معرفی رمان معروف غرور و تعصب + خلاصه داستان


معرفی رمان غرور و تعصب اثر جین آستین

کتاب غرور و تعصب از مشهورترین آثار جین آستین نویسندهٔ انگلیسی هست که به نقل از روزنامه گاردین جز صد اثر برتر جهان شناخته شده و قصه‌ آن به قدری معروف است که بارها در هالیوود و بالیوود از آن فیلم ساخته شده است.

رمان غرور و تعصب دومین اثر جین آستن است. جین آستن زمانی که 21 سالش بود در سال ۱۷۹۶، این کتاب را نوشت، اما تا سال ۱۸۱۳ چاپ نشد. اکثر منتقدان غرور و تعصب را بهترین اثر جین آستن می‌دانند و خود او آن را «بچهٔ دلبند من» می‌نامید.

بااین‌حال، این کتاب، که ابتدا با نام تأثرات اولیه نوشته شده‌بود، تا مدت‌ها توسط ناشران رد می‌شد و وقتی پس از ۱۷ سال به چاپ رسید، به‌جای نام آستن، نام «یک خانم» به‌عنوان نام نویسنده روی جلد به چشم می‌خورد.

در رمان “غرور و تعصب“‌ داستان پیرامون خانواده بنت شکل می‌گیرد که پنج دختر دارند. با آمدن دو مرد جوان ثروتمند با نام آقای بینگلی و دوستش آقای دارسی به همسایگی‌شان، خانم بنت امیدوار می‌شود تا دخترهایش ازدواج کنند و سامان بگیرند.

جین، دختر بزرگ خانواده به آقای بینگلی علاقه‌مند می‌شود اما خواهر سرزنده و بانشاطش الیزابت، به خاطر تکبّر و انزوای آقای دارسی از او متنفّر است ولیکن با این‌که‌، الیزابت بنت، دختری عقل‌گرا از طبقه متوسط و حومه‌نشین و چارلز دارسی، مردی خوددار و مغرور از طبقه مرفه و شهرنشین است.

این دو به تدریج به خصوصیات اخلاقی خوب هم پی می‌برند و با افزایش شناخت و آگاهی‌شان از یکدیگر، خود نیز با تغییرات مثبت و خوب در بینش و شخصیت‌شان کامل‌تر می‌شوند و عشقی واقعی بین این دو ایجاد می‌شود، و در این بین اتفاقاتی رخ می‌دهد که جین و آقای بینگلی از هم دور می‌شوند و…

از رمان غرور و تعصب بارها فیلم‌سازی شده‌است، که یکی از معروف‌ترین نسخه‌های آن متولد سال ۲۰۰۵ با بازی کیرا نایتلی (در نقش «الیزابت») و مَتیو مَک‌فادین (در نقش «آقای دارسی») بوده‌است. در سال ۲۰۰۴ هم بالیوود برمبنای این کتاب، فیلم عروس و تعصب را با بازی آیشواریا رای ساخت.

بیشتر بخوانید  عکس های دیدنی و جنجالی ایرینا شایک، نامزد رونالدو

رمان غرور و تعصب ، دانلود رمان غرور و تعصب ، داستان رمان غرور و تعصب

خلاصه کامل داستان رمان غرور و تعصب

آقا و خانم بِنِت (Bennet) پنج دختر دارند. جِین و الیزابت بزرگ‌تر از سه خواهر دیگر هستند و البته باوقارتر و سنگین‌تر. دو خواهر کوچکتر بسیار سبکسر هستند و مایه خجالت دو خواهر بزرگشان.

دختر وسط (مری) تنها دختر نازیبای خانواده است بنابراین به یادگیری ساز زدن و کمالات پرداخته. چندی است که در همسایگی‌شان در قصری به نام «نِدِرفیلد» مردی سرشناس و ثروتمند به اسم «چارلز بینگلی» ساکن شده که بسیار بامحبت و خوش‌چهره است.

خانم بِنِت می‌کوشد تا هرطور شده مرد جوان را برای ازدواج به یکی از دخترانش مایل کند. در یک مهمانی عمومی روستا، خانوادهٔ بِنِت نیز حضور دارند. آقای دارسی، دوستِ صمیمی چارلز بینگلی هم در آن جشن شرکت کرده‌است.

او صاحب قصری به نام پمبرلی است و مردی بسیار ثروتمند و خوش قیافه است، ولی رفتاری بسیار متکبرانه و پرغرور دارد. آن شب، جین با چارلز بینگلی آشنا می‌شود و ارتباط عاشقانه‌ای بین آن دو شکل می‌گیرد.

پس از آن مراسم، همه از خودبزرگ‌بینی و بدخلقی دارسی صحبت می‌کنند؛ مخصوصاً الیزابت از رفتار او بسیار متنفر شده‌است چون دارسی، بدون اینکه بداند الیزابت حرف‌هایش را می شنود، به زیبایی او توهین کرد و نپذیرفت با او برقصد.

***

از سوی دیگر کشیش «کالینز»، برادرزادهٔ آقای بنت و وارث خانوادهٔ آن‌ها، قصد دارد تا با یکی از دخترعموهایش ازدواج کند. او نخست جین را برمی‌گزیند، ولی وقتی می‌فهمد جین احتمالاً با بینگلی نامزد می‌کند به فکر الیزابت می‌افتد.

