نوشته های ناب خواندنی سری 1


نوشته های ناب خواندنی سری 1

***نوشتن واضح و خوانا***

روزی مردی خواست تا بهشت ​​و جهنم را ببیند. وقتی به جهنم رسید، مردمی را دید که دور یک ضیافت بزرگ نشسته اند. بهترین غذا روی میز چیده شده بود. چه جشنی! شاید جهنم آنقدر هم که می گفتند بد نبود!
اما وقتی از نزدیک به کسانی که دور میز نشسته بودند نگاه کرد، متوجه شد که با وجود آن همه غذا، همه از گرسنگی می میرند. با این چوب ها نمی توانستند غذا بخورند هیچکس یک لقمه هم نخورد واقعا جهنم بود که اینقدر نزدیک این همه غذا بشینی و نتوانی حتی یک لقمه بخوری.
سپس مرد به بهشت ​​رفت تا زندگی را در آنجا ببیند. در نهایت با تعجب متوجه شد که مردم دقیقاً در همان حالت پشت میز ضیافت نشسته اند. به هر نفر یک متر چاپستیک داده می شود! اما همه آنجا از خوردن غذاهای خوشمزه خوشحال بودند
ساکنان بهشت ​​… برای تغذیه یکدیگر از چوب های بلند استفاده می کردند

***نوشتن واضح و خوانا***

وقتی بزرگ شدم
من می خواهم همه باشم
به جز پدر بد،
راننده اتوبوس خسته،
فرد عصبانی
یا یک فرد ناامید که با همه بحث می کند،
یا مرد بزرگی که به درد نمی خورد
انداختن در بینی،
خب انگار کسی نیست…
پس بهتره الان بزرگ نشم
ببینیم بعدش چی میشه!

***نوشتن واضح و خوانا***

پادشاهی وزیر دانا بود
از وزارت استعفا داد
شاه از وزیران دیگر پرسید: وزیر دانا کجاست؟
گفتند که او خدمت خود را ترک کرد و شروع به پرستش خدا کرد
شاه نزد وزیر رفت و از او پرسید: چه غلطی دیدی که خدمت را ترک کردم؟
به پنج دلیل گفت:
اولین:
تو نشسته بودی و من جلوی تو ایستاده بودم
اکنون خدایی را می پرستم که به من امر می کند به نماز بنشینم.
دیگر:
اونی که خورد و من نگاه کردم
حالا من غذایی پیدا کردم که او نمی خورد و مرا می خورند.
سوم:
اینکه تو خوابیدی و من تماشا کردم
حالا خدا طوری است که هرگز نمی خوابد و مراقب من نیست
چهارم:
می ترسیدم که اگر بمیری، از دست دشمنانم آسیب ببینم
اکنون خدای من چنان است که هرگز نمی میرد و دشمنانم به من آسیب نمی رسانند.
پنجم:
می ترسیدم اگه اشتباهی کردم منو نبخشی
حالا خدای من آنقدر مهربان است که هر روز صد گناه می کنم و او را می بخشم.
خدا و پروردگار من از دیگران

بیشتر بخوانید  علت فوت نصراله زمردیان کارگردان قدیمی سینما چه بود؟

***نوشتن واضح و خوانا***

گردآوری: مجله اینترنتی دلگرم


دیدگاهتان را بنویسید