دلنوشته ولادت امام موسی کاظم (ع)
در این مقاله از مجله اینترنتی دلگرم مجموعه ای از دلنوشته های ولادت امام موسی کاظم (ع) را خواهید دید. امیدواریم لذت ببرید.
دلنوشته ولادت امام موسی بن جعفر (ع)
در این روز خجستگی عید، روز میلاد صبر، سخن ها می شود گفت از شکیب موروث، از آشنایی گذشت و ایثار با اهالی قوم شعور… پس شگفت نیست که هفتمین وارث عشق نیز ادامه حیات عنایت و عبادت و رهنمونی حقیقت باشد. بشتابید به تلفظ نام مؤکدش که امروز کامِ تمام شادی ها را شیرینتر خواهد کرد.
بگوییم باران، بگوییم ابر، بر دیوارها و معبر ها بنویسیم گل. .. مهم نیست کدامین فصل باشد. امروز به هر حال بهارِ ناگهان است. شکوفه زار میلاد او…
بی دریغ لبخند شویم. نامی از تنهایی نبریم. سخن از اندوه نگوییم. او غمخوار است و طبیب دلتنگی مردمان و پذیرای درد دلهای پژمرده.. .
فقط لبها را در صدا کردن او غرق کنیم و تپیدن های دل را به نسیم میلادش بسپاریم.
دلنوشته برای ولادت امام موسی کاظم (ع)
سلام بر تو که وارث نیکان و آبروبخش نیاکانی.
سلام بر تو که نیازمندان را باب الحوائجی.
سلام بر نام معطر و زیبایت، که الهام بخشِ صبوری ، شکیبایی ، بردباری و حلم است.
سلام بر سجاده ای که از اشک هایت خیس می شد.
و بر زمینی که پیشانی و صورت بر آن می نهادی.
و بر آن دستها، که به درگاه خدا می گشودی.
سلام بر آن گوهرهای غلطانی که از آسمان چشمانت بر گونه ی نورانی ات می چکید.
سلام بر غـُل و زنجیری که از بوسه بر دست و پایت قداست یافت.
سلام بر مرقد نورافشانت، که آسمان تیره عراق را روشن و جانهای شیعیان مظلوم آن دیار را گلشن ساخته است.
سلام بر تو ، بر پدران و فرزندانت و بر شیفتگان و پیروانت.
سلام بر تو، که مایه افتخار اسلامی و شیعه به وجود تو می بالد.
ایران، همراه عشق تو، پیکر فرزندان بسیاری از نسل تو را در آغوش کشیده است.
خراسان، راضی است که ” رضا” ی تو را دارد.
شیراز ، حمد می کند که ” احمد” تو در آنجاست.
قم به خود می بالد که عاصمه ی تشیع و فقاهت، ” معصومه” تو را در بردارد.
و… شهرها و روستاهای بسیار، نوادگان تو را چونان گنجی در سینه های خود به امانت نگه می دارند که هر کدام منبع برکات فراوانند.
حتی ” حوزه علمیه” ، درخت پرثمری است که در بوستان حرم دخترت روییده و شکوفه ای است که بر شاخه” حرم اهل بیت” شکفته است.
سلام بر تو و بر اراده و صبوری ات.
سلام برتو، که حکومت ستم، از نستوهی تو به ستوه می آمد.
زندانبانان، اسیر صفا و عبودیت تو می شدند.
سلام بر تو و بر تن رنجورت که در ژرفای تاریک مطامیر، محبوس و معذب بود، و بر جنازه مطهرت که بر” جسر بغداد” نهاده شد.
سلام برتو … امام مظلوم و مسموم، زجر دیده ی زندان جفا، رداپوش محنت درراه خدا، جرعه نوش جام بلا و به عشق مولا مبتلا.
سلام بر تو و برحرم تو در کاظمین، که قبله ی اهل ولاست و کعبه ی عشق است و منزلگه شوق.
سلام بر تو، کاظم آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)!
دلنوشته برای ولادت امام موسی بن جعفر (ع)
جهانی به دنیا آمد. شادباش بگویید.
چشم شهر روشن باد از این اتفاق خوش یمن!
او به دنیا آمد هفتمین ستاره دنباله دار عشق در آسمان امامت.
زمین پایکوبی کند و در چرخش مستانه خویش گیج شود. از فردا تاریک خانه های بی خبری به پرتو روشنان «موسوی» روشن می شود. خشم های ستم در هم می پیچد و کاظم نمایان می شود.
درهای نیاز را ببندید. رحمتی بی نیاز به فریادرسی دل های مضطرب آمده است.