خانم بنت هم با این پیوند موافق است؛ چون دراین صورت ارث خانوادگی آن‌ها به غریبه‌ها نمی‌رسد. با این حال الیزابت درخواست کالینز را رد می‌کند و تهدیدهای مادرش را نیز نادیده می‌گیرد. کشیش کالینز وقتی می‌بیند که دخترعمویش الیزابت هم برای ازدواج با او بی‌میل است متوجه دوست صمیمی الیزابت، شارلوت شده و سرانجام با او عروسی می‌کند.

بیشتر بخوانید  بیوگرافی پریا قاسمخانی دختر بهاره رهنما و عکس های شخصی

در همین روزها الیزابت با آقای «ویکهام»، یکی از افسران هنگ نظامی که به تازگی در نزدیکی شهر ساکن شده آشنا می‌شود. ویکهام جوانی خوش‌قیافه و بسیار خوش‌برخورد است. او خود را برادرخواندهٔ دارسی معرفی می‌کند و از دارسی به بدی یاد می‌کند و می‌گوید که او مردی بدطینت است.

الیزابت با شنیدن این حرف‌ها بیشتر از دارسی متنفر می‌شود و تلاش می‌کند تا بیشتر از دارسی بداند و اخلاق و رفتار او را زیرنظر بگیرد تا او را بهتر بشناسد. پس از چندی، خانوادهٔ آقای بینگلی به‌طور ناگهانی ندرفیلد را ترک کرده و به لندن می‌روند.

این سفر را خواهر بینگلی طراحی کرده‌است. او عاشق دارسی است و با این حیلهٔ زنانه می‌خواهد بین برادرش و جین فاصله بیندازد تا چارلز به خواهر دارسی علاقه‌مند شود تا بدین‌گونه دارسی را ازآنِ خود کند.

جین و الیزابت از این موضوع باخبر می‌شوند. الیزابت در ذهنش دارسی را مقصر این جدایی می‌داند.زمانی می‌گذرد. از بینگلی و دارسی خبری نمی‌شود.

جین با دایی و زن‌دایی‌اش به «خیابان گریس چرچ» در لندن می‌رود تا شاید روحیهٔ ازدست‌رفته‌اش را بازیابد و خبری از بینگلی در لندن دریافت کند. پس از چندین هفته همچنان هیچ خبری از بینگلی نمی‌شود و او سراغی از جین نمی‌گیرد.

***

پس از مدتی الیزابت به دیدن دوستش شارلوت که با کالینز ازدواج کرده می‌رود تا مدتی مهمان آن‌ها باشد. آن‌ها در کنار املاک و اراضی خاله آقای دارسی که زن اشراف‌زاده و بسیار متمول ولی ازخودراضی است زندگی می‌کنند. بعد از مدتی دارسی به آنجا می‌آید و با الیزابت دیدار می‌کند.

بعد از چند روز دارسی به او اظهار عشق و علاقه می‌کند ولی الیزابت با ردّ درخواست وی، از ستم‌های او به ویکهام و جداسازی چارلز از جین سخن می‌گوید. دارسی فردای آن روز نامه‌ای به الیزابت می‌نویسد و توضیح می‌دهد که چرا رابطه بینگلی را با خواهر الیزابت (جین) به هم زده‌است.

بیشتر بخوانید  کپی جلد پرفروش ترین فیلم های دنیا .. !!

او همچنین به الیزابت می‌گوید که ویکهام فردی هوس‌باز و دروغگوست و او قصد فریب خواهر کوچک دارسی را داشته و می‌خواسته با او فرار کند تا به اموال او دست یابد.

چند وقت می‌گذرد و الیزابت به همراه دایی وزن‌دایی‌اش در سفری برای بازدید به قصر معروف خانواده دارسی، پمبرلی می‌روند. در اتفاقی عجیب در آنجا با دارسی روبرو می‌شوند. دارسی نیز رفتار پر غرور خود را کنار گذاشته و مردی جذاب و دوست داشتنی شده‌است.

ناگهان خبر می‌رسد که ویکهام با «لیدیا» (خواهر کوچک الیزابت) گریخته‌است. دارسی ترتیبی می‌دهد که آن‌ها را پیدا کنند و سپس با پرداخت پول، ویکهام را وادار می‌کند تا با لیدیا ازدواج نماید. خالهٔ دارسی (لیدی کاترین) به دیدن الیزابت می‌رود و به او توهین می‌کند و به او می گوید که حق ازدواج با دارسی را ندارد.

الیزابت جلوی او می ایستد و این دارسی را امیدوار می‌کند. الیزابت پی می‌برد که دارسی برخلاف ظاهر متکبر و مغرورش، قلب مهربانی دارد و به او علاقه‌مند می‌شود. در نهایت الیزابت با آقای دارسی و جین با بینگلی ازدواج می‌کنند.

چکیده‌ای از متن کتاب غرور و تعصب

بینگلی به قضاوت و نظرات دارسی اعتماد زیادی داشت و در درک و فهم، دارسی بهتر از او بود.گرچه بینگلی کاملاً بی‌نقص به نظر می‌رسید اما دارسی باهوش‌تر و در عین حال مغرور، خوددار و مشکل‌پسند هم بود. دارسی با ادب و نزاکت بود اما رفتارش چنگی به دل نمی‌زد و از این نظر، دوستش کاملاً برتر از او بود.

بیشتر بخوانید ::

معرفی ۱۵ رمان عاشقانه و پرفروش خارجی

معرفی و خلاصه داستان رمان عاشقانه پس از تو

معرفی رمان عاشقانه من پیش از تو + خلاصه داستان

معرفی و خلاصه داستان رمان صوتی من او را دوست داشتم

معرفی وخلاصه داستان رمان بر باد رفته


دیدگاهتان را بنویسید