به گزارش شمانیوز: ایالات متحده آمریکا در ۶ و ۹ اوت ۱۹۴۵ دو شهر هیروشیما و ناگازاکی ژاپن را بمباران اتمی کرد. بمب اول ۷۰ هزار و بمب دوم ۴۰ هزارنفر را درجا و در یکلحظه کشت. میزان کشتههای هر دو بمباران هم پس از مدتی با مرگ مجروحان بدحال به ۲۰۰ هزار نفر رسید. درباره ایندو فاجعه بشری کتابهای مختلفی منتشر شده است؛ ازجمله مجموعهمقاله «بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی» اثر سیلویا انگدال که قصد داریم به مطالب مندرج در آن بپردازیم. ترجمه فارسی اینکتاب بهقلم شهربانو صارمی سال ۱۳۹۹ توسط انتشارات ققنوس منتشر شد.
بمبی که هیروشیما را نابود کرد، با نام معروف «پسر کوچک» در فاصله ۶۰۰ متری زمین منفجر شد. اینبمب معادل ۱۲۵۰۰ تُن TNT بود و تودهای آتشینی که به وجود آورد، باعث شد دمای آننقطه به ۳ هزار درجه سانتیگراد برسد تا ۷۰ هزارنفر انسان درجا کشته شوند. در شعاع یکونیم کیلومتری انفجار هم، آتش بهسرعت گسترش پیدا کرد و مساحتی معادل ۱۰ کیلومترمربع از شهر را سوزاند. قدرت انفجاری بمب دوم هم که روی ناگازاکی منفجر شد، بهدلیل وجود تپههای اطراف کانون انفجار، تا حدودی محدود شد و در لحظه اول ۴۰ هزار نفر را به کام مرگ کشید.
پسر کوچک، جاییکه امروز پارکینگ شماره ۳ اوتماچی بیمارستان شیماست منفجر شد. اما در لحظه انفجار، در آن محل یک بیمارستان بود که ساختمانش کاملا ویران شد و بیماران درون آن دود شدند و به هوا رفتندبمب پسر کوچک، جاییکه امروز پارکینگ شماره ۳ اوتماچی بیمارستان شیماست منفجر شد. اما در لحظه انفجار، در آن محل یک بیمارستان بود که ساختمانش کاملا ویران شد و بیماران درون آن دود شدند و به هوا رفتند. در دو انفجار یادشده، همه موجودات زنده از انسان و حیوان، بهخاطر حرارت و فشار وحشتناک ایجادشده، بهمعنای دقیق کلمه سوختند؛ آنهایی که بیرون از ساختمانها و در فضای باز بودند، سوخته و آنهایی هم که درون ساختمانها بودند، بهخاطر هجوم فشار و گرمای بالا جان خود را از دست دادند.
* شبیه بمبارانهای اشباعی آلمان؛ ژاپن در خون و آتش
اما اشتباه فاحشی است اگر طبق خواسته آمریکاییها ایندروغ را باور کنیم که بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی، باعث تسلیم ژاپن و پایان جنگ جهانی دوم شد. چون آمریکا در مقطع پایانی جنگ، شهرهای ژاپن را بهطرز بسیار وحشیانه و غیرقابل توصیفی بمباران کرد که در اینبمبارانها با وجود اینکه از بمب اتم استفاده نشد، میزان کشتهها بیش از کشتههای دو فاجعه هیروشیما و ناگازاکی بود. اینبمبارانها هم چیزی شبیه به بمبارانهای اشباعی و فرشگوش متفقین در شهرهای آلمان هستند که در روزهای پیش از تسلیم آلمان انجام شدند. «شب ۹ به ۱۰ مارس ۱۹۴۵ سیصد فروند بمبافکن آمریکایی به توکیو حمله کردند. ۱۰۰ هزار نفر در اینحمله کشته شدند. هواپیماهای جنگی با فروریختن تقریبا ۱۷۰۰ تن بمب بخش عمدهای از پایتخت را ویران کردند. حدود ۴۰ کیلومتر متربع از شهر کاملا در آتش سوخت و یکچهارم از یکمیلیون بنا ویران شد. یکمیلیون نفر از سکنه بیخانمان شدند. در ۲۳ مه یازده هفته بعد، بزرگترین حمله هوایی جنگ منطقه اقیانوس آرام شروع شد. ۵۲۰ فروند بمبافکن غولآسای B29 سوپر فورترس ۴۵۰۰ تن بمب آتشزا روی قلب پایتخت از پیشویرانشده ژاپن فرو ریختند. با تندبادهای ایجادشده در نتیجه انفجار بمبهای آتشزا، مرکز تجاری و محوطه راهآهن توکیو نابود و منطقه تفریحی گینزا کاملا ویران شد. دو روز بعد ۲۵ مه در دومین حمله هواپیماهای سوپرفورترس گروه ۵۰۲ غرشکنان در آسمان توکیو ظاهر شدند و حدود ۴۰۰۰ تن ماده منفجره روی شهر ریختند. در دو حمله بمبافکنهای بی ۲۹ حدود ۱۵۰ کیلومتر مربع از پایتخت ژاپن ویران شد.» (صفحه ۱۰۴)
همچنین در ۹ مارس ۳۵۰ فروند بمبافکن B29 صدها تن منیزیوم، فسفر و بمب ناپالم روی توکیو ریختند و ویرانگرترین حمله هوایی در طول جنگ را رقم زدند. بیش از ۱۰۰ هزار ژاپنی در میان طوفان آتشی که برخاسته بود جان دادند. در آنلحظات دمای روی زمین به ۲۰۰۰ هزار درجه رسیده بود. تا ماه مه هم، سهبمباران بزرگ دیگر نیمی از توکیو را با خاک یکسان کرد.
