درباره روز مادر انشا بنویسید
موضوع : انشا ساده ادبی درباره روز مادر
به مادر گفتم: “شرمنده ام که نه ماه بار سنگین مرا تحمل کردی.” او با مهربانی پاسخ داد: “نه ماه انتظار زیبایی بود که با دردی لذت بخش تو رابه من هدیه داد.” دوباره گفتم: ” می دانم از همان موقع از خواب صبحگاهی محرومت کردم.” با لبخندی گفت: ” موزیک گریه ات اجابت دعای چندین سحرگاهم بوده است.”
چقدر از بودن من خوشحال هستی مادر! آیا کسی دراین دنیای بزرگ پیدا می شود که مرا به اندازه تو دوست داشته باشد؟به محض ورودم به این دنیای رنگارنگ، فرشته ای من رابا دستان گرم و مهربانش در آغوش گرفت، ان فرشته تو بودی مادر زیبای من! و من چقدر خوش شانس بوده ام که مادری مانند تو دارم. وقتی در خانه حضور داری انگار خانه بوی بهشت می دهد و من میترسم نکند روزی مرا از این بهشت محروم کنند.
چه شبها که تا صبح بالای سرم بیدار بودی و از من مراقبت کردی … مادر می خواهم بگویم اگر دور سفره خانه مان نشسته ایم و یک خانواده ایم تنها و تنها از برکت حضور توست!خانه مان هرشب روشن است، شاید کسی نداند اما من می دانم ستاره ای از آسمان هر شب مهمان سفره خانه ماست که نامش مادر است.زنده باشی مادر!
انشا توصیف شخصیت مادر
موضوع انشا : انشا ساده در مورد مادر
مادر من خیلی مهربان است و من سعی می کنم قدر وی را بدانم. او صبح ها مثل خورشید خانم خانه ما را روشن می کند. من فکر می کنم مادرم توی صورتش یک گل زیبا دارد، وقتی برای رفتن به مدرسه من را بیدار می کند گل صورت او به من لبخند می زند.هر وقت سرم را روی سینه اش می چسبانم بوی خوب ان گل زیبا را می فهمم و شاد میشوم و صورتش را می بوسم.
مادرم با من بازی می کند، برایم غذا های خوشمزه می پزد، خانه ما هرروز پر از شادی و خنده است چون مادرم خیلی خوب و مهربان است.من مادرم را خیلی دوست دارم و جای او در قلب من است. سعی می کنم خوب به حرف هایش گوش کنم و به او احترام بگذارم ودر کارها به او کمک کنم. چون خدا در قرآن فرموده است: “به پدر و مادر خود نیکی کنید.”
انشای عادی درباره روز مادر
موضوع انشا : مادر مهربان خود را توصیف کنید
همیشه این جمله را شنیدهایم که بهشت زیر پای مادران است. این جمله نشان دهنده بزرگی و عظمت، و همچنین جایگاه ویژه او نزد خداوند است. مادر مسئول پرورش و تعلیم و تربیت فرزندان بوده و اگر ما انسانهای خوبی باشیم در واقع نتیجه تربیت صحیح مادر است.
خداوند متعال و ائمه اطهار در احادیث بارها، ما رابه نیکی به پدر و مادر سفارش کردهاند و این موضوع مسئولیت سنگینی بر عهده ما می گذارد تا همیشه تلاش کنیم با کارهای خوب، ذرهای از محبت انها را جبران کنیم.اما متاسفانه اگر ما تمام عمرمان را صرف خدمت و محبت به مادرمان کنیم بازهم نمیتوانیم حتی گوشه کوچکی از زحمات مادر را جبران کنیم.
مادر نخستین تجربه عشق، نخستین آغوش و نخستین نوازش است. کسیکه بی منت و بی دریغ نهایت مهرش را تقدیم فرزند میکند حتی اگر انها بی محبت باشند، و هر دفعه که فرزندان اشتباهی مرتکب میشوند انها را میبخشد و دوباره در آغوش میگیرد. لحظههایش رابا دعا برای فرزندانش میگذراند و مدام برایشان نگران است.
