چالش غذا و در مدرسه ممنوع 1402


ویدیو 339

چالش غذا و ممنوعیت از مدرسه 1402

روزی دختر جوانی به نام ماریا بود. او با پدر و مادر و خواهر و برادرش در یک شهر کوچک زندگی می کرد. خانواده او برای گذراندن زندگی خود با مشکل مواجه بودند و اغلب مجبور بودند از وعده های غذایی صرفه جویی کنند.

ماریا دوست داشت به مدرسه برود، اما از ناهار می ترسید. او هیچ غذایی برای آوردن از خانه نداشت و خانواده اش توانایی خرید ناهار برای او را در مدرسه نداشتند. هر روز تنها در کافه تریا می نشست و همکلاسی هایش از غذایشان لذت می بردند.

یک روز معلم ماریا متوجه شد که او در طول ناهار چیزی نمی خورد. او از ماریا پرسید که آیا همه چیز خوب است و ماریا وضعیت خود را توضیح داد. معلم از شنیدن مبارزات ماریا دلش شکست و تصمیم گرفت دست به کار شود.

او با مدیر مدرسه و معلمان دیگر صحبت کرد و آنها با هم برنامه ای را در نظر گرفتند. آنها برنامه ای را آغاز کردند که در آن دانش آموزان می توانستند غذای اضافی را از ناهار خود به انبار عمومی اهدا کنند. به این ترتیب دانش آموزانی مانند ماریا می توانند در طول روز به غذا دسترسی داشته باشند.

ماریا از شنیدن این برنامه بسیار خوشحال شد. او دیگر مجبور به گرسنگی در ساعات مدرسه نبود. او دوستان جدیدی در کافه تریا پیدا کرد که وعده‌های غذایی‌اش را با او تقسیم می‌کردند و احساس می‌کرد بیشتر در جامعه مدرسه حضور دارند.

به لطف مهربانی معلمان و همکلاسی ها، ماریا دیگر نگران کمبود غذا در مدرسه نبود. او می توانست بدون حواس پرتی گرسنگی بر یادگیری و رشد تمرکز کند. و می دانست که اگر شخص دیگری به جای او باشد از او نیز مراقبت می شود.

دیدگاهتان را بنویسید