* ترومنِ دروغگو
هری ترومن رئیسجمهور وقت آمریکا که دستور داده بود بمب اتم به محض آمادهشدن در آزمایشگاههای ارتش اینکشور به کار گرفته شود، برای توجیه کار خود یعنی صدور دستور بمباران تا آنجا پیش رفت که اعلام کند دنیا به یاد خواهد داشت اولین بمب اتمی دنیا برای بمباران هیروشیما استفاده شد؛ «که پایگاهی نظامی بود.» ترومن گفت «این کار انجام شد زیرا ما میخواستیم تا حد امکان از کشتهشدن غیرنظامیها در اولین حمله اجتناب کنیم.» در حالیکه افسر اطلاعات نیروی هوایی پنجم آمریکا هم در ۲۱ ژوئیه ۱۹۴۵ اعلام کرد تمام مردم ژاپن هدف نظامی هستند و مصرانه گفت در ژاپن غیرنظامی نداریم.
افسر اطلاعات نیروی هوایی پنجم آمریکا هم در ۲۱ ژوئیه ۱۹۴۵ اعلام کرد تمام مردم ژاپن هدف نظامی هستند و مصرانه گفت در ژاپن غیرنظامی نداریممارک وبر یکی از نویسندگانی که مقالهاش در کتاب «بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی» منتشر شده، میگوید اینحرف ترومن بیمعنی است: «حرف بیمعنایی بود. در واقع تقریبا تمام قربانیان غیرنظامی بودند و ارزیابی بمباران استراتژیک ایالات متحده که سال ۱۹۴۶ منتشر شد، در گزارش رسمیاش قید کرد هیروشیما و ناگازاکی بهدلیل تمرکز فعالیت و جمعیت بهعنوان هدف انتخاب شدند. اگر بمباران اتمی برای این انجام گرفت که رهبران ژاپن را با قدرت هولناک و ویرانگر سلاح جدید تحت تاثیر قرار دهد، اینکار میتوانست با بمباران یک پایگاه نظامی دورافتاده انجام گیرد. لزومی به ویرانکردن یک شهر بزرگ نبود. انفجار هیروشیما اگر هم توجیهپذیر باشد، دفاع از بمباران ناگازاکی مشکلتر است.» (صفحه ۱۰۸)
وبر میگوید آمریکاییها پیش از حمله تصویرسازیهای تبلیغاتی بیحمانهای علیه موشها یعنی ژاپنیها بهمثابه موجوداتی پستتر از انسان انجام داده بودند که باعث میشد جوانان آمریکایی بگویند «خدایا به خاطر بمب اتمی از تو سپاسگزاریم!» براساس نظرسنجی موسسه گالوپ در ۱۵ اوت ۱۹۴۵، ۸۵ درصد آمریکاییها موافق استفاده از بمبهای اتمی جدید در شهرهای ژاپن بودند. از طرفی ژنرال داگلاس مک آرتور فرمانده نیروهای ارتش آمریکا، پیش از مرگش دلایل بیشماری را مطرح کرد که نشان میدادند بمباران اتمی ژاپن غیرضروری بوده است. او گفت: «افراد من یکدل و یکزبان بودند که ژاپن در حال فروپاشی و تسلیم است.» ژنرال کرتیس لیمی پیشتاز بمبارانهای آلمان و ژاپن که بعدها رئیس کارکنان نیروی هوایی شد، هم به اختصار نوشت «بمباران اتمی هیچکمکی به پایان یافتن جنگ نکرد.»
* خوردن برچسب حیوان وحشی بر پیشانی آمریکا
یک روزنامهنگار استرالیایی که سپتامبر ۱۹۴۵ از هیروشیما دیدن کرد، بیماریهای ناشی از انفجار اتمی را – ریزش مو، جوشهای قرمز مایل به بنفش روی پوست، قربانیانی که در نتیجه خونریزی داخلی میمردند – فاجعه اتمی نامید. رابرت اِی لوئیس دستیار خلبان B29 سوپرفورترس که بمب را روی هیروشیما رها کرد، بعدها نوشت: «خدای من ما چه کردیم!» تابستان ۱۹۴۵ لسلی گرووز ژنرال آمریکایی و رئیس پروژهای که منجر به ساخت بمب اتمی شد، نوشت: «ما جرات کردیم در ساختار نیروهایی دست ببریم که تا اینزمان در ید قادر متعال بود.» در اولینآزمایش اتمی، گرووز که پدرش کشیش بود، صدای انفجار را غرش هولناک صور اسرافیل در روز داوری توصیف کرد. چارلز می مورخ استفاده از بمب اتمی را بهمثابه قتل توجیهناپذیر مردود دانست. هانسون بالدوین سردبیر پیشین نیویورکتایمز، سوگوارانه گفت «حالا انگ حیوان وحشی بر پیشانی ما میخورد.» مجله کامنویل هم در شماره ۲۴ اوت خود اعلام کرد نام هیروشیما و نام ناگازاکی یادآور جنایت و شرمساری آمریکاست. گار آلپروویتس نویسنده و مورخ در کتاب «دیپلماسی اتمی: هیروشیما و پوتسدام» که سال ۱۹۶۵ منتشر شد، گفت ژاپن در اوت ۱۹۴۵ کاملا شکستخورده بود و استفاده از بمب اتمی برای پایاندادن به جنگ لزومی نداشت و دلیل اصلی استفاده ایالات متحده از این بمبها، مرعوبکردن اتحاد شوروی بود. مایکل والزر فیلسوف سیاسی اهل آمریکا هم در سال ۱۹۸۹ نوشت بمباران هیروشیما عملی تروریستی بود و هدف آن، سیاسی بود نه نظامی.
