متن ناراحت کننده فوت همسر در عید نوروز
ز هجران تو پرپر می زند دل
ز دل تنگی به هر در می زند دل
چو بلبل در فراق رویت ای گل
به دیوار قفس سرمیزند دل
همسرم در سال نو کنارم نیستی انگار با همه دنیا غریبه ام
یاد روزهای بودن همسر را عزیز میداریم و لحظههای سنگینی هجران او را به سوگ مینشینیم باشد که در نظرت افتد
همسرم با این حال که کنارم نیستی ولی بازم سال نو رو بهت تبریک میگم
استوری غمیگن فوت همسر
امروز اومده بود دیدنم
با یه نگاه مهربون
همون نگاهی که سالها آرزوشو داشتمو ازم دریغ میکرد
گریه کرد و گفت دلش واسم تنگ شده
وقتی رفت سنگ قبرم از اشکاش خیس شده بود
این گنج نهان در دل خانه همسر بود
هم بال و پرم بود و همی تاج سرم بود
هرجا که زمن نام و نشانی طلبیدند
هم نام بلندش سند معتبرم بود
گوهر از خاک بر آرند و عزیزش دارند
بخت بد بین که فلک گوهر ما برده به خاک
خدایا چرا عشقمو ازم گرفتی
امشب این خانه عجب حال و هوایی دارد گپ زدن با در و دیوار صفایی دارد همه رفتند از این خانه بجز غم باز این یار قدیمی چه وفایی دارد
همسر عزیزم با این حال که میدانم رفتی ولی باز هم حس میکنم کنارم هستی
امسال سال دومیست که عید را تنها جشن میگیرم
میدونی دلتنگی یعنی چی؟
دلتنگی یعنی اینکه: بشینی به خاطراتت با همسرت فکر کنی ..
اونوقت یه لبخند بیاد رو لبت ..
ولی چند لحظه بعد …
شوری اشکهای لعنتی ،
شیرینی اون خاطره ها رو از یادت ببرند
سال نو مبارک عشق از دسته رفته من
باورم نیست که دیگر نشـنوم آوای تو
یــا نبـینم روی مـاه و قامت رعـنـای تو
سالها سنگ صبورم بودی و هم صحبتم
بی تو رنگ یأس دارد منزل و مأوای تو
همسر چرا در این سال نو تنهایم گذاشتی
من باکلمه ها بازی نمی کنم
وقتی می نویسم نفسمی
همسر عزیزم ،عشقم
بعد رفتنت زندگی
طعم مرگ میدهد
لاف می زدم که
فراموشت خواهم کرد
کجایی که ببینی این روزها
توبه ی من از گرگ ها هم مرگ تر هست
هسمر عزیزم وقتی رفتی تازه فهمیدم زندگی بدون تو چقدر سخته
مخصوصا وقتی میبینم تنها امید زندگیم در جشن سال نو کنارت نیست
در کویر سرد عشق این سخن از من بگیر،مرگ تو مرگ من هست پس تمنا میکنم هرگز نمیر
خدایا گله ام را به که بگویم
با این حال که تمنا کردم که عشقم را از من نگیری
چگونه سال نو را بدون همسر بخندم
آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش
این چراغیست کز این منزل به آن منزل برند
وقتی که رفتی بهار بودو ازآن روز که رفتی بهار رفت.
بعد رفتنت همه فصل ها پاییز است
و عید برایم تاریکی مطلق است
همسر عزیزم بعد رفتنت هیچ چیز شادم نکرد
و در سال نو حس میکنم تنها تر از خودم کسی نیست
یکی میآید یکی میرود و این قانون بقای زندگیست
اما تو که رفتی هیچ کس نیامد
انگار قانون بقا هم پوچ است وقتی تو نیستی.
همسر عزیزم چگونه سال نو را بدون تو سر کنم
لمس دوباره دستانت آرزوست
بعد رفتنت این آرزو را به گور میبرم همسر عزیزم
عید است و آسمان را غم گرفته
سکوتم با نگاهش دم گرفته
عید است و کهکشانی در کنارم
ولی از دوریت من بیقرارم
همسر عزیزم چرا تنهایم گذاشتی
حالا که نیستی سال نو را در کنار کی جشن بگیرم
عید رو به کی تبریک بگم
من آن شمعم که شبها در شبستان تو می سوزم
به ظاهر شاد و در باطن ز هجران تو می سوزم
پرواز جان همسر از زمین پایین به اوج سبز آسمان شکوفایی بهار جاودان در روح پر فتوح اوست. تحمل فقدان ظاهری او را از خدا برای شما میطلبم تا گل جانش در محضر خداوند عطرافشان باشد
یـه وقـتهـایـی دلـتـــ مـیـخـواد یــه پـــرانــتـز بــاز کـنـی کـسـى کــه دوسـش داری رو بـــذاری تــوش !
