به گزارش دفتر منطقهای خبرگزاری تسنیم، «زاهدی» کارشناس ارشد مسائل جهان اسلام با اشاره به بحث داغ طالبان در رسانهها اظهارداشت: ما قبل از هرچیز نیاز داریم که به روشنی دریابیم که طالبان چه چیزی نیست؛ به قدری طی چند دهه گذشته روایت آمریکایی از مسائل افغانستان و طالبان پمپاژ شده و به ذهن ایرانی و حتی خود افغانها خورانده شده که این روایت غلط ما را شدیداً نیازمند بازشناسی دقیقتر طالبان میکند. ما باید پیشفرضهای غلط را کنار بگذاریم و بفهمیم که با چه چیزی طرف نیستیم تا بعد بتوانیم به درستی دریابیم که با چه چیزی طرف هستیم. اینها لازمه یک تصمیم گیری درست و عقلایی است.
وی تاکید کرد: البته همین جا باید اشاره کنم که پاسخ به شایعات مطرح پیرامون طالبان، زمان و توان زیادی را مصروف خود میکند و باعث میشود که کمتر به راه حل مسأله افغانستان بپردازیم. تازه هر پاسخدهنده به شایعات متهم به تطهیر طالبان میشود، که این کلیدواژه جدید غربگراها برای جلوگیری از بیان حقایق و ایجاد ابهام در رابطه با مسائل افغانستان است.
این کارشناس افزود: ما معتقدیم قطعا راهحل نهایی افغانستان از مسیر تناسبی جدید در بین همه گروههای اسلامی و دارای پایگاه اجتماعی در افغانستان میگذرد، گروههایی که برخاسته از اقوام و مذاهب مختلف این کشورند و بدون این تناسب عادلانه، صلحی پایدار در موزائیک قومی افغانستان برقرار نخواهد شد. در واقع باید طالبان و دیگر گروهها در قدرت آینده سهیم شوند و حول محورهای مشترک اسلامی و افغانی تفاهم کنند تا بتوانند به بازسازی این کشور ویران شده بپردازند.
وی گفت: ما برای شناخت بهتر طالبان نیازمند این هستیم که این گروه را به دقت از جهت رابطه خصمانه ذاتی داشتن یا نداشتن با جمهوری اسلامی و شیعیان و به یک معنا تکفیری بودن یا نبودن مورد بررسی قرار دهیم. با قطعیت میتوان گفت که طالبان گروه تکفیری نیست، هرچند لایه های کوچکی از آن ممکن است رفتار تکفیری نشان داده باشند اما تفکر تکفیری هیچ گاه بر کل تشکیلات طالبان حاکم نبوده، یعنی ما با مجموعهای طرف هستیم که از جهت فقهی حنفی است و از جهت کلامی ماتریدیه است، این تفکر در شرق جهان اسلام معمول است. طالبان در عقیده ماتریدی خود متأثر از جنبش دیوبندیه نیز هست که این مکتب فکری در در هند قرن نوزدهم به وجود آمد؛ خود دیوبندیه هم دو شاخه دارد، حیاتیه و مماتیه، که شاخهٔ حیاتیه تکفیری نیست و طالبان هم تحت تأثیر همین شاخه از دیوبندیه است.
حتی دیوبندیه حیاتیه کتابی با عنوان «المهند علی المفند» در نقد وهابیت هم دارند که در آن به جواز زیارت و توسل اشاره شده است، به همین دلیل طالبان به زیارت، شفاعت باور دارد، اصلاً زندگی ملاعمر را وقتی میخوانیم یکی از کارهای پنجشنبههایش همیشه سر زدن به مزارات متعدد در قندهار بوده است.
تعامل طالبان با شیعیان
زاهدی درباره طالبان و شیعیان نیز گفت: در نحوه تعاملات طالبان با شیعیان هم باید ما ولایت به ولایت باز بررسی داشته باشیم. یعنی در خود قندهار در زمان حضور ملاعمر، شیعیان در آنجا مسجد داشته و ممانعتی نسبت به فعالیت آن نشده بود، چون سابقهٔ مناسبات شیعه و سنی در آن منطقه سابقه مثبت و روشنی بوده، ما گروهی به نام حزب الله قندهار را داشتیم در دههٔ 60 که همراه با حرکت انقلاب اسلامی -که بعدها طالبان از آن به وجود آمد- علیه کمونیستها و شوروی جهاد کرده بوداند، لذا در قندهار چهره مثبتی از شیعیان وجود دارد.