شادی او زمانی تکمیل میشود که فرزندانش شاد و خوشحال باشند. حضورش در خانه گرما بخش است و نبودنش فضای خانه رابه مکان بی روح و سوت و کوری تبدیل میکند که نمی توان ان را تحمل کرد و آغوش پر مهرش تمام دلهرهها و نگرانیهای روز را از بین میبرد.
زمانهایی است که از او دور می شویم و معنی دلتنگی را میفهمیم و با تمام وجود آرزو میکنیم کاش کنارمان بود. شاید بعضی از ما تا زمانی که مادرمان کنار ما است قدرش را ندانیم اما همین که وی را از دست دادیم تازه متوجه می شویم که بخش بزرگی از زندگی مان از دست رفته و دیگر قابل برگشت نیست، و تمام اتفاقات ساده زندگی که هنگام بودنش اتفاق میافتد برایمان شکل رویا و آرزو را پیدا میکند.
مادر و عشق او با هیچ چیز و هیچکس دیگر قابل مقایسه نیست، آرامشی که یک لبخند ساده او به ما می دهد را در هیچ جای دیگری نمی توان پیدا کرد. زمانی که در زندگی دچار مشکلات می شویم و یا در کارهایمان شکست می خوریم اوست که ما را حمایت میکند و به ما انگیزه دوباره میدهد تا تلاش کنیم و موفقیتهایی در زندگی به دست بیاوریم.
مادر مقدسترین موجود روی زمین به شمار رفته و مادر زیباترین و گرانبهاترین هدیه الهی است که برای هرکس به ارمغان آورده است. و هر لحظه اطاعت وعبادت این موجود پاک و مقدس هر انسان روشنفکر لازم است و هرکس اگر خواهان کسب رضای خداوند متعال باشد با ید به بهترین صورت اطاعت و احترام مادر را داشته باشد.ودر آخر، واژهها بسیار کوچکتر از ان هستند که وی را ان طور که شایسته است، توصیف کنند. امید است همه ی ما فرزندان خوبی برای مادرانمان باشیم.
موضوع انشا : یک انشاء احساسی در مورد مادر
مادر عجیبترین آفریده خلقت است. باوجود مادر تمام زشتیها و نگرانیها از وجودم رخت برمیبندد و باران زیبایی و عشق به وجودم نازل می شود. مادر بیابان وجودم را از عطر خوش سیراب کرد و مرا به زندگی امیدوار ساخت و تنهاییهایم را یاور گشت. اکنون از دور، دست او، گل سرسبد هستی را میبوسم و خودرا خاک زیر پایش میکنم.
ان هنگام که درخشندگی چشمانش را در آسمان زندگیام می بینم؛ ان هنگام که جوشش چشمه چشمش را در سراشیبی صورت زیبایش برانداز میکنم؛ زمانی که به یاد میآورم چگونه در جستجوی آغوش پرمهرش حجم خالی فضا را لمس می کردم و با بیتابی نامش را بر زبان میآوردم؛ دلم چون کودکی بازیگوش و بهانهگیر در کنج قفس سینه سر بر دیوار میکوبد. و اشک در چشمانم حلقه می زند.
عزیز بودن مادر را خدا دانست. او که بهشت را زیر پای مادر نهاد؛ و وی را بزرگ و گرامی داشت. تمام وجودم از مهر مادر لبریز، تصویر زیبایش در پس پرده دیدهام نابترین تصویر است؛ از خدا می خواهم حتی برای لحظهای ذرهای غم در دلش نیندازد هرچند می دانم دردهایم را در قلب خودش جای می دهد تا از زخمشان اذیت نبینم. نام مقدس مادر را بر قلبم نوشتم تا همیشه آرام جانم باشد.
