کتاب شاه نامهها برای همهی کسانی که به ادبیات و زبان فارسی علاقهمند هستند، مناسب است.
کتاب شاه نامهها نوشتهی سیروس شمیسا ادای دینی است به حکیم ابوالقاسم فردوسی و اثر شکوهمند شاهنامه. این کتاب در پی آن است که شاهنامه را به فارسیزبانان بشناساند و تاریخ را از دریچهی داستانهای آن ببیند. دکتر شمیسا، استاد بزرگ ادبیات تمام تلاش خود را میکند تا نگذارد داستانهای شاهنامه از یاد ایرانیان برود.
دربارهی کتاب شاه نامهها
شاهنامهی فردوسی که به کتاب شاهان نیز معروف است، یکی از مهمترین آثار ادبی زبان فارسی به شمار میرود. این کتاب که توسط ابوالقاسم فردوسی، شاعر ایرانی به رشتهی تحریر درآمده است، شامل بیش از پنجاههزار دوبیتی دربارهی داستانهای تاریخی و اساطیری است. فردوسی نگارش شاهنامه را در سال 977 میلادی آغاز و تا پایان عمر بر روی آن کار کرد.
شاهنامهی فردوسی از نظر ارزش و اهمیت در ادبیات جهان جایگاه بیبدیلی دارد. این اثر یکی از شاهکارهای ادبیات جهان به شمار میرود. همچنین از نظر تاریخی، منبعی غنی از اطلاعات تاریخی دربارهی ایران باستان است. از نظر فرهنگی نیز، اثری است که فرهنگ و تمدن ایران باستان را به تصویر میکشد. شاهنامه ارزشهای اخلاقی و انسانی را نیز ترویج و به ما کمک میکند تا با ارزشهای فرهنگی و اجتماعی ایران باستان آشنا شویم؛ بنابراین این کتاب نهتنها داستانهای پهلوانی را روایت میکند، بلکه بازتابی از تاریخ، فرهنگ و ارزشهای ایرانی است و پیوند عمیقی با تاریخ ایران دارد. شاهنامه اثری قابلتوجهی به شمار میرود؛ چراکه نقش بسزایی در حفظ و شکلگیری حافظه جمعی مردم ایران داشته است؛ بنابراین ضروری است که بهعنوان یک کتاب ارزشمند مورد استفاده و بازخوانی قرار گیرد.
سیروس شمیسا بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان معاصر ایران در کتاب شاهِ نامهها تلاش دارد تا داستانهای تاریخی شاهنامه را بازخوانی کند و اهمیت این کتاب را بهعنوان معلم و استاد دانشگاه، به نسلهای مختلف دانشجویان بشناساند. این نویسنده همهی تلاش خود را به کار گرفته تا شاهنامه دوباره نزد ایرانیان جایگاه خود را به دست آورد و مایهی غرور ملی شود.
کتاب شاهِ نامهها، درسگفتارهایی است که سیروس شمیسا در کلاسهای شاهنامه در خارج از دانشگاه داشته و بعد از بازنشستگی آنها را بهصورت یکجا و بهعنوان یک کتاب، منتشر کرده است. به گفتهی این استاد دانشگاه و پژوهشگر ادبی، کتاب شاهِ نامهها نتیجهی تحقیقات و مطالعات شخصی او از متن و داستانهای شاهنامه است. شمیسا با مطالعهی هریک از شخصیتهای تاریخی و اساطیری و تطبیق آنها با کتابهای ایرانشناسانی مانند کریستن سن، ویدن گرن و… ارتباط میان تاریخ ایران و داستانهای شاهنامه را مورد بررسی دقیق قرار داده است. ادعای او در کتاب شاهِ نامهها این است که نباید هر موضوعی را از ذرهبین مسائل علمی دید و گاهی درک مطالب کهن باستانی، با حدس و گمان نیز، جایز است. شمیسا بر این نکته واقف است که ریشهیابی که او از داستانهای شاهنامه ارائه داده است، با آنچه شرقشناسان در کتابهایشان نوشتهاند تفاوت داشته باشد و دلیل این امر را عدم شناخت و تسلط برخی از این مستشرقان به ادبیات فارسی میداند.
هدف اصلی کتاب شاهِ نامهها این است که ارتباط تاریخ و داستانهای اساطیری شاهنامه را بازشناسی کند و پیوند عمیقی میان این دو به وجود آورد. این کتاب از بیست فصل تشکیل شده است. از برخی افکار و موضوعات زیربنایی شاهنامه گرفته تا ناخودآگاه متن و از نشانهشناسی ادبی تا هنرهای بلاغی و… جزئی از فصول این کتاب هستند که شمیسا با تسلطی که بر کتاب شاهنامهی ابوالقاسم فردوسی دارد، در هر فصل ابعاد مختلف شاهنامه فردوسی را مورد بررسی قرار میدهد
کتاب شاه نامهها برای چه کسانی مناسب است؟
کتاب شاه نامهها برای همهی کسانی که به ادبیات و زبان فارسی علاقهمند هستند، مناسب است.
در بخشی از کتاب شاه نامهها میخوانیم
ماگالى تودواً مىگوید: «دو نام مىنهند، یکى حقیقى و دیگرى ساختگى، تا آن گاه که ابلیس براى کشتن او مىآید سردرگم شود و نتواند وى را پیدا کند.» ظاهرا توجیه عجیبى است و به نظر نمىرسد که پایهاى داشته باشد. امّا مشابه دارد. در نپال بر کودک یک نام عمومى مىگذارند و یک نام مخفى که فقط خود او مىداند و چنین توجیه مىکنند تا شیطان نتواند او را فریب دهد. دکتر کزازى مىنویسد این رسم مهریان بوده است، نامى را پدر و مادر به هنگام تولّد کودک مىگذاشتند و نامى را وقتى کودک بزرگ مىشد انتخاب مىکرد که نام مذهبى او بود که به اصطلاح بعد از تولّد دوم انتخاب مىشد.
فراى به نقل از ویدنگرن مىگوید: «روز تاجگذارى پادشاه [در عصر هخامنشى] همانا روز میلادش بود یعنى روزى که مجددا به جهان مىآمد و نام پادشاهى تازهاى بر خود مىگذاشت.» در این صورت خسرو پرویز نام خسرو قباد را براى روزى که شیرویه شاه شود برگزیده بود. وقتى کودتا صورت گرفت و پاسبانان نام خسرو قباد را (که اسم پنهان بود) بردند خسرو و شیرین متوجّه شدند که شیرویه به شاهى برگزیده شده است. فراى در مورد سخن ویدنگرن مىگوید این مطالب از منابع مختلف استنباط شده امّا امکان اثبات آنها نیست و سپس مىنویسد: نامهاى شاهان هخامنشى که به جاى مانده شاید نام تختنشینى یا لقب یا شاید نامى باشد که به هنگام تاجگذارى یا هنگام برگزیدن ایشان به ولایت عهدى بر ایشان گذاشته بودند. این که مىگویند نام شخصى داریوش، سپنتاداتا [اسفندیار] بوده و او را با روایات زردشتى پسر ویشتاسب پشتیبان زرتشت پیوند دادهاند هیچ پایه و اساسى ندارد.
توجیه دو نام داشتن برخى از شاهان مورد مناقشه فضلاست. بسیارى قبول ندارند که خسرو همان کوروش و اسفندیار همان داریوش و بهمن همان اردشیر است. البتّه گاهى به هر دو نام تصریح شده است مثلاً در مورد بهمن گفتهاند که همان اردشیر هخامنشى است امّا اینکه مثلاً هماى همان استر است جنبه حدس و گمان دارد.