* چرا هیروشیما و ناگازاکی انتخاب شدند؟
آنچه جالب است، این است که روز ۶ اوت ۱۹۴۹ یعنی چهارمینسالگرد انفجار بمب اتمی در هیروشیما، قانون ساخت شهر یابود هیروشیما بهعنوان «شهر یادبود صلح» در ژاپنی که دیگر در سیطره آمریکا قرار گرفته بود، تصویب شد. تلختر و مضحکتر از ایننامگذاری بهخاطر صلح در شهری که اینچنین با خاک یکسان شد، وجود ندارد. اینمساله وجوه گوناگونی دارد اما یکمثال آن، از اینقرار است که ژنرال کارل اسپاتس فرمانده راهبردی نیروی هوایی ارتش آمریکا بهمحض اینکه پل تیبتس خلبان هواپیمای B29 از ماموریت بمباران اتمی هیروشیما بازگشت، نشان افتخار صلیب خدمات برجسته را به او اعطا کرد. اینپرواز و بمباران اتمی، بهگفته صاحبنظران رازهای پنهان زیادی دارد. ازجمله اینکه هیروشیما نه بهدلیل اهمیت و استراتژیکبودن و یا حتی غیرنظامیبودنش، بلکه به ایندلیل انتخاب شد که اوضاع جوی آسمانش برای بمباران مساعدتر بود. در روز ۹ اوت هم وقتی ناگازاکی بمباران شد، در واقع بهعنوان هدف ثانویه بمباران شد. چون کوکورا هدف اولیه بود اما بهدلیل مه و غبار، حمله به آن ممکن نشد و هدف ثانویه برای بمباران انتخاب شد.
* قمار دو میلیارد دلاری
آزمایش بمب اتم برای آمریکا ۲ میلیارد دلار هزینه داشت و هری ترومن رئیسجمهور آمریکا از آن باعنوان قمار دومیلیارد دلاری یاد کرد. لحظهای که آزمایش بمب با موفقیت انجام شد، همه حاضران در اتاق فرمان و کنترل به هم تبریک گفتند و به قول راویان، آنهمه اضطراب، ختم به خیر شد. اینآزمایش روز ۱۶ ژوئیه ۱۹۴۵ در بیابانهای نیومکزیکو انجام شد. ترومن وقتی از کنفرانس پوتسدام به آمریکا بازمیگشت از انفجار بمب روی هیروشیما مطلع شد و در اعلان عمومی خود، آن را بزرگترین دستاورد علمی تاریخ نامید. توصیه هم کرد کنگره آمریکا، کمیسیونی برای کنترل استفاده از قدرت اتمی برای «حفظ صلح» در دنیا تشکل دهد!
«باید امانتدار ایننیروی جدید باشیم؛ برای جلوگیری از سواستفاده از آن و هدایت آن به مجاری خدمترسانی به نوع بشر. دعا میکنیم خداوند ما را راهنمایی کند تا در راه او از آن استفاده کنیم.»ترومن در سخنرانی رادیویی خود درباره بمب اتم گفت: «باید امانتدار ایننیروی جدید باشیم؛ برای جلوگیری از سواستفاده از آن و هدایت آن به مجاری خدمترسانی به نوع بشر. دعا میکنیم خداوند ما را راهنمایی کند تا در راه او از آن استفاده کنیم.» رئیسجمهور آمریکا گفت حمله به هیروشیما فقط یکهشدار برای اتفاقات آینده بوده و اگر ژاپن تسلیم نشود، صنایع جنگی اینکشور بمباران خواهد شد و هزاران غیرنظامی هم اینمیان کشته میشوند. ترومن همچنین گفت ما به بمب دست پیدا کردیم و از آن برای کاستن آلام جوانان آمریکایی استفاده کردیم.
* ژاپن زانو زده بود اما آمریکا بهشدت از ادامه میترسید
یکی از نویسندگانی که مقالهاش در کتاب «بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی» با گردآوری سیلویا انگدال منتشر شده، میگوید چشمانداز جنگ با وجود ۲ میلیون ژاپنی مصمم برای دفاع از سرزمینشان، با پشتیبانی ۵ هزار یا بیشتر جنگجوی کامیکازه (انتحاری) باعث شد آمریکاییها دست به دامان بمبی شوند که امیدوار بودند روی سر آلمانیها منفجر شود. جالب است که آنزمان تعداد داوطلبان ماموریتهای کامیکازه، بیشتر از تعداد هواپیماهای ژاپن بود. بروس لوبس استاد فن خطابه و سخنرانی عمومی دانشگاه ایالتی آیداهو نوشته در ماه اوت، ژاپن ۲ و نیم میلیون سرباز در جزایر اصلی خود داشت که ۹ هزار فروند هواپیمای انتحاری از آنها پشتیبانی میکردند و ۳۲ میلیون شبهنظامی سوگند خورده بودند با نیزه، تفنگ، تیروکمان و حتی کودکانی که دینامیت دور بدن آنها بسته شده بود و آموزش دیده بودند خود را زیر تانکهای آمریکایی بیندازند و در راه امپراتور جان بدهند.