فرشتگان خنده معصومانه را به زمین آورده اند که دنیا به روی عشق بخندد.
چشم شهر روشن باد!
دلنوشته درباره ولادت امام موسی کاظم (ع)
امشب، زیباترین گل از گلستان مهربانى و عطوفت شکوفا مىشود. گل بىخار که رایحه دلانگیز مهربانى با خلق را به مشام جان مىرساند.
گلى که هیچگاه رخ در نقاب خشم نکشید و شمیم روح فزاى عفو و گذشت را در فضاى دلها پراکند.
دل را به دسته گلهاى انتظار آذین مىبندیم و چشم به راه مولود فضیلتها و سرمشق دفتر عارفان و سالکان، امام موسى کاظم علیهالسلام مىنشینیم و ندا سر مىدهیم:
اى سرمشق مقاومت و صبورى! اى اسطوره پرشکوه و هارونشکن! اى مهربان! خوش آمدى.
دلنوشته درباره ولادت امام موسی بن جعفر (ع)
میلاد امام روشناییها، آیینه تمامنمای بردباری و کرامت، بر شیعیان ولایتمدارش مبارک باد!
هلهله کنید و فرشتگان سپیدبال را به شادی بخوانید که امشب، زمین و آسمان، نورباران قدوم مولودی بزرگ است؛ آمدن هفتمین بهار زمین، بر دلهای علوی مبارک باد!
چشمها، ستارهریز لحظههایی مبارک است و آسمان، زمین را به پاس هفتمین حجت خداوند، شهابباران کرده است.
سلام بر هفتمین دلیل هستی؛ او که بردباری را برای جانهای بیقرارمان به هدیه آورد!
اى فروخورنده خشم، به تو تمسک مىجوییم تا آنسان که خداوند در روح انسان دمید، به مدد عنایت خویش، بر نفوس مشتاقانت صبر و تقوا را بِدَمى تا پیروىِ تو، شایسته ما باشد.
امام کاظم علیهالسلام مظهر تهذیب نفس، تقوا و علم الهى است که با میلادش، هفتمین صبح امامت را عطرآگین کرد.
دلنوشته کوتاه برای ولادت امام موسی کاظم (ع)
ابرهای رحمت باریدن گرفت، انوار حکمت تابش آغاز کرد، نوزادی آسمانی چشم به جهان گشود، دامان حمیده از تولد کودکی از آل یاسین سبز گشت، آسمان گل آذین و زمین بساط شادی گسترانید و ملائک به تماشای هفتمین ستاره تابناک امامت آمدهاند، ای شفیع روز جزا، ای کوه حلم و بردباری، ای بهترین خلق خدا و ای محبوب و همراز پدر، خوش آمدی!
دلنوشته های ولادت امام موسی کاظم (ع)
چه بسا تاریکی سیاهچالهای، روشنتر از چراغانی قصری رؤیایی باشد! چه بسا تنهایی خلوتی، پرازدحامتر از تردد چاپلوسانه مترسکهای دربار حکومتی باشد! چهبسا حاکمی بیهیچ دربان و منشی و داروغه و سربازی، بر دلها حکومت کند؛ کنجی بنشیند به اشراق و فرمانبراند بر نفسهای پاکیزه و دلهای صیقلخورده؛ با دستهای بسته، باز کند گرههای پولادین و دشوار را و با گامهای همآغوش با غل وزنجیر، طی کند مسافتهای صعب و ناهموار را برای هدایت دیگران به سوی روشنایی.
میشود کسی صاحب اختیار زمین باشد و دچار چاردیواری زندان! میشود کسی حاکم دنیا باشد،اما محکوم به صبر و کتمان و کظم. چه بسا رهبری برای راهبری، همنشین رنج و درد و حبس باشد و همدوش فراق و تهمت و اهانت. میشود ساعتها پیشانی بر خاک بندگی بساید و رویش را آفتاب و مهتاب نبیند. میشود سالها با شکم گرسنه، شاکر لحظههای صیام باشد و زبانش از حمد و سپاس خداوند باز نایستد.
خورشید وقتی خورشید باشد، برای نورافشانی احتیاجی به آزادی ندارد. خورشید وقتی خورشید باشد، کسی را یارای مقابله با انوار روشنیبخشش نیست. خورشید وقتی خورشید است، خورشید است و میتابد.
دلنوشته تولد امام موسی کاظم (ع)
اهل بیت آل رسول، شادمان، قنداقهاى معصوم و نورسیده را به آغوش جعفر بن محمد مىبرند و امام علیهالسلام ، سفره اطعام مىگستراند در شادى این میلاد فرخنده.