گاه دستهایم روی موج احساس میلرزد و باران اشک در چشمانم به غم مینشیند. چرا که مادر جوانی خود رابه پای من ریخت تا جوانم کند،تا روزی کنارش بنشینم و سرم را بر زانویش بگذارم و نوازش دستهایش را روی صورتم احساس کنم؛ تا روزی تکیهگاه و انیس تنهاییاش شوم.مادر کسیست که خورشید در مقابل مهربانیاش شرمنده میشود و ماه چهره در نقاب میکشد، هنگامیکه رنج بیخوابی راکه با گریههای شبانه فرزندش تفسیر میشود، تصویر میکنم و زمانی که به یاد میآورم که نوزاد نمیتواند لحظهای حتی به اندازه یک چشم بر هم زدن بی او بماند، اشک روی چشمانم پرده میاندازد.
مادر این امید زندگانی، هنگامیکه با وجودش گل آرزوهای فرزندان شکوفه داد و دیوارهای سنگی سکوت شکست، به آن ها زبانی آسمانی یاد داد، او آیینه آفتاب است و مثل آب فرزندان را سیراب و سبز کرد.مادر ان است که وجود مقدسش سراسر عشق و ایمان و دل دریاییاش به وسعت آسمان است، من با واژگانم که لبریز عشق است همه ی جا می نویسم که «مادر دوستت دارم» و وی را در ایمنترین و زیباترین عضو بدنم جای دادهام و قلبم هر لحظه و با هر تپش نام زیبای مادر را زمزمه میکند.
در نتیجه همه ی ما دانشآموزان عشق را بخاطر مادر آموختیم. دوست داشتن را برای او نوشتیم و اوست که همیشه در زندگیمان ترانه امید سرداد. مادر را آن چنان دوست میداریم که گویا خدای روی زمینمان است.
موضوع انشا : انشایی ساده در مورد مادر
می دانم که در دنیا هیچکس من رابه اندازه مادرم دوست ندارد. او قلب مهربان و لب هایی همیشه خندان دارد. من فکر می کنم که مادرم همان فرشته نگهبان من است که از بالای آسمان به زمین آمده تا مراقب من باشد.شبها از او می خواهم کنار تختم بنشیند و دست هایم را بگیرد و برایم قصه بخواند. یک شب از مادرم پرسیدم: “چه کار کنم خواب بد نبینم؟” او گفت: “عزیزم چند تا صلوات بفرست تا آسان بخوابی.”
مادرم میگوید شبها همه ی ما خوابیم اما خدای مهربان بیدار است و مراقب ما است پس نباید نگران باشیم. مادرم همیشه حواسش به من است تا سلامت باشم، درس هایم را خوب یاد بگیرم و برایم دعا می کند.ما بعضی وقت ها باهم بازی می کنیم و من در کارهای خانه به او کمک می کنم. من می دانم که مادر مهربانم آمده تا یک دنیا شادی به من بدهد، امروز گلبرگ های گل رز را روی سرش ریختم تا به او بگویم دوستش دارم و او هم به من شکلاتی خوشمزه و شیرین داد.
ممنونم مادر!
موضوع انشا : نام مادر را توصیف کنید
مادر چه اسم زیبایی است
وقتی می شنوم یک آرامش خاصی بر من غلبه میکند…
یاد گرمی خانه مان میافتم
خانه ای ک بهرحال اگر او نباشد یک سردی خاصی ب خود میگیرد و گویی خانه نیز حس گرمایی خود را از دست میدهد…..
مادر ،خداوند تو را چه زیبا آفریده و چه مهربان آفریده و تمامی خصوصیاتی ک خودش دارد را در قلبت فرو نشانده….