وی ادامه داد: اما در برخی مناطق دیگر مثل هرات، یا مناطقی که مرز بین هزارهجات و مناطق سنینشین میباشد، عقبه150 ساله تعارضات قومی و مذهبی بوده، و در این مناطق گسلهایی اجتماعی هست که هرازگاهی سر باز میکند و به مرحله خطرناکی میرسد، که آنها را باید مدیریت کرد و گرنه این اختلافات هر از چندی به شکلی خشن نمایان خواهند شد. به نظر میرسد غرب گراها به دو دلیل مدام بر روایت آمریکایی از طالبان تاکید میکنند، دلیل اول آن است که هر موضعی که جمهوری اسلامی اتخاذ میکند اینها به دنبال بهانهای میگردند که نیشی بزنند و نقدی بکنند و مسأله دوم هم آن که یک همدلی با جریان غرب گرا در آنجا احساس میکنند؛ غرب گرایان در ایران و افغانستان زبان مشترکی با هم دارند و سعی میکنند تصویری واحد و البته غربی از تمدن و پیشرفت و سعادت نمایش دهند.
این کارشناس مسائل جهان اسلام در گفتوگو با وبسایت مشرق درباره احتمال دسترسی طالبان به شهرهای بزرگ مانند کابل گفت: فکر میکنم که طالبان در کوتاه مدت سطح جنگ را بالاتر از این نبرد، هر چند طبق استراتژیای که مجاهدین هم در اواخر دهه 60 و اوایل دهه 70 داشتند، سعی میکند قدری حلقه محاصره کابل و سایر شهرهای بزرگ را تنگتر کنند (با فاصله چند ده کیلومتری) اما بعید است که الان بخواهد فورا برای تصرف کابل اقدام کند؛ حداقل تا سپتامبر (شهریور) که آمریکاییها کامل نیروهایشان را بیرون نبردند، بعید است. به نظر میرسد طالبان با صبر استراتژیک قدری درنگ میکنند تا ببینند مذاکرات به چه سمت و سویی میرود.
وی در پاسخ به این که طالبان برای تصرف کابل و مناطق شیعه نشین به دنبال چیست، اظهارداشت: چند متغیره است، یکی اینکه آمریکا هنوز در افغانستان است، طالبان میخواهد بهانهای به دست آمریکاییها ندهد که آنها بمانند، از سویی نگاهش به پایتختهای منطقه نیز هست و حتی فراتر از منطقه؛ بالاخره رایزنیهای گستردهای با مسکو داشتند، با چینیها داشتند، حتی اخیراً می دانید با هندیها مذاکره کردهاند، طالبان تلاش میکند که اول موقعیتش را از جهت سیاسی و دیپلماتیک تثبیت کرده؛ بعد وارد عرصه جدید نظامی شود.
از سوی دیگر طالبان فضای اجتماعی آن شهرها را نیز در نظر میگیرد. در 20 سال اخیر ما نسل جدیدی از جوانان را در افغانستان داریم که با تعالیم غربی تحت سیطره امریکا رشد پیدا کردهاند، این جریان اجتماعی مقابل گفتمان و اندیشه مناطق سنتی افغانستان و نیز طالبان قرار میگیرد، البته افراطیهای غربگرا و سنت ستیز، از لحاظ جمعیتی نسبت به مناطق روستایی و سنتی افغانستان بسیار کمتر هستند. برخی از ایشان نسل دوم و سوم کمونیستهای پیشین هستند.
وی گفت: در کل هم طالبان میخواهد که قدم به قدم مصالحهای ایجاد کند و در بسیاری از مناطق بزرگان قبایل کمک کردند تا طالبان با سهولت بیشتری شهرستانها را تصرف کند. به همین دلیل سیستم امنیتی افغانستان تعدادی از ریش سفیدان و بزرگان قبایل را دستگیر کرده که به نظرم این مسأله در نهایت به ضرر دولت تمام می شود چرا که دشمنی بیشتر قبایل و روستاها را بر میانگیزاند.
