به گزارش سلام نو به نقل از همشهری آنلاین، دکتر مکری علت این امر را کاهش خودکشی در دو کشور پرجمعیت جهان یعنی چین و هند دانست و توضیح داد: همین که آمار خودکشی در این دو کشور وجود دارد همین بس. کشورها تنها 20 درصد کاهش می یابند، آنگاه خواهیم دید که کل جهان را تحت تأثیر قرار خواهد داد.
وی در عین حال به افزایش آمار خودکشی در آمریکا در فاصله سال های 2000 تا 2015 اشاره کرد و گفت: به دلیل اینکه جمعیت آمریکا در مقایسه با جمعیت چین و هند کم است، افزایش آن نتوانسته است. بر روند کاهش نرخ خودکشی در جهان تأثیر بگذارد.»
دکتر مکری با بررسی دلایل کاهش آمار خودکشی در چین و هند گفت: عامل اصلی در این زمینه دسترسی محدود مردم به سموم دفع آفات است.
وی گفت: بسیاری از مردم زندگی روستایی را رها کردند و به شهرها کوچ کردند. همچنین با مدرن شدن کشاورزی، آفت کش ها مانند گذشته در دسترس مردم قرار نمی گیرد.
استادیار گروه روانپزشکی بیمارستان روزبه با تکیه بر یافته های روانشناسان معاصر (نسل دوم روانشناسان) در این زمینه، نتیجه گرفت: اگر روش های ریسک پذیری در جامعه کاهش یابد، طبعا ابزارهای زیادی برای خودسازی وجود دارد. اعتماد به نفس کمتری در دسترس خواهد بود، از طرفی چون روش خودکشی برخی افراد با روش دیگری قابل تغییر نیست، نشان از پیچیدگی پدیده خودکشی دارد.
دکتر مکری پدیده خودکشی در برخی کشورها از جمله آمریکا را موضوعی سیاسی دانست و گفت: 60 درصد خودکشی های مردان در آمریکا با استفاده از اسلحه انجام می شود اما دلیل فروش اسلحه است. مسئله قانونی بودن آن هنوز در آمریکا رایج است و رواج اسلحه در آمریکا ریشه در تمدن این کشور دارد. در متن متمم دوم قانون اساسی ایالات متحده آمده است: «از آنجایی که یک شبه نظامی منظم برای امنیت یک کشور آزاد ضروری است، حق مردم برای نگهداری و حمل سلاح نباید نقض شود».
با این حال، اگر فروش اسلحه در آمریکا محدود شود، میزان خودکشی به میزان قابل توجهی کاهش می یابد. اما به سختی می توان انتظار داشت که دولت آمریکا و سنا اقدامات موثری در این زمینه انجام دهند.
دکتر مکری که در لایو اینستاگرام صحبت میکرد و کتاب «وقتی تاریکترین است» نوشته «روری اوکانر» را بررسی میکرد، از خودکشی در کدام جوامع پرسید و گفت: «هیچ دلیل واحدی وجود ندارد». ندارد. اما متأسفانه زمزمههایی برخاسته از افکار منحط به گوش میرسد و تلاش میشود تا ارتباط عمیقی بین ترس از خودکشی و پوچی برقرار شود. این دیدگاه که من آن را “افسانه اسکاندیناوی” می نامم، نشان می دهد که نکته اینجاست که اسکاندیناوی ها درآمدهای بالا، آموزش رایگان و رفاه بیشتری دارند، در حالی که میزان خودکشی در آنجا در مقایسه با سایر نقاط جهان بسیار بالاتر است.
وی توضیح داد: معتقدم این دیدگاه همانقدر ارتجاعی است که ورزش و نکشیدن سیگار در مرگ بی تاثیر است. این دیدگاه در واقع چالشی برای علم پزشکی است. نگاهی به “افسانه اسکاندیناوی” نیز تلاشی برای زیر سوال بردن علم روانشناسی، جامعه شناسی، اقتصاد و بسیاری از جنبه های توسعه است. یا می گویند در جامعه ای که نابرابری و خشونت کمتر و عدالت و آزادی فردی بیشتر است، خودکشی زیاد است. در این رابطه ابتدا باید بگویم که بر خلاف این تصور، بالاترین میزان خودکشی در جهان متعلق به فنلاند، نروژ و سوئد نیست. نمودار خودکشی در این کشورها رقمی در حدود 15 تا 20 در هر 100000 نفر را نشان می دهد. آلمان، فرانسه و آمریکا نیز تقریباً در یک محور قرار دارند. کشورهای منطقه غرب آسیا اسما در محدوده 5 تا 10 در 100000 قرار دارند. این بدان معناست که میزان خودکشی در این کشورها 50 درصد کمتر از کشورهای غربی است. بنابراین مقایسه فوق نشان می دهد که این تفاوت زیاد نیست. این به شرطی است که از صحت آمار کشورهای غرب آسیا مطمئن باشیم. همچنین باید اضافه کنم که خودکشی همچنان در بنگلادش، مالزی و عربستان سعودی جرم است. و شخصی که دست به خودکشی می زند (ناموفق) مجازات می شود و از برخی حقوق اجتماعی محروم می شود و این نوع مواجهه می تواند از دقت آمار بکاهد.