مادر خداوند تو را چه با بوی و عطر خاصی افریده ک در هیچ کدامین از مغازه های بازارهای جهان نمیتوانم آن را پیدا کنم
کاش آن عطرت را در یک شیشه ای میشد ک بریزم و همراه با خاطرت ب تنم میزدم و بیشترتر در همه جای جهان حست میکردم
مادر تو چه مهربانی ک در نقطه ب نقطه ی زندگی من همچو دریایی زلال اما مثل کوهی استوار ایستاده ای …
از زمانی ک چشم ب این جهان گشودم از آن شیر شیرینت ک خداوند در سینه ی تو با پر از مهر و محبت،عطوفت ب من دادی و سیرم کردم بعد کمکم کردی چهار پا در زمین راه بروم و کم کم تشویق ب راه رفتنم کردی و بعدها ب فکر درس و مشقم بودی و تا الآنی ک کنارم هستی و هیچ وقت با دست های مهربانت دست های سرد مرا ول نمیکنی و همیشه فکرت ب من هست ….
ای مادر مهربانتر از قلبم دوستت دارم و اگر جایی مکانی زمانی از من خطایی دیدی مرا مثل همیشه عفو کن
میدانم ک تمامی خطاهایم را دست فراموشی سپرده ای اما با این حال باز از تو ببخش میخواهم.
دوستت دارم ای مهربان مادرم
موضوع انشا : بهترین همدم مادر
مقدمه:گرچه پدر تاج سر است سلطان غم ها مادر است
تنه:مادر یعنی دلسوز و بیقرار،مادر یعنی امید درسختی ها،مادر یعنی رایحه ی خوش گلها،مادر یعنی تمام وجود.ای که همه جا هستی وبوی تو آرامش بخش دلهاست.ای که پادشاهان قدرتمند گدای دستان تواند.ای کسی که بهشت بی صبرانه منتظر توست. بگو چگونه ستایش جان سوزی هایت رابکنم،بگو چگونه شب هایی راکه درخواب ناز بودم و تو بیدار ماندی را جبران کنم،بگو چگونه دوایی باشم بر دردهای زندگی ات.ای مادرم،بدان تا تو به بهشت نروی به بهشت نمیروم،بدان پس از گذشت سالها،سال مهرت در دلم جای می ماند.
دوستت دارم،اشک های گوشه چشمت را هنگام موفقیتم دوست دارم،نگاه مادرانه ات را هنگام جدایی ها دوست دارم وتاابد محتاج دستانت هستم،محتاج دستانی که سرم را نوازش میکرد،محتاج دستانی که پارچه خنک بر پیشانیم نهاد.حتی محتاج آن دستانی هستم که سیلی بر صورتم نهاد و راه بد وراست را به من نشان داد.
ای مادرم،ای کسی که هر چه گویم تلافی جان سوزی هایت نمی شود.ای کسی که آوردن نامت پرافتخارتر از قهرمان شدن درجهان است.
بخاطر تمام خوبی هایی که در حقم کردی و من نادیده گرفتم ببخش.بمیرم،نبینم پیری مادر.نفهمیدم کی مادرم،کمر کرده خم، به پای نفهمی من،ندانم که از کی خدا، دوچشمان آغوش او،شده منتظر واسه بودنم.بخاطر ندارم به روزی که مادر،به گرییدنم گریه میکرد،زمانه چه کاری برایم بکرد!که آخر به گرییدنش،خنده آرم.یادم آید که ز مادر طلبیدم که مرا،بغلم کرده ونازم بکند.اینک او چون طلبی کرده که من،بغلش کرده وراهی ببرم.یادم آید نفسش،حافظه جانم بود.دیگر اکنون نفسش رفته وگاهی…نفسی می آید،یادم آید که چو دستش حرم…
نتیجه:میم مثل مادر،مادر مثل ماه،ماه مثل روشنایی و روشنایی چون چشمانت و چشمانت چون آرزو.هر انسانی بوی خاصی دارد اما گاهی بعضی ها عجیب بوی خدا می دهند مثل مادر
موضوع انشا : خوبیهای مادرتان را توصیف کنید
کلمه مادردر زندگی بهترین نغمه وصدایی است که در کل جهان همه دیوانه وار عاشق او هستند وقتی انسان زندگی را بدون اودر نظر میگیرد مانند این است که هیچ پشتیبانی ندارد مادر همچون گوهری در صدف است زندگی بدون مادر با اینکه جریان دارد ولی انسان سردرگم است واژه ی مادر یعنی دوست خوب واقعا بهترین دوست انسان مادر انسان است دوستی است جانسوز و مهربان اگر غمی داشته باشیم با دلداری ها وصدای او وآغوش پرمحبتش به آرامش میرسیم .