زاهدای در ادامه با اشاره به شکل آینده حکومت طالبان نیز گفت: طالبان در مذاکرات دوحه هیچ گاه در مواضع رسمی از واژهٔ امارت اسلامی استفاده نکرد، آنها در مجلهشان (مجله حقیقت که ارگان رسمی آنها محسوب میشود) نیز برای شکل قطعی حکومت آینده از واژه نظام اسلامی یا واژه نظام اسلامی خالص استفاده میکنند. استفاده از واژه نظام اسلامی قطعا به آن مفهوم است که از نظر طالبان هم شکل و اسم حکومت آینده جای چانهزنی و مذاکره دارد، مهم برای آنها محتوا است.
چهار نظریه درباره آینده سیاسی افغانستان
وی ادامه داد: چهار نظریه در ارتباط با آینده سیاسی افغانستان مورد بحث است، یکی امتداد جمهوریت هست، دیگری تشکیل امارت اسلامی تام و تمام با همان نام امارت اسلامی است، دیگری دولت اسلامی شورایی است، و دیگری دولت اسلامی دموکراتیک هست. طالبان در بین دومی و سومی تردد میکنند، یعنی اگر بتواند؛ قطعاً دریغ نمیکنند که امارت اسلامی کامل را شکل بدهند، اما یک واقع نگری هم در آنها وجود دارد، به همین دلیل در مذاکرات از واژهٔ امارت اسلامی استفاده نمیکردند.
زاهدی تصریح کرد: جالب آنکه در نامهها و پالسهایی که به مجاهدین سابق مانند بخشهایی از جمعیت اسلامی و وحدت اسلامی میدهند؛ میگویند که خب خود شما هم در مبارزه با کمونیستها به دنبال تشکیل نظام اسلامی بودید، بیایید امروز اتفاق نظر داشته باشیم. آن زمان دولت آقای ربانی اسمش دولت اسلامی بود، لذا این امکانش هست که با امروز هم دولتی به نام دولت اسلامی شکل گرفته و احزاب جهادی سابق هم سهمی مؤثر از قدرت داشته باشند و به این شکل دولت جدید شکل بگیرد. در آن صورت بحث اداره کردن کابل و سایر شهرهای بزرگ هم میتواند با یک ائتلافی از اسلامگرایان متنوع شکل بگیرد و با حضور جمعیت اسلامی و وحدت اسلامی، شاید با یک شیب ملایمی برخی شهروندان کابل یا دیگر شهرهای بزرگ را که سبک زندگی دیگری برگزیده اند، به سمت پایبند بودن به شریعت پیش ببرند.
زاهدی درباره طالبان و فقه حنفی و بحث حقوق شیعیان افغانستان نیز خاطرنشان کرد که مقامات طالبان از جمله سهیل شاهین (سخنگوی دفتر سیاسی طالبان) و مولوی عبدالسلام حنفی (معاون دفتر سیاسی طالبان و از قومیت ازبک) تصریح کردند که مبنا قرار گرفتن فقه حنفی در مذاکرات به معنی نادیده گرفتن حقوق شیعیان نیست. مولوی عبدالسلام اعلام کرد: «تأکید طالبان بر مبنا قرار گرفتن فقه حنفی در مذاکرات بینالافغانی به معنی رفتار تبعیضآمیز علیه شیعیان افغانستان نیست… در افغانستان بین اهل تشیع و اهل تسنن هیچ نوع تبعیض و اختلافات وجود ندارد و به هیچکس اجازه دامن زدن به اختلافات مذهبی را نمیدهیم.» ملا خیرالله خیرخواه (وزیر کشور در دوران زمامداری طالبان و عضو تیم مذاکره کننده ایشان) نیز به این مسأله اشاره کرد که اساسا در برهه کنونی مسأله پرداختن به جزئیات حقوقی نظام آتی مطرح نبوده و زمانی میتوان به این موضوع پرداخت که به مرحله تنظیم قانون اساسی برسیم.