هفتمین بهار بىخزان خلقت از راه رسیده و آفتاب، مصرّانه لبخند مىزند بر فراز آسمان هستى. آسمان، صداى هلهله ملائک و شادکامى زمینیان را مىشنود.
میراث دار گنجینه علم امام ششم، مردى بود که صبر و شکیبایى در پاى او به زانو در مىآمد و هرگز روزگار، خشم او را به چشم ندید. سالهایى که چون شیر در زنجیر، زندانهاى بنىعباس، در خویش مىفشردندش، حتى در و دیوارهاى زندان، از تقواى او مؤمن شدند و زندانبانها، در پرتو آفتاب وجودش به نرمخویى و مهر گراییدند و خلیفه به ستوه آمده بود از زندانىِ دلربایى که زندانبان خویش را در بندِ محبت مىکشید.
دلنوشته تبریک تولد امام موسی بن جعفر (ع)
پیش از این امام به حمیده خاتون، سفارش فرموده که هنگام اثر وضع حمل، او را خبر کند و بانو چنین کرده است. آن روز امام به حمیده فرموده بود: «این فرزند با دیگران فرق دارد!» اکنون امام صادق علیهالسلام با هیجانى پدرانه خود را به بانویش مىرساند. لحظاتى بعد صداى گریه نوزاد، آرامش زندگى را طنین مىدهد و شوقى عارفانه را در دل پدر رقم مىزند.
نوزاد، هنگام تولد، سرش را به سوى آسمان بلند مىکند. دستهایش را بر زمین مىگذارد و شهادت مىدهد: «لاالهالااللّه». حمیده حیرت نمىکند؛ چرا که بارها از همسر خود شنیده است: «این نشانه رسول خدا صلىاللهعلیهوآله و امامان پس از اوست.» میلاد خجستهاش بر اهل آسمان و زمین، مبارک باد.
دلنوشته میلاد امام موسی کاظم (ع)
تو را باب الحوائج نامیدند؛ که هیچ خواهشى در آستانه کرامتت بىپاسخ نبود. در شگفتم از آن صبرِ بالا بلند که در تو سر بر اوج مىزد و ظلم و کفر و زمانه را انگشت به دهان کرده بود.
زنجیر بر دست و پاى آفتاب، چه قصه تلخى است! دیدن خورشید در زنجیر چه ناگوار است! تقواى به ارث رسیده از عصمت نبوى را نمىتوان با هیچ زلیخاى فتنهگرى، به وسوسه واداشت و استقامت فاطمى را با هیچ آزارى به زانو نمىتوان در آورد.
تنها ورد نمازهاى شبت، «أَسْئَلُکَ الرَّاحَةَ عِنْدَ الْمَوْتِ» بود؛ همچون مادر معصومهاى که در آغاز جوانى، «عَجِّلْ وَفاتى» مىگفت.
دلنوشته به مناسبت ولادت امام موسی کاظم (ع)
زمین در چرخش خویش، هفتمین بشارت را از آسمان برگرفت و رداى سبز امامت را به دوش غنچهاى دیگر از باغ امامت انداخت و همان هنگام، علوم گذشتگان و آیندگان، بر سینه نورانىاش روانه شد؛ چونان که تصویر تمامى عالم در اقیانوس شفاف و زلالش نمایان شد.
یا موساى کاظم! میلاد تو، سرآغاز وزش موهبت الهى است. آن هنگام که خشم را فرو مىخورى، وسوسه شیطان در برابر عظمت آدمى چه حقیر است! شکیبایى تو، دل را مجذوب دردى مىکند که ابزار فرهیختگى روح است و تو چه زیبا این مفهوم را معنا مىکردى!
کرامتت از بندگى محضى است که در سایهسار صبر خویش، تقدیم دوست کردى. مبارک است ظهور روشنىات در عبور زمان؛ در ضریح خیال مؤمنین. خورشید هفتم! تولد تو، شکفتن باغ سبز تقرّب در کویر خشکیده زمین است.
دلنوشته زیبا برای ولادت امام موسی کاظم (ع)
لب به شکایت نگشودى و تنها پس از شهادت بىفریادت، دیده بودند که پیکر فرزند رسول نیلگون به خاک سپرده شد… اما آن لبهاى زهر چشیده که همیشه قاریان توحید بودند، هرگز در حضور نخوت ستمکاران عباسى سر خم نکرد.