وقتی در آغوش او نفس میکشیم بوی زیبایی به مشاممان میخورد مادر یعنی زندگی مادر کلا مرجع تمام آرامش هاست مثلا وقتی نماز میخواند با صدایش آرامش میگیریم وقتی لالایی میگوید یا اص یک جا بنشیند همین که هست ودر هوایی که ما نفس میکشیم نفس میکشد باید خداوند را روزی هزار بار به خاطر وجودش درزندگی وگرما بخشیدن به زندگیمان شکر کنیم خدارا شکر میکنیم به خاطر این نعمت بزرگی که در زندگی ما گذاشته همه ی نعمت های خداوند خوب است ولی مادر یک چیز دیگر است عشق ومحبتی که مادر مخلصانه به فرزندانش میکند هیچ کس نمیتواند ان را به ما تزریق کند وقتی راهمان را گم میکنیم ودر سردرگمی به سر ببریم با آرامش به حرف دلمان گوش داده ومانند یک راهنما مارا راهنمایی میکند دل مادر همچون آب صاف وزلال است وهیچ تیرگی در دلش پیدا نمیشود .
هرچقدر انسان بزرگتر میشود قدر مادرش را بیشتر میداند وبیشتر به وجود مادر نیازمند میشود تا هست قدرش را نمیدانیم که چه ثروتی است در زندگی ولی وقتی انسان مادرش را ازدست بدهد ناامید میشود کاملا از زندگی می افتد وقتی چیزی را میخواهیم یا میخواهیم کاری کنیم ولی مادرمان صلاح نداند نباید کفر کنیم که ای کاش مادر نداشتم وراحت هرکجا دوست داشتم میرفتم شاید آن کار مسای باشد با آبروی ما اگر آبروی انسان برود اگر بمیرد بهتراز آن است که با نیش و کنایه مردم زندگی کند شاید مادر به خاطر بزرگی اش ودل نشکستن فرزندش به روی فرزندش نیاورد ولی آخر که چه پس تا هست قدرش را بدانیم وحتی شده جانمان و را فدایش کنیم چون گنج است واگر از دست بدهیم به راحتی به دست نمی آید الجنته تحت الاقدام امهات .
بهشت زیر پای مادران است.
موضوع انشا : کلمه ی مادر را توصیف کنید
مادر کلمه است که هر انسان آگاه به آن آشنایی کامل دارد. هر انسان از آوان طفولیت الی آخرین ساعت حیات خویش در فکر واندیشه این گوهر زیبا وگرانبها می باشد زمانیکه انسان پا به عرصه حیات و زندگی میگذارد همین مادر است که طفل خویش را با یک عالم مشکلات زنده گی تربیه وپرورش داده تا باشد مصدر خدمت برای خود وجامعه خویش گردد. شب زنده داری های مادر در آوان طفولیت بخاطر صحت وسلامتی طفلش وباخبری از آن هزاران تکالیف جدی دیگر که هر لحظه حیات طفل را به مخاطره می اندازد یکی از اعمالی به حساب میرود که هر انسان داردای ضمیر روشن ولو هر قدر مصدر خدمت برای مادر خویش گردد بازهم ناچیز خواهد بود. و آرزوی همیشه گی مادر باخبری از طفلش است . مادر مقدس ترین موجود روی زمین به شمار رفته و مادر زیبا ترین وگرانبها ترین هدیه الهی است که برای هرکس به ارمغان آورده است.
