مجله گردشگری

پربازدیدترین‌ها
لینک های مفید

ملانصرالدین و داستان خنده دار آسیابان و الاغش!

به قلم زود نیوز
به قلم زود نیوز
سرفصل‌های مقاله


روزی ملانصرالدین وارد آسیاب گندم شد. منظره آسیاب به گردن الاغ بسته بود و الاغ می چرخید و آسیاب کار می کرد و زنگ به گردن الاغ آویزان بود. آسیابان گفت: “چون اگر متوقف می شد، می دانستم که موفق نمی شد.”


داستان ملانصرالدین / آسیاب و الاغ

مولا دوباره پرسید: خوب اگر الاغ ایستاد و سرش را تکان داد چه؟ آسیابان گفت: مولا، خواهش می کنم به الاغ این حیله ها را یاد نده!


داستان ملانصرالدین / آسیاب و الاغ


بیشتر بخوانید  20 متن تبریک روز پزشک به عشقم و همسرم
ممکن است به این مطالب نیز علاقه‌مند باشید.
نظرتون رو بنویسید!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *