نه شیر شتر و نه جلسه عرب


خانواده ایلیاتی و عرب در صحرا اردو زدند و گله خود را چرا می کردند. یک شب کمی شیر شتر را در ظرفی ریختند و زیر حصار گذاشتند. از قضا در آن شب، مارى كه در نزديكي بر گنج افتاده بود، به زير حصار افتاد و در ظرفى شير خورد و دانه اشرفى را آورد و در جاى خود گذاشت.

نه شیر شتر و نه جلسه عرب

فردای آن روز که خانواده ایلیاتی از خواب بیدار شدند و اشرفی را در کاسه شیر دیدند، شادی کردند و فردای آن شب شترها را در ظرفی دوشیدند و شب را در همان محل سپری کردند. مار دوباره آمد و شیر را خورد و اشرفی عوضش کرد و رفت.

این عمل چندین بار تکرار شد تا آن که عرب اهل ایلیاد گفت: خوب است که کمین کنم و آن که اشرفیان را آورده و همه اشرفیان را مالک است بگیرم، آن شب عرب در کمین افتاد. نیمه های شب وقتی مار را دید به آنجا آمد و به یک عرب شلیک کرد تا مار را بکشد. تیر به جای اصابت به سر مار، دم مار را قطع کرد و مار بدون دم فرار کرد.

نه شیر شتر و نه جلسه عرب

ساعتی پس از به خواب رفتن عرب، مار برگشت و مرد جوان او را گاز گرفت. هنگامی که یک ایلیاتی عرب صبح از خواب بیدار شد، پسر خردسال خود را مرده دید، او را دفن کرد و از صحرا نقل مکان کرد.

بعد از مدتی قحطی شد. بیشتر گوسفندان و حیوانات نر عرب تلف شدند. عرب با همسرش مشورت کرد و تصمیم گرفت به همان بیابانی که مار اشرفی را می آورد برگردد. به امید اینکه شاید آنها را از همان اشرفی ها بازگرداند.

بیشتر بخوانید  ساعت دقیق شروع بازی امروز دربی 5 شهریور 99

نه شیر شتر و نه جلسه عرب

خلاصه به همان صحرا برگشتند و مثل قبل شیر شتر را در ظرفی ریختند و منتظر ماندند. تا همین مار آمد ولی شیر را نوشید و گفت: برو بیچاره دیوانه شو پسر یادت بیاید نه شیر شتر به من بده و نه مجلس عرب.

نه شیر شتر و نه جلسه عرب


دیدگاهتان را بنویسید