روزنامه ایران در یادداشتی به قلم مهراب صادگنیا ، دکترای جامعه شناسی فرهنگ و دانشکده دانشگاه ادیان و مذاهب ، نوشت: بر این اساس ، نماز را باید انعکاسی از الهیات ادیان و تعالیم آنها در رابطه بین خدا و انسان دانست. یک نمونه از عینیت یافتن ایمان در ادیان ، نماز است. از طرف دیگر ، نماز بخش مهمی از رفتار دینی مومنان است. غالباً از آنها دعوت می شود تا نمازهای خاص روزانه بخوانند و بر رابطه خود با خدا تأکید کنند. اگر در نظر بگیریم که مهمترین هدف آفرینش انسان رابطه با خداست ، نماز فرصتی برای این رابطه است و محقق می شود.
قرآن بهترین مربی و دقیق ترین راهنما به زیباترین شکل است و جامع ترین دعاها را بیان کرده است؛ او هدفی فراتر از نیاز رحم خود دارد و توجه به نماز در قرآن جلوه های گوناگونی دارد ، به طوری که در آیه آخر سوره فرقان می فرماید: “بگو پروردگار من علاقه ای به شما مگر اینکه دعای شما باشد.
از این آیه نقش نماز در رابطه بین انسان و خدا روشن می شود. به نظر می رسد توجه خداوند به بنده خود فقط از طریق دعا است و اگر شخصی به درب نیازمندان برسد ، نیاز به فضل و رحمت خود است.
هم تمرین نماز و هم محتوای نماز بیانگر ایمان و اعتقادات فرد است. نماز از مفاهیم کلامی نشات می گیرد. شخصی که نماز می خواند در واقع ناتوانی خود را تصدیق می کند و به خودشناسی خود پی می برد ، همانطور که فردی ضعیف و ناتوان است و نمی تواند با تکیه بر توانایی های خود تمام نیازهای خود را برآورده کند.
از طرف دیگر ، انسان با مشاهده وقایع و وقایع جهان و علل و پیامدهای آن ، خداوند را علت و معلول علل وقایع هستی می داند و از این رو شروع به دعا می کند تا با علت همه امور ارتباط برقرار کند. ؛ زیرا وی معتقد است که نظام آفرینش با همه عظمت و نظم خود در دست خداوند است و انسان می تواند از طریق دعا نیازهای خود را طلب کند. او که نماز می خواند ، خداوند را حاکم مطلق جهان و قوانین طبیعت می داند ، همانگونه که اگر به آن اعتقاد نداشته باشد نماز نمی خواند. به عبارت دقیق تر ، دانش انسان در مورد “خود” ، “جهان” و “خدا” در مباحث دعا منعکس و بازسازی می شود.
نماز به این معنا یکی از عناصر اساسی و اساسی همه ادیان و از اساسی ترین و مهمترین ویژگیهای آنهاست که کارکردهای بسیاری دارد. در همه اشکال دین ، مردم از طریق نماز به مقدس ترین و مرکز اصلی دینداری ، یعنی خدا نزدیک می شوند. زیرا نماز را می توان وسیله ای برای تقرب و ارتباط با خداوند دانست؛ زیرا اگر این اتصال برطرف شود ، هیچ راهی برای اتصال این جهان و جهان ابدی وجود ندارد (Zweimer، 1387: 415). به ویژه وقتی دنیای مادی انسان با خلقی که منجر به جدایی یا جدایی از جهان الهی یا انتزاعی می شود ، تبیین می شود ، نماز وسیله ای است که به وسیله آن این جدایی حتی برای لحظه ای از بین می رود (بخشنده ، 1386: 67) و زندگی مادی. انسان معنایی عمیق ، الهی و ماندگار می یابد.
از طرف دیگر ، دعا به معنای بازاندیشی و بازیابی تجارب عرفانی ناب است. دین با این تجارب عملی می شود و تازه و پاک می ماند: «نماز آیینه ای است که در آن موقعیت ها و احساسات و تجربیات دینی و عرفانی رخ می دهد و آشکار می شود. تا آنجا که می توان گفت ، دین بدون نماز دین نیست »(اکرمی ، 1387: ص 61).