این کارشناس ادامه داد: پس فعلا حرفشان این بود که ما با شیعیان به هیچ وجه مشکلی نداریم و فقه جعفری در رابطه با خود شیعیان نافذ خواهد بود ولی الان به آن مرحله هنوز نرسیده ایم که در اینباره صحبت کنیم، بحث فقه حنفی به عنوان پایه خود مذاکرات در یک جامعه اکثریت حنفی گفته شد که امروز هم در قانون اساسی فعلی مذهب حنفی، مذهب رسمی آن کشور است. لذا فعلاً طالبان پالس منفی در این رابطه نداده بلکه برعکس در بیانیههای متعددش سعی میکند مدام بگوید که ما همه شهروندان افغانستان با هر قوم و مسلکی را به رسمیت خواهیم شناخت و بحث فقه جعفری هم -در حدی که گفته شد- علی القاعده اگر درست شرایط مدیریت شود، موضع خاصی در برابرش نخواهند داشت. اما خوب باید مراقبت کرد که آن بحثهای خوب کنار زده نشود.
شکل حکومت آینده طالبان
کارشناس مسائل جهان اسلام درباره چگونگی شکل حکومت آینده طالبان گفت که فحوای کلام طالبان و تاکیدشان بر این است که حکومت باید مبتنی بر شورا؛ شریعت و امیر باشد. در دیدگاه ایشان که برخاسته از نظریات فقه سیاسی اهل سنت است باید شورایی شکل گرفته و امیری را انتخاب کند و او نظارت بر اجرای شریعت در جامعه داشته باشد.
ضمنا آنها طرحی داده بودند که در داخلش 22 وزارتخانه هم ترسیم شده بود، که زیر نظر صدر اعظم یا رئیس جمهور کار کنند. در دوران حکومتشان هم وزراتخانههای مشابهی را داشتند. الان هم سیستم حکومتی آنها مبتنی بر 19 کمیسیون است. اینکه در آینده مقامات اجرایی برچه اساسی انتخاب شوند یک بحث جدی است که باید در مذاکرات به آن پرداخت. اینکه آیا طالبان شکل کنونی انتخابات را میپذیرد یا به احتمال قویتر خواهان نوعی انتخاب طبیعی بزرگان از هر روستا و هر قبیله و هر محله و جمع شدنشان در یک مجمع بزرگ برای انتخاب امیر است، از بحثهای مهم آینده است.
البته جامعه افغانستان در چند سال اخیر نیز نشان داده که خیلی اهل شرکت در انتخابات نیست. این اتفاق دلایل متعددی دارد. بخشی از آن ناشی از تحریم طالبان بوده، ولی در ولایتهایی هم که طالبان حضور نداشتند باز مشارکت خیلی پایین بوده. یعنی ما میبینیم که در جامعهٔ 38 میلیونی افغانستان، اشرف غنی با تنها حدود 900 هزار رأی رئیس جمهور شده است که واقعاً مشارکت بسیار اندکی است.
وی در پاسخ به این که آیا امیدواری برای تشکیل یک دولت ائتلافی در افغانستان وجود دارد، اظهارداشت: همه شمول قومی یک مسئله خیلی خیلی مهم است در افغانستان، اینها طی 10 ـ 15 سال اخیر پایگاه اجتماعیشان در بین ازبکها و تاجیکها را گسترش دادند. مدارس زیادی توانستند در آن مناطق تأسیس کنند. نسل جدیدی از جوانهای روستایی و قبیله ای در مناطق شمالی را تربیت کنند، الان هم در جنگ در فاریاب و بادغیس شاهد هستیم که بخشی از نیروهای طالبان نیروهای پشتو نیستند، بخشی از آنها محلی هستند یعنی ازبک پیوسته به طالبان است، تاجیک پیوسته به طالبان است، اینها در شورای رهبریشان هم قاری دین محمد حنیف را دارند که تاجیک است و مولوی عبدالسلام حنفی را دارند که ازبک است و مولوی راسخ را دارند که ترکمن است.