بنابراین همانطور که آمریکاییها گفتهاند، تهدید استفاده سهباره از بمب اتمی و بمبارانهای وحشیانه که باعث تسلیم ژاپن شدند، در واقع عامل نجات جان سربازانی بودند که در صورت ادامه جنگ برای نبرد زمینی به ژاپن اعزام میشدند و امیدی به بازگشتشان نبود. تحت تاثیر دستگاه فعال تبلیغاتی غرب و یهود بینالملل بود که جورج فیلدینگ الیوت ستوننویس و تحلیلگر نظامی CBS نیوز دو روز پس از بمباران هیروشیما نوشت مردم دنیای آزاد حالا مالک سلاحی چنان هولناک هستند که حداقل فعلا، هیچچیز تاب مقاومت مقابلش را ندارد. او نوشت «ظاهرا مشیت الهی بوده که اینسلاح در دست آمریکاییها، بریتانیاییها و کاناداییها باشد. اکنون فرصتی جدید و اعجابانگیز داریم تا آزادی را به وجود آوریم و از آن محافظت کنیم.»
نکته جالبی که هستینگز گوشزد میکند، این است که ورود شوروی به جنگ در ۸ اوت در متقاعدکردن رهبران ژاپن به کنار کشیدن از جنگ، بسیار اثرگذارتر بود تا انفجارهای اتمیمکس هستینگز روزنامهنگار، سردبیر و مورخ انگلیسی درباره آنبرهه تاریخی گفته ژاپن داشت برای دفاعی جانانه آماده میشد و رهبران آمریکا هم از کاری که ژاپن میخواست انجام دهد مطمئن نبودند. در نتیجه حملات هوایی سنگینی انجام دادند که بیش از دو بمباران اتمی مشهور کشته داشتند. واقعیت ماجرا این است که عملیاتهای انتحاری ژاپنیها آمریکاییها را به وحشت انداخته بود. شواهد و مدارک جمعشده تا سال ۲۰۰۵ هم نشان دادند ژاپن هیچاقبالی برای ادامه مقاومت نداشت. نکته جالبی که هستینگز گوشزد میکند، این است که ورود شوروی به جنگ در ۸ اوت در متقاعدکردن رهبران ژاپن به کنار کشیدن از جنگ، بسیار اثرگذارتر بود تا انفجارهای اتمی.
تئودور (داچ) وَنکرک سرگرد نیروی هوایی آمریکا و ناوبر هواپیمایی که بمب را روی هیروشیما انداخت، گفته «اگر کسی زمانی به شما بگوید که بمب اتمی باعث پیروز شدن در جنگ جهانی دوم شد، میتوانید به او بگویید حرفش احمقانه است. بمب اتمی عامل پیروزی نبود. هشتادوپنج درصد ظرفیت صنعتی ژاپن قبل از آنکه بمب اتمی را بیندازیم از بین رفته بود.» (صفحه ۱۴۱) همیننظامی آمریکایی گفته اگر آمریکا ناچار به حمله زمینی به ژاپن میشد، باید تلفاتی را متحمل میشد که تا آنزمان نظیرش را ندیده بود. به اینترتیب با انفجار بمبهای اتمی و بمبارانهای سنگین، موفق شدهاند بدون حمله زمینی به ژاپن، جان بسیاری از آمریکاییها را نجات دهند.
بزرگترین حمله هوایی به ژاپن، دو روز پس از بمباران ناگازاکی انجام گرفت که درباره آن اطلاعات کمی ارائه شده است. در اینحمله بیش از ۱۰۰۰ فروند بمب افکن B29 شرکت داشتند. ونکرک گفته «ما چیزی بهنام کدو حلوایی حمل میکردیم. اندازه، وزن و شکل آنها مثل بمب اتمی بود اما با مواد بهشدت قابل انفجار پر شده بودند. فکر کنید چه تعداد غیرنظامی ژاپنی در آنحمله که کسی تاکنون چیزی از آن نشنیده کشته شدند. حتی شرط میبندم تعداد کسانی که در آن حملهها کشته شدند بیشتر از تعداد کسانی است که در هیروشیما و ناگازاکی جان باختند.»
پل تیبتس خلبان هواپیمای رهاکننده بمب که آن را بهنام مادرش «انولاگِی» نامیدند، سال ۲۰۰۷ مصاحبهای کرد و در آن گفت در انجام ماموریت تردید نداشته زیرا بمباران زندگی بسیاری را نجات داد و مشخص است که منظور از این«بسیاری»، آمریکاییها هستند چون مردم ژاپن در بمبارانهای آمریکا، فوجفوج کشته شدند. در کتاب «بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی» پیامهای مردم آمریکا به برنامههای رادیویی آنزمان هم چاپ شده که اکثر آنها دربردارنده خاطرات کوتاه پدربزرگهایی هستند که برای نوههای خود میگویند بمب اتمی چگونه موجب شد به جبهه نروند و جانشان نجات پیدا کند؛ و یا زنانی که گفتهاند بهخاطر بمب اتمی بود که شوهرانشان به جنگ نرفتند. نکته مهم اینپیامها دقیقا همینجاست که عمر آمریکاییها بهواسطه انفجار اتمی بیشتر شد؛ اما به قیمت گرفتن جان ۲۰۰ هزار قربانی بمب اتمی و هزاران قربانی بمبارانهای دیگر آمریکا. چرچیل هم همانروزها در پارلمان انگلستان با کنایه گفته بود آنهایی که حمله زمینی به ژاپن را نسبت به حمله اتمی ترجیح میدهند، ظاهرا خودشان قصد رفتن به جبهه جنگ با ژاپن را ندارند.
