما او را می کشیم. این تماس منجر به دستگیری ما شد.