این کارشناس تاکید کرد: لذا از جهت قومی سعی کرده اند تا حدی توازن ایجاد کنند، حتی هزارههای اهل سنت را هم بعضاً در تشکیلاتشان آوردهاند. مواجههشان با شیعیان هم، در دوران حکومتشان علی رغم اینکه در بعضی جاها مواجهه خشنی بود و کار به زد و خورد و کشتار میانجامید، ولی در برخی جاها هم برخورد خصمانه نبود، مثلاً آقای حجت الاسلام والمسلمین اکبری در مناطق تحت کنترل طالبان مانده بود و کار میکرد، طالبان پذیرفته بودند که این منطقه شیعهنشین است و آقای اکبری هم از بزرگان شیعه این منطقه است. اما امروز اگر بنا باشد دولت ائتلافی شکل بگیرد بایستی خیلی جدی در مذاکرات حقوق همه اقوام و مذاهب به نتیجه روشنی برسد و روی کاغذ بیاید تا بعدا حق هیچکس ضایع نشود.
آیا شیعیان تغییر طالبان را باور کنند؟
زاهدی دربار این که رویکرد طالبان چقدر درباره شیعیان تغییر کرده است نیز تصریح کرد که روایت شیعیان افغانستان و بعضاً دیگر اقوام و گروههایی که در افغانستان هستند از طالبان چند لایه است. نگرانیهای درستی دارند که باید مدیریت شود، خیلی از عزیزان هزاره یا تاجیک، همیشه میگویند، ملت، طالبان را نمیپذیرد، این طالبان پنجابی هستند. این دیدگاه باعث میشود این نبرد بی پایان ادامه پیدا کند. به هر حال طالبان یک واقعیت اجتماعی است که روزگاری چند صد هزار نیروی خارجی با آن جنگیدند اما نتوانستند آن را از بین ببرند پس طالبان در افغانستان پایگاه اجتماعی دارد و جزئی از ملت افغانستان است. نفی مطلق طالبان؛ کار را خطرناک میکند. وقتی اینها مدام بر نفی کامل طالبان تاکید کنند، طالبان هم تهییج میشود که او هم بیاید از ادبیات دیگرستیزانه بیشتری استفاده کند.
وی گفت: روایت از طالبان در رسانههای جهانی، چهره طالبان را خشنتر از آن چیزی که واقعاً بودند نشان داده است، لذا یک ترس و وحشت بیش از حدی هم از آنها ایجاد شده است. این ذهنیت از دو سوی باید مدیریت شود، یعنی ذهنیت مردم شیعه و تاجیکها و ازبکها مدیریت شود که طالبان را بیایید بهتر بشناسیم، اینقدر ادبیات تند علیه آنها به کار نبرید که در نهایت به جنگ دامن میزند و از طالبان هم خواسته شود که درگیر این نوع مسائل نشود. طالبان در چند سال اخیر از ادبیات فارسی در مجلهشان خیلی خوب استفاده کرده اند. حداقل در مقام حرف، پیام مثبت و صلح و دوستی و برادری دارند صادر میکنند؛ باز میگویم حداقل در موضع اعلامیشان. جاهایی که فتح کردند وقتی نیروها دارند میآیند تسلیم میشوند و اسلحهشان را تحویل میدهند مدام تاکید بر اینکه ما برادر هستیم، امروز همه مسلمان، همه برادر، چیزهای اینگونه را تاکید میکنند، لذا از این طرف هم نباید مدام بر تنور مخاصمه دمیده شود.
نقش ایران در حفاظت از شیعیان چگونه تعریف شود؟
زاهدی در ادامه گفت: ما باید تلاشمان بر این باشد که به تضمین برسیم؛ به اینکه طالبان در صورت قدرتگیری بیشتر هم (حالا در هر شکل و هر صورتش) نسبت به شیعیان یک موضع خصمانهٔ تکفیری نداشته نباشد، راهش هم تضمین در مذاکرات سیاسی و حتی اقتصادی است. باید در ایران هم از افراط و تفریط در ادبیات رسمی جلوگیری شود، حرفهای بی منطق و خلاف واقع گفته نشود. مدام پالسهای منفی به طالبان داده نشود که گویا در ایران یک دشمنی جدی با آنها وجود دارد. بخشی از این حرفها مبنایش شایعات است. من ایام اخیر هر جا سخنرانی رفتم؛ 99 درصد مستمعین از مسئول و غیرمسئول آن فیلم عبدالمنان نیازی را دیده اند و تصور کرده اند که این فرد از فرماندهان طالبان است و اینها مبنایی برای ادبیات تند میشود.