* ردپای یهود در ماجرا
لوئیس مارشالکو نویسنده مجارستانی کتاب «فاتحین جهانی» در کتاب خود به اینواقعیت اشاره کرده که حکومت جهانی یهود در پی بهدستآوردن بمب اتمی برای کسب آقایی و سیطره بر جهان بود. نکته دیگر او یهودیبودن روزولت و ترومن است. برخی از نوشتهها و مندرجات کتاب «بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی» هم موید همینمساله هستند. بهعنوان مثال یکی از جملات مهمی که از ترومن در اینکتاب نقل شده، مربوط به روزهای پیش از رسیدن آمریکا به بمب است. ترومن گفته بود سلاح جدید ممکن است آتشی به پا کند که در دره فرات، بعد از نوح و کشتی افسانهای او، پیشگویی شده است. که ایناتفاق واقعا هم افتاد.
ترومن گفته بود سلاح جدید ممکن است آتشی به پا کند که در دره فرات، بعد از نوح و کشتی افسانهای او، پیشگویی شده استاز طرفی کلاوس ویگرف ستوننویس روزنامه اشپیگل آلمان هم مقالهای دارد که سال ۲۰۰۵ با عنوان «بمباران اتمی ژاپن مانع جنگ جهانی سوم شد» منتشر شد. نویسنده اینمقاله نوشته «تعداد دقیق قربانیان هیروشیما و ناگازاکی هرگز معلوم نخواهد شد. فقط میدانیم هنوز هم هزاران نفر هر روز در نتیجه آثار ثانویه تشعشع میمیرند. گویی مجازاتی که در فرمان دوم عهد عتیق آمده، اینکه (خدای غیورم، و گناه پدران را بر پسران تا پشت سوم و چهارم میرسانم)، به دست بشر محقق شده است. حتی فرزندان و نوادگان جان به دربردگان هیروشیما و ناگازاکی از عواقب قرارگرفتن پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگشان در معرض تشعشع رنج خواهند برد. در بسیاری موارد DNA آنها چنان صدمه دید که در حال حاضر به سرطان خون، سرطان پستان و اختلالات عصبی مبتلا هستند.» (صفحه ۹۳)
* آمریکا دنبال صلح نبود، تسلیم بیقید و شرط میخواست
یکی از موضوعاتی که چندعنوان از مقالههای کتاب «بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی» مطرح میکنند، این است که استفاده از بمب اتمی علیه ژاپن ضرورتی نداشت چون ژاپن دنبال مذاکره بود. اما آمریکا مذاکره یا صلح را خواستار نبود بلکه در پی تسلیم بیقید و شرط ژاپن برای تصاحب اینکشور بود.
حتی کسانی مثل ژنرال دوایت آیزنهاور و داگلاس مکآرتور گفته بودند بمباران به لحاظ نظامی ضرورتی ندارد. آینهاور معتقد بود لزوم نظامی برای استفاده از بمب وجود ندارد و دریادار ویلیام لیهی که او هم مثل آیزنهاور از سران ستاد مشترک ارتش آمریکا بود، اینکار را بهدلیل ملاحظات اخلاقی رد کردمارک وبر مورخ و سرپرست موسسه بازنگری تاریخ در مقالهای که سال ۱۹۹۷ نوشت، گفت بمباران اتمی برای پایان دادن به جنگ ضرورتی نداشت. چون ژاپنیها همانزمان هم شکست خورده بودند و رهبران آمریکا میدانستند آنها دنبال مذاکره هستند. حتی کسانی مثل ژنرال دوایت آیزنهاور و داگلاس مکآرتور گفته بودند بمباران به لحاظ نظامی ضرورتی ندارد. آینهاور معتقد بود لزوم نظامی برای استفاده از بمب وجود ندارد و دریادار ویلیام لیهی که او هم مثل آیزنهاور از سران ستاد مشترک ارتش آمریکا بود، اینکار را بهدلیل ملاحظات اخلاقی رد کرد. وبر در مقالهاش با دیدگاه ترومن موافق نیست که استفاده از بمب اتمی، زندگی بسیاری را نجات داد. او میگوید با هر ملاکی که بسنجیم، اینکار ضروری نبود. او در مقاله خود از هنری اچ (هَپ) آرنولد فرمانده نیروی هوایی ارتش آمریکا نقل قول آورده که در خاطراتش در سال ۱۹۴۹ نوشت: «همیشه میدانستیم چه با بمب اتمی چه بدون آن ژاپنیها در آستانه نابودی هستند.» فومیمارو کونوئه نخستوزیر پیشین ژاپن هم اینمساله را تایید کرده و گفته «در اصل چیزی که باعث تصمیم برای صلح شد، بمبارانهای طولانی با هواپیماهای B29 بود.»