افزایش نرخ خودکشی در کشورهای بسیار مرفه
دکتر مکری تاکید کرد: با این توصیف میزان خودکشی در کشورهای دارای رفاه اجتماعی بالا دو برابر کشورهای با رفاه اجتماعی پایین است و این نشان می دهد که تفاوت معناداری بین آنها وجود ندارد. بنابراین با این تفاوت مضاعف نمی توان همه بدبختی ها و بدبختی ها را توضیح داد. در عین حال، کشورهایی هستند که در مقایسه با کشورهای اسکاندیناوی، شاخصهای بدتری از رفاه و عدالت اجتماعی را نشان میدهند و میزان خودکشی در آنجا بالاتر است، اما برجسته نمیشوند. گویان، لیتوانی، روسیه، بلاروس و قرقیزستان در این فهرست قرار دارند و بیشترین میزان خودکشی در این کشورها رخ داده است. پیش از این، نرخ خودکشی در این کشورها 50 در هر 100000 نفر بود. به عبارت دیگر 2.5 برابر بیشتر از کشورهای اسکاندیناوی. اما در سال های اخیر با افزایش رفاه و عدالت اجتماعی و کاهش بحران اقتصادی این رقم به 30 نفر در هر 100 هزار نفر رسیده است. بر این اساس هیچ مدرک محکم و مستندی در تأیید این نظر وجود ندارد که هر چقدر هم در حمایت اجتماعی و آرامش و آسایش باشد به خلاء می رسد و خودکشی می کند.
دکتر مکری سپس به رابطه سن و خودکشی اشاره کرد و از آن به عنوان یک عامل مهم یاد کرد.
وی بیان کرد: به عنوان مثال در کشورهای اسکاندیناوی شیوع خودکشی در گروه سنی 20 سال حدود 10 در 100 هزار نفر است اما وقتی به سن بالا می رسیم این میزان به 40 در 100 هزار نفر می رسد. بنابراین یکی از دلایل افزایش نسبی شیوع خودکشی در کشورهای ثروتمند این است که جمعیت سالمند بیشتری نسبت به کشورهای کمتر ثروتمند دارند. در کشورهای محروم به دلیل اینکه تعداد جوانان بیشتر است، به طور طبیعی میزان خودکشی در آنها کمتر است، زیرا میانگین خودکشی در بین جوانان یک چهارم میزان خودکشی در میان سالمندان است. در نتیجه، خودکشی پیش بینی دقیقی برای رفاه و سلامت نیست. زیرا به شاخص های مختلفی مانند سن و بحران های مختلف مربوط می شود. به طور کلی، عوامل زیادی در این زمینه وجود دارد که نمیتوان نگاهی ملموس و یک جانبه به رابطه خودکشی و وضعیت جامعه ارائه داد. به همین ترتیب، ما نمیتوانیم نظر محکم و دقیقی درباره احساس یک فرد نسبت به خودکشی ارائه کنیم. در این مطالعات همچنین متوجه میشویم که خودکشی لزوماً یک موضوع بهداشت روانی نیست و مسائل فرهنگی نیز در آن دخیل هستند. اما تا حدودی می توان ارتباط معناداری بین سردرگمی و بحران های فردی در جوامع با دولت های تک بعدی و تک محوری ایجاد کرد.
دکتر مکری در این برنامه با تبیین دیدگاه روانشناسان نسل دوم (مدرن) تاکید کرد: خودکشی پدیده ای بسیار پیچیده و چند بعدی است که قابل پیش بینی بودن آن قابل اغماض است. به همین دلیل است که مقالاتی در سراسر جهان منتشر شده است که نشان می دهد افزایش سرانه بودجه برای مراکز روانپزشکی، سلامت روان و نظارت بر خودکشی منجر به کاهش خودکشی نشده است، زیرا بحران ها فوری هستند و در مدت زمان کوتاهی رخ می دهند. بنابراین اطرافیان نباید خود را مقصر بدانند زیرا در بسیاری از موارد مانند تصادفی است که در خیابان اتفاق می افتد. به همین دلیل مداخلات و حمایت های پزشکی در این زمینه منحصر به فرد خودکشی نیست و شامل خانواده و اطرافیان او می شود. در ابتدای این کتاب قبلاً ذکر شده بود که به ازای هر فردی که خودکشی می کند، 6 نفر از اطرافیان او دچار آسیب روحی می شوند. اما آخرین افشاگری ها این رقم را به 135 نفر رسانده است. متاسفانه در مرفه ترین کشورها با پیشرفته ترین سیستم های پزشکی نمی توانند موارد خودکشی را شناسایی کنند. امروزه دیدگاه کلاسیک یا روانشناسان نسل اول که علت خودکشی را یک بیماری روانی عنوان می کنند و آن را قابل درمان می دانند بسیار مورد تردید است. به گفته روانشناسان نسل دوم، خودکشی پدیده ای پیچیده است و می توان گفت در بسیاری از موارد نه تنها غیرقابل پیش بینی است، بلکه مانند رعد و برق به ما برخورد می کند و ما متوجه نمی شویم که به کجا می زند. قسمت اول این کتاب بیان می کند که 1.5 درصد مردم جهان بر اثر خودکشی می میرند و سالانه 800000 نفر خودکشی می کنند. متاسفانه در گروه جوانان خودکشی دومین عامل مرگ و میر پس از حوادث رانندگی است. به نظر من باید با افزایش سطح آگاهی عمومی در جامعه به سمتی برویم که پیش داوری ها و ساده انگاری ها در حوزه خودکشی را کنار بگذاریم. امیدوارم نسل دوم روانشناسان در پیش بینی خودکشی در آینده پیشرو باشند.