روح زمینی انسان با دعا ، تجربیات عرفانی بهتری به دست می آورد و خصوصیات معنوی و آسمانی به دست می آورد. ایزوتسو نماز را چنین تعریف می کند: “نماز ارتباط شفاهی در راستای عروج از انسان به سوی خداست ، در حالی که وحی ارتباط شفاهی در جهت نزول از خدا به انسان است” (ایزوتسو ، 1381: 248).
از نظر ایزوتسو ، نماز صمیمی ترین گفتگوی شخصی قلب با خدا است و واکنشی به وحی الهی و اعتراف آن است و همچنین بیانگر ایمان به آن است (ایزوتسو ، 1381: 248 ، 249 و 250). تبدیل مفهوم تقوا به ادیان باعث تمرکز عمیق تر بر نماز شده است. ادیان ، نماز را وسیله ای برای ارتباط با خدا دانسته اند. خدایی خاص ، دارای اراده و امر به معروف ، نیازمند اطاعت و منتظر دریافت درخواست و دعا است و به گفتگو با بنده خود راضی است. در این ادیان ، خداوند منشأ خیر دانسته شده و وسیله رستگاری است؛ زیرا بدون دعا نمی توانیم در برابر وسوسه ها و فریب ها مقاومت کنیم و لطف الهی را دریافت کنیم. به گونه ای که این نیاز در تمام مراحل زندگی احساس می شود. به ویژه که نماز یک وظیفه است و بیانگر تقوا و خداپسندی است (Hrberman، 1913، ج 12، ص 347)
بر این اساس است که نمی توان “نماز” را از “دین” جدا کرد. اولین مظاهر دینداری انسان در نماز نمود یافت. این واقعیت را می توان از توجه مقدس مقدس ادیان و منابع دینی آنها نیز درک کرد. بیشتر ادبیات همه ادیان به آیین های دعا و نیایش و همچنین مضامین لازم نماز اختصاص دارد. با توجه به این واقعیت که ادیان ، نماز را بخشی اساسی از زندگی معنوی و شرایط انسانی می دانند.
توجه به معنای تحت اللفظی نماز همچنین نشان می دهد که نماز چیزی فراتر از “آرزو” است و ماهیت آن “گفتگو” است ، تا آنجا که مهمترین عملکرد نماز در اسلام و مسیحیت تغییر رابطه بین انسان و خدا از ارتباط کلامی خشک و سرد. و فلسفه در مورد یک ارتباط صمیمانه و عاطفی است. از تئوری ارتباطات بوبر می توان برای توضیح حقیقت در مورد رابطه بین خدا و انسان استفاده کرد. این دو نوع ارتباط را معرفی می کند. رابطه “من و تو” یک رابطه شخصی است و رابطه “من و آن” یک رابطه غیرشخصی است.
به گفته بوبر ، رابطه “من و شما” دو طرفه ، دو طرفه ، قرینه و مستقیم است و دانش در این نوع روابط مستقیم و فوری است. من با شما در تماس مستقیم هستم و این ارتباط مستقیم است و بین من و شما اهمیتی ندارد. بنابراین ، از نظر بوبر ، خدا “شما” است که هرگز نمی توانید “آن” شوید. بنابراین ، از نظر وی ، کلمات فقط نقش اشارات شکست را بازی می کنند ، که هدف آنها توصیف ناپذیری خداوند است. خدا نمی تواند یک اصطلاح اعتقادی ، یک مفهوم متافیزیکی یا یک مرجع آیینی باشد. (بوبر ، مارتین ، 2001 ، صص 9-12)
بنابراین ، در نماز ، انسان خودش است و آزادانه اعتماد به نفس خود را نشان می دهد. ارتباط موفقیت آمیز با خدا باید از نوع رابطه ای باشد که ما با شما داریم ، همانطور که مارتین بوبر این رابطه را به خوبی توصیف می کند و ماهیت دعا این رابطه و گفتگو با خداست ، و اگر این رابطه فقط گفتن کلمات بی روح و جلسه و ارتباطات پویا. متقابل را روشن کنید این گفتگو به خوبی پیش رفت. نمودار زیر این مکالمه و لوازم جانبی آن را به خوبی نشان می دهد. (بوبر ، مارتین ، 2007 ، ص 123)