تازه بعد از جنگ بود که مردم آمریکا از تلاش ژاپن برای تمامکردن جنگ خبردار شدند. مثلا والتر تروهان گزارشگر شیکاگو تریبیون بهدلیل سانسور دوران جنگ ناچار شد یکی از مهمترین حوادث جنگ را بهمدت هفتماه مطرح نکند. در ۲۰ ژانویه ۱۹۴۵ یعنی دو روز قبل از عزیمت به اجلاس یالتا، چرچیل برملا کرد که روزولت پیشنویسی ۴۰ صفحهای حاوی ۵ نکته عمده برای شروع گفتگو درباره تسلیم ژاپن دریافت کرده است. در اینپیشنویس ژاپنیها شرایطی را برای تسلیم پیشنهاد کرده بودند. مقامات آمریکا هم میدانستند که مانع اصلی برای پایان دادن به جنگ پافشاری آمریکا روی تسلیم بیقیدوشرط است؛ خواستهای که سد راه هرگونه مذاکرهای بود. نکته تاریخی و عبرتآموز اینواقعه این است که قصد و نیت آمریکاییها برای مذاکره همیشه همینگونه است.
از طرفی جالب است افشاگری دیگری که لوئیس مارشالکو در کتاب «فاتحین جهانی» دارد، مربوط به ایننقشه است که مردم آمریکا هیچوقت نباید میفهمیدند نازیهای منفورشان، مایل به برقراری صلح با آمریکا بودهاند. یعنی دقیقا کاری که آمریکا در قبال مردم ژاپن و خواستهشان برای مذاکرات صلح هم انجام داد.
* تقصیر خود ژاپن بود!
برخی از نویسندگانی که مقالاتشان در کتاب پیشرو چاپ شده، معتقدند تقصیر خود ژاپن بود که با مقاومتش آمریکا را ناچار به بمبارانهای سنگین و بمباران اتمی کرد. چون همانطور که اشاره شد، آمریکا در نبرد زمینی با ژاپن متحمل تلفات سنگینی میشد. چنیننگاهی موید اینواقعیت دردناک است که مسخ رسانهای و تبلیغاتی غرب تا کجاها پیش رفته که برخی از مردم و روزنامهنگارانش، چنینعمل وحشیانهای را توجیهپذیر میبینند. یکی از اینافراد، اندرو کنی روزنامهنگار اهل آفریقای جنوبی است که زمانی از مسئولان ارشد تحقیق در انستیتوی تحقیقات انرژی دانشگاه کیپ تاون بوده و سال ۲۰۰۵ از هیروشیما بازدید کرد. او پس از اینبازدید مقالهای در توجیه بمباران اتمی با عنوان «نجات زندگیهای بسیار» نوشت. کنی در اینمقاله گفت هری ترومن در بمباران اتمی ژاپن مُحِق بوده است. همچنین وقتی آمریکا پس از جنگ دموکراسی را بر ژاپن تحمیل کرد، کارش اثر خوبی داشت. چون ژاپنیهای امروز مردمی صلحجو، مرفه و سالماند. آثار تشعشع مزمن ناشی از بمباران هم بسیار اندک بوده و اثر ژنتیکی روی ژاپنیها نداشته است.
یکی از فرازهایی که نگاه غیرانسانی و بیمنطق اندرو کنی را بر ما آشکار میکند، جایی از مطلب است که میگوید تالار ترویج صنعتی پیش از آسیب ناشی از بمباران اتمی، شبیه نصفه سیبی روی گرامافون سکهای بود اما بمب اتمی آن را تبدیل به یکشی ماندگار و هنری کرد و اینساختمان، از یک بنای زشت مبتذل، تبدیل به یکشاهکار آسیبدیده شدیکی از فرازهایی که نگاه غیرانسانی و بیمنطق اندرو کنی را بر ما آشکار میکند، جایی از مطلب است که میگوید تالار ترویج صنعتی (ساختمان معروفی که تصاویرش پس از بمباران منتشر شد)، پیش از آسیب ناشی از بمباران اتمی، شبیه نصفه سیبی روی گرامافون سکهای بود اما بمب اتمی آن را تبدیل به یکشی ماندگار و هنری کرد و اینساختمان، از یک بنای زشت مبتذل، تبدیل به یکشاهکار آسیبدیده شد. نویسنده مقاله مورد اشاره در پاسخ به اینسوال که استفاده از بمب دوم لازم بود یا نه، جواب مثبت میدهد و میگوید حتی بمب سومی هم در کار بود که قرار بود تا ۱۷ اوت برای رهاسازی روی ژاپن آماده شود. اما اینکشور روز ۱۵ اوت خبر تسلیمش را اعلام کرد.
جالب است که دموکراسی تحمیلی آمریکا به ژاپن از دید یکمقالهنویس و انسان بهظاهر متمدن، پدیدهای مثبت بوده است. او میگوید دموکراسی تحمیلی همچون افسونی عمل کرد و با ادامه صلح، دستاوردی اعجازآمیز داشت. چون بهداشت و سلامت عمومی در ژاپن بهبود چشمگیری پیدا کرد. نگاهی کوتاه به جمعیت ژاپن هم نشاندهنده تفاوت چشمگیر بین نسلهاست: آنهایی که بالای ۶۰ سال دارند، قدشان بسیار کوتاه است. آنهایی که کمتر از ۴۰ سال دارند با قد تقریبا ۱۸۰ سانتیمتر هم قد غربیها هستند!