بــعـد پــرانـتــز رو بـبــنـدی ،کـه مـبـادا دسـت احـــدالـنـــاسـی بـهـش بـرسـه . . . !
و یــه جــایــی دلــتـــ مـى خـــواد دسـتــشو بــکـشـی . . .
نـــگـهش داری . . .
صــورتــش رو مــیـون دســتـاتــ مــحکـم بــگـیـری بــگـی : بــبـیـن . . . !
مـن دوستـتــ ♥ دارم
ولی گلچین روزگار تو را از من جدا کرد
تقــویمِ امـسال هـــم..
بـا تقـــویــمِ پــارسال..
هیـــچ فــرقـی نمیـــکند..
وقتـی..
زنـــدگی..
تــا اطّـلاعِ ثــانــوی ..
تعــطــــــیل اسـت !
لج میکنم . . .
بد اخلاق میشم !
نه چیزی میبینم ،
نه چیزی میشنوم ،
نه چیزی میگم !
دست خودم که نیست
تو که نباشی ، زندگی باید به کامِ من تلخ بشه . . . !
نمـــــیـدانــــی ،
چه دردی دارد !
وقـــتـی ..
حــــالـم ..
در واژه هــا هــم نــمی گنــــجــد …!
دیدی آخر من را لمس کردی ؟ ولی حیف که سنگ قبر من احساس ندارد ! گفتم دوستت دارم هر کاری تو بخوای انجام میدم گفتی برو حالا روز هاست که دیوانه وار دنبال سنگ قبرم میگردی
دلنوشته غمگین برای کسی که همسرش را در سال نو از دست داده
من هنوز …
گاهی یواشکی خواب تو را میبینم !
یواشکی نگاهت میکنم
صدایت میکنم
بین خودمان باشد
اما من هنـــــوز، یواشکی تو رادوست دارم …!
فقط بگو چرا تنهایم گذاشتنی
تنهایی یعنی همسرت در سال نو کنارت نباشه
می روی و من که نه بازمانده ی تو ام نه همراه تو
شبیه ابری سرگردان
به هر گذار و رهگذاری برسم
می بارم !
اوج غم این قصه
در این شعر همین جاست
من بی تو پریشان و تو انگار نه انگار …
دوستت دارم
مدت هاست در پیشنویس گوشی ام
خاک می خورد
اما ترسِ از دست دادنت است
که توان ارسالش را
از دستانم بریده است
فقط زخمها نیستند
که ماندگارند …
گاهی کی
چنان بر احساست
دست میکشد
که جایش !!!
تا ابد در قلبت میماند
همسر مهربان من هر سال در کنار قبرت سال نو را جشن میگیرم
سخت ترین کار این است
که منطقی رفتار کنی
در حالیکه احساسات دارد
خفه ات می کند!
همسر عزیرم بعد از رفتنت کسی درک نمیکند حال مرا
فکر کن عاشـق باشی
او رفته باشد
عید باشد !
بـاران هم ببارد ..
ادامه اش را ول کن
گریه امانـم نمیدهد
می نویسم
“دوستت دارم”
تو
بخوان
برایت می میرم…
نبودنت
خودِ شکنجه است …
آخر کجایی همه چیز من ؟
تو که یادت نمیاید
اما من خوب یادم هست
قرار بود
عاشقانه ترین صدای ساختمان از واحد ما بیاید،
ولی الان صدای گریه هایم در سال نو همه را غمگین کرده است
سفر کرده
کجا رفتی ؟
چراتنها ؟
چرا بی من ؟
نگفتی سخته دلتنگی ؟
نگفتی زوده این رفتن ؟
به دنبال چه پایانی ؟
خلاف جاده ایستادی ؟
” چرا تا عادتت کردم به فکر رفتن افتادی “
چرا باید به تنهایی دوباره بی تو برگردم؟
کجای قصه بد بودم ؟
کجای قصه بد کردم ؟
هنوز خیره شدن در چشمان تو
شبیه لذت بردن ازشمردن ستاره
در یک شب صحرای یست
و هنوز اسم تو تنها اسمی است
در زندگی من
که هیچ کسی نمی تواند چیزی در موردش بگوید
گفت تا ابد تنهایت نمیگذارم
ابدش چه زود عفو خورد
نمیدانم به مسافر دل بستم
یا
مسافر شد آنکه به او دل بستم . . .
میترسم اگر یک شب هم راضی شدی به خوابم بیایی
من به یادت بیدار نشسته باشم
واژه ها
قد نمیدهند
ارتفاع دلتنگی ام را…