«خدارو شکر که آب ها از آسیاب افتاد!
آقای بهروز افخمی شاد و خندان ،تا نور را برای فیلمبرداری ازدست نداده ،منزل آقای مهرجویی رو پیدا کردند!
آقای افخمی فکر بکری به سر دارد.
نه برای از دست دادن و قتل آقای مهرجویی و همسرش،بلکه به این فکر افتاده تا قصه ای جنایی بنویسد به سبک هیچکاک!با لبی خندان!
اصلا هم خبر نداشته که پلیس با متهمین برای باز سازی صحنه قتل آمده ! عجبا!
دقت کنید آقای افخمی تمام مدت لبخند به لب دارد و شاد
چه قصه جنایی بشه این جنایت !
دونفر غرقه به خون ،سلاخی شده و یک نفر به فکر قصه نوشتن جنایی به سبک هیچکاک !با لبی خندان!
آقای افخمی همیشه به موقع می رسد و میخواهد کاری بسازد کارستان ولی متاسفانه هیچوقت هم موفق نمیشود.
۱-مثلا آقای ناصرخان تقوایی سریال میرزا کوچک خان رو میساختند، حتی ۴۵ دقیقه هم از سریال هم ساخته شده بود !
خدا خواست ایشان متوجه شد و زود رسید وبا روابطی که در تلویزیون داشت کار را مال خود کرد و آقای تقوایی را بیکار و مایوس به خانه اش برگرداند.
ولی دریغ از موفقیت آقای افخمی از ساخت میرزا کوچک خان!
۲-آقای علی حاتمی فقید که در حال ساخت فیلم تختی بود و عمرش کفاف نداد ،باز به سرعت آقای افخمی رسید و خواست این اثر به بایگانی تاریخ نرود و ساخت تختی را به عهده گرفت که ای کاش بموقع نمی رسید!
۳- وقتی آقای خمینی فوت شدند باز ایشان به موقع رسید و ساخت فیلمی به نام فرزند صبح را شروع کرد که ادای دِینی کرده باشد و چند سال با هزینه هنگفت این کار ادامه داشت که نتیجه اش این شد که در جشنواره ایشان را هو کردند !
وحالا باز سرو کله اش شاد و خندان پیدا شده که قصه جنایی بنویسد تازه خیلی هم در جریان ماجرا نیست همه اخبار را خانمش به او داده!
آقای افخمی لطفا به سبک هیچکاک قصه ننویس وتن هیچکاک را در قبر نلرزانید…»