دیگر موضع مضحکی که اندرو کنی در مقاله خود دارد در اینفراز قابل مرور است: «در بمباران آلمان و توکیو با بمبهای معمولی تعداد بیشتری کشته شدند. بیش از دو برابر اینتعداد با قداره و چماق در آشوبهای سال ۱۹۹۴ در رواندا کشته شدند. بروز قحطی در زمان مائو تسهتونگ باعث شد صد برابر این تعداد بمیرند. یک شکنجهگر قرون وسطایی میتوانست به اندازه بمباران اتمی هیروشیما در آدمی وحشت ایجاد کند و من به به شخصه ترجیح میدهم با بمب اتمی روبرو شوم تا مردی با سیخ تفته و گازانبر در دست.» (صفحه ۶۶)
آمریکاییها، در ابتدا از تشعشات مرگبار بمبهای اتمی خبر نداشتند و در گزارشهای خبری خود حرفی از آن زده نمیزدند تا آنکه نتایج وحشتناک آن روی مردم ژاپن مشخص شد. بعد از آشکارشدن نشانه، برخی از ناظران جهان متمدن و آزاد غرب به اینفکر افتادند که شاید مرگ سریع بر اثر بمب معمولی، بهتر از مرگ تدریجی یا حتی زندگی در نتیجه آلودگی تشعشع باشد. همه توجیههای مطرحشدهشان برای استفاده از بمب اتمی هم عموما بر نجات زندگی آمریکاییها تاکید داشت.
نیل استاینبرگ ستوننویس روزنامه شیکاگو سانتایمز دیگر نویسنده بیوجدانی است که در مقالهای که سال ۲۰۰۳ نوشت، ژاپن را بهدلیل اَعمال بیرحمانه گذشتهاش، مقصر بمباران اتمی آمریکا میداند. او هم تحت آموزههای رسانههای یهودی و غربی میگوید نحوه یادآوری وقایع و ارائه آن، نوعی جنگ است که آمریکا پس از جنگ در آن بازنده شد. چون بیشتر ملتها تاریخ خود را به شکل داستانی زیباتر عرضه میکنند. او میگوید هری ترومن اهل میسوری و صاحب فروشگاه لباس مردانه، شاید معمولیترین آمریکاییای که تا آن زمان به مقام ریاستجمهوری رسیده بود، در بمباران اتمی کاملا حق داشته و ملت ژاپن سزاوار دیدن چنینحادثهای بوده است. اینروزنامهنگار در مقالهاش معتقد بود تحریف و پا پسکشیدن از ماجرای بمباران و دادن تصویر مخدوش، به اندازه خودستایی ژاپنیها ناخوشایند است. «تاریخ نباید لاپوشانی کند اما خودآزاری هم نباید بکند. ایالات متحده مرتکب اشتباهاتی شده است، اما آن حرکات اشتباه باید در داستان بزرگتر معجزهای گنجانده شود که کشور ماست. ما نیازمند تعادل هستیم – به عبارت دیگر، کودکان ما بیدلیل با احساس شرمندگی بزرگ میشوند، درست مثل کودکان ژاپنی که با دیدگاهی کاملا دور از حقیقت پرورش یابند.» (صفحه ۱۳۰)
ترومن بین دو بمباران اتمی به ژاپن فرصت تسلیمشدن نداد و بمباران ناگازاکی بلافاصله با آمادهشدن بمب دوم انجام گرفت. لوبس میگوید اگر از بمب در ناگازاکی استفاده شد تا به ژاپن نشان دهند ایالات متحده زرادخانه اتمی دارد، میشد آن را روی منطقهای غیرمسکونی انداخت، نه شهری پرجمعیتبروس لوبس استاد فن خطابه و سخنرانی عمومی دانشگاه ایالتی آیداهو نظرِ کمی رقیقتری در اینباره دارد. او در مقالهای که سال ۱۹۹۵ با عنوان «بمباران اتمی هیروشیما لازم بود اما بمباران ناگازاکی ضرورتی نداشت» ماجرای هیروشیما را ضرورتی شوم دانست که بدون آن امپراتور ژاپن برای منصرفکردن ارتشش از ادامه جنگ پادرمیانی نمیکرد. لوبس، اما معتقد است بمباران ناگازاکی توجیهی نداشت و میگوید براساس اطلاعاتی که از رهبران آمریکا در آنزمان به دست آمد، بمباران دوم نه توجیه اخلاقی داشت نه نظامی. معیارهای دیپلماتیک نیز استفاده از آن را توجیه نمیکردند. چون ترومن بین دو بمباران اتمی به ژاپن فرصت تسلیمشدن نداد و بمباران ناگازاکی بلافاصله با آمادهشدن بمب دوم انجام گرفت. لوبس میگوید اگر از بمب در ناگازاکی استفاده شد تا به ژاپن نشان دهند ایالات متحده زرادخانه اتمی دارد، میشد آن را روی منطقهای غیرمسکونی انداخت، نه شهری پرجمعیت.