تو را باید در مردان دلشدهاى جستوجو کرد که در پى شنیدن کلامى از تو، سر به بیابان گذاشتند و «حافىِ» تا ابدِ زمانه شدند. از تو تنها به واژهاى دلخوشم اگر مرا بىخویش کند و در من، پا برهنهاى مجنون به جا بگذارد.
دلنوشته زیبا برای ولادت امام موسی بن جعفر (ع)
خشم از راهى رفت و موساى کاظم از راه دیگر؛ آنگاه، درها گشوده شد و بهارى به دنیا آمد که میان دو واژه «رضا» و «صادق»، جمع معانى شد؛ زاده صادق و پدر رضا، آنکه با شکفتن خویش، آدمى را بر پلّکان هفتم از نردبان تکامل، به معبود نزدیکتر مىکرد.
سلام بر تو اى دریچه روشن عبودیّت که باب الجنة زمینیانى. آن هنگام که زاده شدى تا مفهوم صبر بر مصائب را در صحنه روزگار، به تصویر بکشى، ترانههاى گم شده عشق پیدا شدند تا سرود مبارک باد حضورت را با افلاکیان زمزمه کنند.
دلنوشته ای برای ولادت امام موسی کاظم (ع)
باران، ترجمان مهربانى بىدریغ توست. تویى که پدر امامت ایرانیانى و خراسان، زنده از نام فرزند تو است.
اگر تو نیامده بودى، خورشید امروز به شوق دیدن امامت پسرت در خراسان بالا نمىآمد.
اگر تو نیامده بودى، غربت، معناى دیگرى داشت.
تو که آمدى، بغضهاى هزار ساله عراق ترک برداشت و کاظمین، به شوق همنشینى با تو، قطعهاى از بهشت شد.
تو آمدى، تا روزگار قحطى عشق و ایمان پایان بگیرد.
دلنوشته شب ولادت امام موسی کاظم (ع)
در چشمهایت، امواج مهربانی در رفت و آمد بود. عبادت، شادی جانت و آرامش، مونس همیشگی لحظههایت بود. هیچ زمستان خشمی، دروازه قلبت را شکستن نمیتوانست. بزرگواریات، کوچههای مدینه را به تواضع میخواند. کلامت، آگاهی دلهای بیخبر بود. سکوت پرمعنایت، اصالت آفتاب را فریاد میکرد و نفسهای متبرکت، پیراهن شوق کوهستان را میدرید.
آمدی و قمریان زمین، شکوهت را به غلغله آمدند. آمدی و شاعران جهان، گامهای شاعرانهات را به شعر نشستند. آمدی و آسمان مدینه، بر شانههای فاخرانه ستاره پاشید.
دلنوشته شب تولد امام موسی بن جعفر (ع)
اگر تو نبودی، سرانجام تمام فریادهای آزاده، زنجیر بود و نور در پستوهای بیروزنه، زندانی. اگر تو نبودی، پنجههای ظلم، صورت بیگناه راستی را به خون مینشاند.
اگرچه سالها محبوس حصار شقاوت بودهای، اما سلوک انسانیات، دیوارها را فرومیریخت و هر کلمه از سخنانت، پنجرهای بود گشوده بر دلهای مشتاق و تشنه آگاهی.
نفسهای علوی تبارت از پشت آن همه حصار، قلبهای آزاده را رهبری میکرد.
نسیم، زندانی زنجیرها نمیشود و آفتاب را شبهای مداوم از تابیدن بازنمیتواند داشت.
دلنوشته ولادت امام موسی کاظم (ع) برای مجری گری
سفارشمان کردی که دلیل عقل، تفکر است و دلیل تفکر، خاموشی. سکوت چهرهات، ما را به جادههای سبز اندیشهات رهنمون میکند؛ اندیشهای که سالهای زخمی زندگیات را به تاریخی لبریز از شکوه بدل میکند. سخنان خردمندانهات، پنجرههای شفاف تفکر را به رویمان میگشاید و به سمت آبیهای فرازمند دانایی، جاریمان میکند تا از چنگ گردبادهای بیهودهگویی رها شویم. خاموشی را از تو میآموزیم و ارتفاعات سبز تعقل را قدم میزنیم.
دلنوشته ولادت امام موسی بن جعفر (ع) برای مجری گری
بینوایان مدینه، همیشه در انتظار مردی بودند که زیارت خانه خدا را دوست میداشت و صحرای سوزان عربستان، بر گامهای بردبار و خستگیناپذیر او بوسه میزد.
و «نماز»، تنها همدم تو، در سیاه چالهایی بود که فقط بوی غربت میداد.
