به گزارش سلام نو، به نقل از پایگاه اطلاع رسانی دولت، دولت باید به جای مصادیق آسیب شناسانه به این سوال اساسی پاسخ دهد که چرا دولت ها تا این حد در فرهنگ سازی کوتاهی کرده اند؟
بیش از چهار دهه است که دولت ها برای آموزش بهداشت دست تلاش خود را کرده اند و به گفته یکی از مقامات قضایی، آمار و میزان اختلاس ها به طور تصاعدی در حال افزایش است. همین طور در این مدت دولت ها به هر طریق ممکن مسئله حجاب را برجسته کردند و در نهایت با فرهنگ سازی نکردن پس از مدت ها، داستانی از گشت ارشاد حرک گربا و برخورد خشونت آمیز با آن دختر بیمار و مادرش ساختند. و مجبور شدند عذرخواهی کنند.
چگونه دولت ها می توانند در فرهنگ نفوذ کنند و آن را مطابق میل خود تغییر دهند، اصلاح کنند، بهبود دهند و…؟ پاسخ جامع به این سوال دشوار است.
شاید برخی دیدگاه ها این باشد که بهتر است دولت ها توانایی نفوذ و دستکاری فرهنگ را نداشته باشند. اما در دسترس ترین پاسخ به این سوال سیستم آموزشی است. آموزش و پرورش بزرگترین نهاد آموزش جامع و رسمی است که کودکان را از کودکی تا اوایل بزرگسالی راهنمایی می کند و می تواند آنچه را که می خواهند به آنها بیاموزد.
به عبارت دیگر، آموزش می تواند فرهنگ نسل آینده را شکل دهد. به گفته یورجه لوکاچ، آموزش و پرورش بزرگترین و قدرتمندترین نهاد تحت سلطه دولت هاست که می تواند ارزش ها، باورها و خواسته های دولت ها را به نسل های نوظهور متقاعد یا تحمیل کند.
تجربه عملی نشان می دهد که نظریه جورجه لوکاچ چندان خوب از آب درنیامده است. نگاهی به وسعت و عمق جامعه نشان میدهد که ارزشهایی چون مهربانی، دوستی، سلامت نفس، اخلاق، دوری از انواع انحرافات و مفاسد، رعایت حقوق دیگران، رضایت از حقوق، رعایت حرمت. خانواده و غیره چه کسانی در نظام آموزشی هستند به طور مستمر و متوالی توسط نسل های دهه های قبل به ما یاد می دادند که اکنون در جامعه چقدر غریب و رها شده اند!
اما آیا واقعاً دولت ها راهی برای ورود به فرهنگ و «فرهنگ سازی» مطالبات و نیازهای جدید ندارند؟ البته با وجود تمام ناکامی های موجود، تنها راه فرهنگ سازی چیزهای جدید «آموزش» است. آموزش می تواند از طریق موسسات رسمی مانند آموزش و پرورش و دانشگاه و همچنین می تواند از طریق آموزش غیررسمی مانند ویدئو، صوتی، کاغذی، دیجیتال، رسانه های مجازی و غیره باشد.
اما نباید فراموش کرد که تنها پیش شرط اجتناب ناپذیر آموزش «اقناع» است. اگر دانش آموز قانع نشود، نمی توان «نباید» را وارد فرهنگ او کرد. اگر دانش آموزی ببیند معلمش که به او اخلاق آموخته در خیابان کار دیگری انجام می دهد، هرگز تحصیلش را قبول نمی کند.
حتی اگر امتحان را جواب بدهد و نمره بگیرد. اگر دانش آموزی دید که ویرایشگر کتاب درسی او یا مدیر آموزش و پرورش است یا وزیر یا وکیل یا نماینده مجلس یا نیروی انتظامی یا قاضی یا به قول حافظ زاهدان جالوگر، در خلوت کار دیگری انجام دهید و نکنید. آنچه را که به او گفته اند باور کن، آن کودک فرهیخته چه انتظاری از چنین ادعای بیهوده ای دارد؟