پل فاسل استاد بازنشسته رشته ادبیات انگلیسی دانشگاه پنسیلوانیا در چهلودومین سالگرد بمباران اتمی هیروشیما مطلبی نوشت و خلاصه کلامش این بود که مقاومت ژاپنیها، آمریکاییها را عاصی کرده بود و چارهای جز بمباران اتمی نداشتند. او میگوید سربازان آمریکا از بمباران اتمی خوشحال بودند و احساس گناه و شرمندگی نمیکردند. از نظر فاسل، هری ترومن را نباید بهخاطر تصمیمش مبنی بر بمباران اتمی ژاپن سرزنش کرد. اما جالب است که خود او در مقالهاش از جان کنت گلبریت اقتصاددان نقل قول آورده که ژاپنیها بدون حمله به قطع و یقین تا ماه نوامبر تسلیم میشدند و استفاده از بمب اتمی ضرورت و توجیهی نداشت.
از دیگر آمریکاییهایی که پس از واقعه هیروشیما و ناگازاکی، سرش را بالا میگیرد و به آمریکاییبودنش میبالد، میتوان به جِی گلن گری اشاره کرد که در کتابش با عنوان «جنگجویان» گفته از بمباران اتمی شوکه شده اما شرمند نه. «شرمنده چرا؟ چون غیرنظامیان را کشته بودیم؟ ما سالها بود این کار را میکردیم، با حمله به هامبورگ و برلین و کولونی و فرانکفورت و مانهایم و درسدن و توکیو و از اینگذشته، دو بمب اتمی ۱۰ هزار سرباز ژاپنی را از صحنه روزگار محو کرد که حالا دیگر کسی به آنها فکر نمیکند، فیزیکدانها و کشیشان یسوعی مهربان جان هرسی (یکنویسنده منتقد) تاثر آورند.» ایننویسنده میگوید بمباران ژاپن با بمب اتم تاسف ندارد. بلکه تاسف آنجاست که بمب به موقع آماده نشد تا به جنگ با آلمان پایان بدهد.
گری در کتابش گفته بمباران هیروشیما بدون هیچ هشداری صورت گرفت اما پل فاسل با متهم کردن او ادعا کرده دو روز قبل از بمباران ۷۲۰ هزار اعلامیه روی شهر ریخته شد و از همه خواسته شد شهر را ترک کنند. که بهنظر ادعایی غیرواقعی میرسد.
شرمنده چرا؟ چون غیرنظامیان را کشته بودیم؟ ما سالها بود این کار را میکردیم، با حمله به هامبورگ و برلین و کولونی و فرانکفورت و مانهایم و درسدن و توکیو و از اینگذشته، دو بمب اتمی ۱۰ هزار سرباز ژاپنی را از صحنه روزگار محو کرد که حالا دیگر کسی به آنها فکر نمیکند* آمریکاییِ شرمنده: مجبور بودم عقایدم را پنهان کنم
دانیل الزبرگ هم، نویسنده و فعال سیاسی آمریکایی است که مقالهاش در کتاب «بمباران اتمی هیروشیما و ناگازاکی» منتشر شده اما مانند دیگر هموطنانش فکر نمیکند و از بمباران هیروشیما شرمنده است. او در ۱۴ سالگی زمانیکه دانشآموز بود، در حالیکه پیشتر در مدرسه از عواقب و نتایج انفجار بمب اتمی آگاه شده بود، با خبر فاجعه هیروشیما روبرو شد. الزبرگ میگوید نتوانست پس از شنیدن خبر، مثل بیشتر آمریکاییها درباره بمباران هیروشیما نظر مثبت داشته باشد. او که مدارک محرمانه پنتاگون را در زمان جنگ ویتنام در اختیار مطبوعات قرار داد، میگوید عقایدی دارد که تقریبا او را از همه افراد دو و برش، والدین و دوستانش و اکثر آمریکاییهای دیگر جدا میکند. اما در روزگار نوجوانی، اینحرفها و اندیشهها چیزی نبودند که بتواند در ملا عام به بیانشان کند. چون ضدمیهنپرستانه محسوب میشدند و اینانگ، تنها برچسبی بود که هیچکس نمیخواست در روزگار جنگ جهانی دوم، پیشانیاش به آن مزین شود.
اینآمریکایی شرمنده، باید افکارش را نزد خود نگه میداشت چون از نظر آمریکاییهای دیگری که دور و اطرافش را گرفته بودند، بمب اتم وسیله قتلعام نبود بلکه نجاتدهنده بود؛ وسیلهای که زندگی «باارزشها» را حفظ میکرد. الزبرگ میگوید آمریکاییها کشتارهای بزرگتری از بمب اتمی هم در کارنامه دارند و هیروشیما و ناکازاکی دومین و سومین قتلعامهای بزرگ یکروزه دنیا هستند. بزرگترین قتلعام یکروزه را هم تفنگداران نیروی هوایی ارتش آمریکا انجام دادهاند که پنجماه پیش از فاجعه هیروشیما رخ داد. در اینبمباران، توکیو در شب ۹ مارس، با بمبهای آتشزا فرش شد و ۸۰ هزار تا ۱۲۰ هزار غیرنظامی زنده زنده سوختند یا خفه شدند. الزبرگ میگوید تعداد انگشتشماری از آمریکاییها از این رویداد خبر دارند و بیشترشان آن را بهعنوان مقتضای زمان جنگ پذیرفتهاند.
الزبرگ معتقد است آمریکا تنها کشور دنیاست که به پیروزشدن در جنگ با بمباران اعتقاد دارد؛ بهویژه با بمباران شهرها با سلاحهای کشتار جمعی. او میگوید آمریکاییها باور دارند چنینکاری کاملا به حق است که از نظر الزبرگ چنینذهنیتی، خیلی خطرناک است.