وهر لحظه اطاعت وعبادت این موجود پاک ومقدس هر انسان روشنفکر لازم می باشد و هرکس اگر خواهان کسب رضای خداوند متعال(ج) باشد با ید به بهترین صورت اطاعت واحترام مادر را داشته باشد. تلخ ترین لحظه عمر، لحظه مرگ مادر است و آغوش مادر گرم ترین جای برای زیستن است. مادر نه بلکه پسر خودرا نه ماه در شکم خود حمل میکند بلکه بیخوابی های مادر که برطفلش میکشد اصلاً جبران نمیشود. پیامبر اکرم (ص) می فرماید که اگر من مادر خودرا به آغوش خود گرفته هفتاد دور خانه خدارا طواف کنم باز هم ناچیز خواهد یک شب بیخوابی مادر جبران نمیشود،
یعنی زحمات که مادر بر اولاد خویش میکشد جبران ناپذیر است. ومادر تمام زنده گی اش را فدای اولاد خویش میکند تا یک اولاد های خوب وبا تربیه تحویل به جامعه بدهد، زیرا که چه خوش گفته اند که: بهشت زیر پای مادران است. پس بر ما لازم است تا همیشه به این گوهر زیبا ومقدس احترام داشته و عملی را انجام ندهیم که باعث رنجش ایشان گردد.
پس ما چرا به پدر ومادر خود احترام نکنیم؟ ما چرا تابع امر مادر یا از سخن های مادر بی اطاعتی کنیم؟ پس جوانان وخواننده گان محترم امیدوام همیشه مصدر خدمت برای مادر وجامعه خود باشید وامیدوارم که نظر تان را در این مورد بیا نمایید پس جوانان عزیز تا بع امر مادر تان باشید تا بهشت نصیب تان شود. ویک چیز دیگر را که یاد آور شوم جوانان وعزیزان که به پدر ومادر خود احترام نمی کند ویا تابع امر مادر خود نمی باشد و یا از امر مادر بی اطاعتی میکند دلیلش چیست؟ امید وارم که دلیلش را بگوید که چرا بی اطاعتی میکند. مادر ای کسی که راحتی و آسایش خود را برای بزرگ کردن من فدا نمودی ای وجود مقدسی که شبها بی خوابی …
موضوع انشا : بوسیدن دست مادر
سرم را نه ظلم می تواند خم کند، نه ترس و نه مرگ” سرم فقط برای بوسیدن دست های تو خم می شود مادر عزیزم.
مادرم ای کسی که از راحتی و آسایش خود بریده ای و آن را در جهت بزرگ کردن من داده ای! ای کسی که وجود مقدست برایم همه چیز است، دوستت دارم.
مادر گوهری گرانبها، زیبا و مقدس است.
بچه که بودم دلم به گرفتن گوشه ی چادر مادرم خوش بود اکنون بزرگ شده ام و مادرم را می خواهم نه برای گرفتن گوشه ی چادر مادرم، می خواهم باران ابرهای تیره ی خودم را پاک کنم نه برای این که دلم خوش شود که می دانم نمی شود شاید دلم کمی با بوی خوش چادر مادرم آرام بگیرد.
حال نوجوانم و درس می خوانم اما وقتی پیر شوم، مطمئنم تمام زندگی ام درد خواهد کرد و به جوش و خروش خواهد افتاد زیرا دلم نوازش و نسیم دست های نورانی و معطر مادرم را می خواهد.
مادر موجود عجیبی ست… می دانید چرا؟ روزی پیش مادرم رفتم و گفتم: مامان یه چیزی بگم منو دعوا نمیکنی؟ او گفت: چی پسرم؟؟ گفتم: دوچرخه ام را شکسته ام. او با چهره ای خندان اما دست های خروشان به پاهایم ضربه زد.