باید مشخص شود که چه کسی اولین بار این فیلم را تقطیع کرد؟ آن فیلم قبل و بعدی دارد، قبلش عبدالمنان علیه طالبان صحبت میکند، چند دقیقه علیه جمهوری اسلامی صحبت میکند، بعدش علیه پاکستان صحبت میکند. اینکه فیلم تقطیع بشود، یک روایت نادرست زیرش گذاشته شود و پخش شود در جامعه و همین مبنای حرفهای برخی افراد شود، بسیار خطرناک است و نیاز به مدیریت قویتر رسانهای را میرساند.
وقتی عدهای حرفهای تند ضدطالبان میزنند، روی ذهنیت طالبان اثر منفی میگذارد و شاید آنها را به سمت دشمنان شیعه سوق دهد. و بالعکس، اگر ما از این طرف هم احیاناً خیلی تندروی زیادی بکنیم در اینکه ما پذیرفتیم حتماً امارت اسلامی شکل بگیرد، خب شیعیان و تاجیکها به خاطر ملاحظاتی که دارند نگاهشان نسبت به ما یک قدری منفی میشود، به اصطلاح از ما میبُرند. این را هم باید مواظب باشیم.
متاسفانه غرب گرایان، بی بی سی فارسی و برخی روزنامههای اصلاح طلب فضای ذهنی شیعیان افغانستان را هم به هم میزنند. کسانی فریاد وااسلاما و واشیعیانا سر میدهند که در بحرین هیچ دلسوزی برای شیعیان نداشتند، به گونهای وانمود میکنند که جمهوری اسلامی طرفدار طالبان است.
مدیریت ادراک گروههای مختلف افغان برای ما خیلی مهم است. ما بارها اعلام کرده ایم، آنچه مطلوب ما هست تناسبی است که طالبان جدیتر گرفته شود، گروههای دیگر افغان هم دیده شوند و قدرت در میان اقوام به نسبت موازییک قومی افغانستان و درصدی که پشتونها دارند، تاجیکها و ازبکها و هزارهها دارند در یک حکومت واحد، تقسیم شود
آیا طالبان پراکسی (نیابت) آی.اس.آی است؟
این کارشناس مسائل اسلامی دراباره رابطه طالبان با سازمان اطلاعات ارتش پاکستان گفت که نسبت طالبان با پاکستان یک نسبت جدی است، نمیشود انکار کرد که در دورهٔ تشکیل حکومت؛ پاکستان عقبه اصلی آنها بود. در این چند سال هم بالاخره آنها مأمنشان پاکستان بوده است.
پاکستان هم بازی خیلی پیچیدهای را انجام داد، به این ترتیب که ضمن اینکه ظاهراً مؤتلف آمریکاییها است در نبرد با تروریسم ولی اهداف خاص خودش را دنبال میکرد. اخیر هم که آمریکا پذیرفت نیروهایش را تا شهریور ـ 11 سپتامبر ـ خارج کند وزیر دفاع سابق پاکستان -خواجه محمد آصف- یک توییتی کرد که «هر چند امریکا قدرتمند است، اما خدا با ماست، الله اکبر»، این را توییت کرده بود که خیلی پیامدهای رسانهای زیادی هم در پاکستان و حتی نزد آمریکاییها داشت. این یک مسئله است.
مسئله دوم این است که طالبان هم وقتی حرفهای رهبرانشان را دقیق رصد میکنیم، میبینیم طالبان تمایل ندارد به صورت تام و تمام در خدمت پاکستانیها باشد. به خاطر نیازش خیلی جاها همکاری گسترده داشته اما خیلی جاها هم حرف خودش را زده است، من جمله اینکه طالبان هم در تمام مدت حکومتش خط مرزی دیورند را به رسمیت نشناخت. پاکستان از اصلیترین خواستههایش در تمام دهههای گذشته این بوده دولتهای حاکم بر کابل خط مرزی دیورند را به رسمیت بشناسد. طالبان هم در آن دوره؛ خط را به رسمیت نشناختند. بنابراین یک استقلال نسبی برای خودش در نظر میگیرد. به ویژه اگر که استقرار سیاسیاش جدیتر شود، حالا در هر صورت، امکان بازی مستقل برایش بیشتر فراهم میشود.
انتهای پیام/.