و «سجده»، بهترین فرصت برای پرواز روح، آنگاه که یارانت، تو را همچون «جامهای» تهی میپنداشتند.
و زندانبانان حکومت از تو، جز «عبادت» و کرامت ندیدند؛ یا «صابر»!
واپسین ارمغان تو، «بینیازی» از «هارون» بود که میپنداشت کنیزی خوشسیما میتواند از «نماز»ت باز دارد!
و خشم هارون، آنگاه که پاسخ تو را شنید و تعجب او از کنیزی که سرانجام، عاشقانه زبان به تسبیح و تقدیس خداوند گشود!
دلنوشته دلنشین برای ولادت امام موسی کاظم (ع)
ای کاظم آل محمّد! ای مهار حکمت و حلم، بر دهان کفآلود خشونت و خشم!
غضب، از حلم تو خشمگین میشد، صبر از تو بیطاقت میگشت، و زندانبانان، اسیر صفا و عبّودیت تو میشدند و محبس به محبس، شب زندهداری تو را جابجا میکردند و زندان به زندان، ایمان ذکر و تهجّد تو را به بند میکشیدند.
سلام بر تو، که وارث نیکان و آبروبخش نیاکانی!
سلام بر تو، که نیازمندان را بابالحوایجی!
سلام بر سجادهای که از اشکهایت خیس میشد، و بر زمینی که پیشانی و صورت بر آن مینهادی، و بر آن دستها، که به درگاه خدا میگشودی!
سلام بر کُند و زنجیری که از بوسه بر دست و پایت، قداست یافت!
سلام بر مرقد نورافشانت، که آسمان تیره عراق را روشن ساخته است!
دلنوشته دلنشین برای ولادت امام موسی بن جعفر (ع)
آسمان، دگرگون شده است. فرشتهها مُدام، بین زمین و آسمان در آمد و شدند؛ جبرییل نیز.
قرار است جشن باشکوهی برگزار شود؛ جشن میلاد نوزادی باشکوه.
در همهمه فرشتگان، نام «مدینه» میشنوم! باز هم مدینه، این خاک خورشیدخیز، که نامش در تمام صفحات تاریخ به چشم میخورد. هوای مدینه، جان میدهد. هوای مدینه، دل را جوان میکند. هوای مدینه بوی یاس میدهد بوی خوش قدمهای محمد صلیاللهعلیه و آله وسلم را.
هوای مدینه، طراوتش را مدیون رایحه مناجات علی علیهالسلام است! و امشب، دوباره مدینه از عطر خوش گلی محمدی سرشار است!
خانه پیشوای ششم، کعبه آمال است. انبوه فرشتگان، خانه امام صادق علیهالسلام ، این قبله دلها را همچون نگین انگشتری، در میان گرفتند.
ستارهها، از آن بالا، سر خم کرده و خانه را که حالا دیگر مهبط ملایک است، سرک میکشند.
آسمان، متبسم است؛ آخر، انتظار گلی را میکشد که قرار است خشم و غضب، شرمنده صبر بینهایتش باشد.
آهنگ شکوفایی گل صنوبر فاطمه، در عرش میپیچد و جبرییل، دومین مژدگانی را از دست مهربان پیامبر رحمت صلیاللهعلیهوآلهوسلم دریافت میکند.
هفت آسمان میهمان خاک میشود؛ میهمان مدینه. و خانه امامصادق علیهالسلام ، فرودگاه جماعت عظیم حوریان است، که به پای بوسی گل نو رسیده آمدهاند.
امشب، تمام درها گشوده خواهد شد، تمام قفسها خواهد شکست؛ تمام پرندهها رها میشوند و تمام گلها شکوفا! تمام رودها جاری و تمام لبها، در حضور خنده گم میشوند و تمام …
سلام، ای فرزند بهشت! سلام، معصوم مظلوم! سلام، آبروی مدینه! سلام، نور کل نور!
سلام، کلید درهای بسته! سلام، اعتبار زندانهای بیگناه اسلام،آتشفشان صبر! سلام، آرامش خشمهای توفانی! سلام، باب الحوائج! سلام، آقا!
رسیدن به خیر!
یا باب الحوائج!
همچنین بخوانید:
35 متن بسیار زیبا برای تبریک ولادت امام موسی کاظم (ع)
22 متن رسمی و اداری تبریک ولادت امام موسی کاظم (ع)
33 عکس ولادت امام موسی کاظم (ع) برای پروفایل و اینستاگرام
15 شعر ناب و خاص ویژه ولادت امام موسی کاظم (ع)