اما به خدا قسم حدودا بعد از 5 دقیقه کنارم آمد و مرا بغل کرد و من در دریای محبت مادرم غرق شدم.
او به من گفت: پسرم می دانی چرا تورا زدم؟ گفتم حتما به خاطر شکستن دوچرخه. او گفت: نه پسرم!! چون تورا خیلی دوست دارم و قلبم برای افتادن یک تار مویت تند تند می تپد و دلم از آسیب رسیدن به تو خود را به قفسه ی بدنم می زند.
من منظور مادرم را الان می فهمم.
من وقتی که شب ها می خوابم مادرم دستی بر گهواره دارد و دستی در دست خدا وقتی گهواره را تکان می دهد عرش خدا به لرزه در می آید و فرشتگان سکوت می کنند تا زیباترین نغمه ی نوازش را بشنوند.
مادرم من چشم به راه لبخند پر غرور و درخشان تو هستم،
لبخندی که هر گرهی را باز می کند. برای تمام لحظاتی که به خاطر من رنج کشیده ای متاسفم! اما بعد از طوفان های کودکی، این آرامش است که پا برجا خواهد ماند.
نبودن تو، فقط نبودن تو نیست؛ نبودن خیلی چیزهاست: کلاه روی سرمان نمی ماند،
پول در جیبمان دوام نمی آورد، نمک از نان و خنکی از آب می رود، ما بدون تو فقیر می شویم مادر.
دست پر مهر مادر، تنها دستی ست که اگر از دنیا، کوتاهم باشد، از تمام دست ها بلند تر است.
آدم ها وقتی کودک اند، می خواهند برای مادرشان هدیه بخرند؛ اما پول ندارند…
وقتی بزرگ می شوند، پول دارند ولی وقت هدیه خریدن ندارند…
وقتی که پیر می شوند، پول دارند؛ وقت هم دارند؛ ولی دیگر مادر ندارند…
موضوع انشا : متن ادبی درباره مادر عزیزم
او همیشه یک پناه است . اغوشش پر مهر .صدلیش ارام بخش .مهربان است .غمخوار توست .نگران توست . یک عاشق واقعی است .باتمام وجودش تو را دوست دارد .زیرا تو بخشی از وجود اویی گویی زمانی تکه از روح خود را در تو به ودیعه نهاده است .او تنها کسی است که میتون به دوست داشتنش اطمینان داشت . همیشه می توان در اغوشش ارام گرفت انگار خو گرفتی با اغوشش .
اغوشی گرم و کهربان که تداعی گر دوران کودکی است و بیدرنگ تو را ارام میکند در هر حالی که باشی سر انجام اوست که التیام بخش دردهای توست .گویی فرشته ایست در کنار تو شاید همانی باشد که قرار است مراقب تو باشد .شاید همانی ایست روی شانه راست توست .شاید … اما نه.. او از فرشته مهربان تر است او همیشه تو را میبخشد .هر گناهی که داشته باشی هر چقدر هم که بزرگ باشد قلب مادر با وسعت بی انتهایش تو را میبخشد . درکنار مادرت که باشی همیشه یک فرصت دوباره داری .اری او یک فرشته است و تنها فرشته ی زمینی .
فرشته ی زمینی من دوستت دارم
ملک الشعرای بهار نیز میگوید:
خدا را پرست و پدر را ستای / ولی جان به قربان مادر نمای
و شما ای مادران گرامی، خرسند باشید که پروردگار از شما خرسند خواهد بود، بهخود افتخار کنید کهمادر بودن افتخار است، چرا که تمام مفاخر و علل افتخارات جهان ازآن شماست.
عمرتان به بلندای عظمت و ایثارتان نسبت به فرزندانتان باد و صمیمانه روزتان مباک.