می گویند در زمان ناصرالدین شاه، روزی امیرکبیر که از تجمل و میل به غذای دربار خسته شده بود، به شاه پیشنهاد کرد که روزی از آنچه رعایا می خورند بخورد.
پادشاه پرسید: رعایای ما چه می خواهند؟
سرآشپز چی را به تهیه مواد زیر دستور داد: ماست پرچرب 1 و خیار نازک و ورامین 2 مداد و گردو سفید بانه 3 کیلوگرم پیاز همدان 1 I کشمش و کشمش بدون دانه 1 کیلوگرم
نان مرغوب با آجیل خاش خاش دو آتیشه 3 و نعناع باغی و سبزی بهاره 1 کیلو و و
ناصرالدین شاه پس از خوردن یک حبه سیر و خیار، یک کاسه اضافی سفارش داد و در حال معامله، برگشت و به امیرکبیر گفت: «او ناراضی بود و کافران نعمت را زندانی کردند.